تشويق به مهاجرت «نخبگان» را حذف و «راديكاليسم» را افزايش می‌دهد

عکس: آرمان‌ملی / فاطمه فتاحی/آرمان ملی- احسان انصاری:«کسی که به دنبال آلات موسیقی است از ایران برود» این جمله اظهارات یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس یازدهم است که با واکنش‌های زیادی در بین افکار عمومی جامعه مواجه شده است. اظهاراتی که درگذشته نیز از سوی این جریان فکری و سیاسی مطرح‌ شده و نخبگان جامعه را به مهاجرت تشویق می‌کنند. این در حالی است که میزان مهاجرت به خارج از کشور افزایش چشمگیری داشته است. با این‌وجود موجی نامحسوس از سوی اصولگرایان در جامعه شکل‌گرفته که نخبگانی که وضعیت موجود را برنمی‌تابند به مهاجرت تشویق می‌کنند. بدون تردید حاشیه‌نشین کردن نخبگان در جامعه در حال گذاری مانند ایران پیامدهای منفی زیادی به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر برخی از جامعه شناسان از پدیده احساس غرب نخبگان در داخل کشور صحبت می‌کنند. پدیده‌ای که نشان‌دهنده عمق بحران درباره نخبگان جامعه است.«آرمان ملی» برای بررسی این موضوع با دکتر‌تقی آزاد ارمکی جامعه‌شناس گفت‌وگو کرده است. در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.  موجی از سوی محافظه‌کاران به راه افتاده که اگر کسی با رویکردهای موجود جامعه موفق نیست بهتر است کشـــور را تــرک کنــد. این رویکرد به‌نوعی تشویق به مهاجرت نخبگان کشور است. نمونه بارز این موضوع اظهارات یکی از نمایندگان مجلس است.چرا اصولگرایان به‌صورت محسوس و غیرمحسوس تشویق به مهاجرت می‌کنند؟
 گزاره‌ای از سوی یکی از نمایندگان مجلس مطرح‌شده که در دوران قبل از انقلاب نیز توسط رژیم پهلوی مطرح می‌شد. زمانی که حزب رستاخیز تشکیل شد محمدرضا شاه در یک سخنرانی عنوان کرد کسانی که قصد ندارند به این حزب بپیوندند و به آن رأی بدهند، بهتر است از ایران بروند. این ساده‌ترین واکنش نسبت به کسانی است که نسبت به وضعیت موجود جامعه انتقاد و اعتراض دارند و به‌نوعی ساده کردن موضوع است. غرض از بیان چنین سخنانی نیز این است که کسانی که شرایط فعلی را قبول ندارند باطل هستند و باید کشور را ترک کنند. القابی هم که به این افراد داده می‌شود معاند و بی‌دین است.این اولین بار نیست که چنین سخنی مطرح می‌شود و در طول چهل‌وسه سال گذشته این سخن بارها تکرار شــده است. این موضوع مختص به راســت و چپ نبوده و در مقاطع مختلف تکرار شده که امروز نیز دوباره تکرار شده است. نکته قابل‌تأمل در این زمینه این است که تشویق به مهاجرت در شرایط فعلی اثر می‌کنــد و امروز شاهد افزایش قابــل‌توجه میزان مهاجـــرت از کشور هستیم. شاید درگذشته اگر چنین سخنی مطرح می‌شد میزان مهاجرت‌ها کمتر بود اما شرایط امروز به شکلی است که بیان چنین دیدگاه‌های در واقع عمل می‌شود.
 چـرا در شرایط کنونی این دیــدگاه شکل عملی به خود گرفته است؟
 نخبگان کشور به این نتیجه رسیده‌اند که در حوزه کار کارشناسی و تخصصی به بن‌بست رسیده‌اند. در چنین شرایطی اگر کسی دیگران را به مهاجرت تشویق کند اقدامی غیراخلاقی، ناشیانه و ضد ملی انجام داده است. چنین کسی، افرادی که مدیریت فعلی جامعه را قبول ندارند در زمره منتقدان و معترضان قرار می‌دهد. این عده قصد ندارند با دلیل واقعی مهاجرت‌ها مواجه شوند. به همین دلیل معتقدند همه مهاجرت کنندگان بدکارانند که گزاره‌ای اشتباه است. شاید در مقطعی که انقلاب صورت می‌گیرد برخی از منتقدان و معترضان مهاجرت کنند. در شرایط کنونی که انقلابی در کشور رخ نداده و دهه‌ها از وقوع انقلاب گذشته است. امروز کشور در مرحله سازندگی قرار دارد و به همین دلیل به مشارکت همه اقشار جامعه نیاز دارد. در چنین شرایطی اگر یک جریان اقلیت سختگیر روی کار بیاید باعث می‌شود که اکثریت حذف شوند. هنگامی‌که اکثریت حذف می‌شود انتظارات کارشناسی و تخصصی که در جامعه وجود دارد خود را نشان می‌دهد. تشویق به مهاجرت از جمله زشت‌ترین کارهایی است که در جمهوری اسلامی صورت می‌گیرد. راه‌حل مشکل تشویق به مهاجرت نیست، بلکه باید به خود موضوع بازگشت که چرا میزان مهاجرت‌ها نسبت به گذشته افزایش‌یافته است. در این زمینه دلسوزان جامعه خواستار عدم مهاجرت نخبگان هستند. مهاجرت نخبگان پروژه توسعه و دموکراسی را در ایران به عقب می‌اندازد و رادیکالیسم و پوپولیسم را افزایش می‌دهد.


 نقش مهاجرت‌ها در عقب افتادن پروژه دموکراسی و توسعه در ایران چیســت؟ چرا افزایش مهاجـرت‌ها پروژه دموکراسی و توسعه را در ایران عقب می‌اندازد؟
کسانی می‌توانند حامل توسعه و دموکراسی باشند که فهم دقیقی از تحولات جامعه ایران و آینده آن و همچنین جامعه جهانی دارند. کارگران و کشاورزان نیروهایی هستند که بر اساس سیاست‌ها عمل می‌کنند و به همین دلیل حامل توسعه و تولید ثروت نیستند. این نخبگان هستند که می‌دانند جریان تولید ثروت و سرمایه را باید به چه سمتی هدایت کرد. از سوی دیگر نخبگان دارای فهم انتقادی و معطوف به منافع ملی دارند. هنگامی‌که نخبگان حذف می‌شوند کسانی که در پیرامون قرار دارند دل‌مشغول مسائل دیگر می‌شوند و به همین دلیل پروژه دموکراسی و توسعــه رهــا می‌شود. حتی این احتمال وجــود دارد که با حذف نخبگان از جامعه برای همیشه پروژه دموکراسی و توسعـه نیز از تاریخ اجتماعی ایران حذف شود. در چنین شرایطی با جامعه‌ای مواجه می‌شویم که دغدغه توسعه و دموکراسی ندارد. چنین جامعه‌ای به‌صورت طبیعی به سمت خشونت و خشونت‌طلبی حرکت خواهد کرد. اگر ما به وضعیت کشور افغانستان توجه کنیم به‌خوبی متوجه این نکته خواهیم شد. در این کشورهـــا بـــا مداخله قدرت‌های خارجی مسیـــر تحولات اجتماعی تغییر کرد و با کودتاهای مکرری که صورت گرفته و مداخلات خارجی که همواره ادامه داشت درنهایت شرایطی به وجود آمد که پروژه دموکراسی و توسعه در این کشور حذف شد و جای خود را به خشونت و رادیکالیسم داد. دلیل اینکه امروز افغانستان با رادیکالیسم مواجه شده این است که زمینه‌های توسعه و دموکراسی در این کشور از بین رفت و در اولویت قرار نگرفت. این وضعیت درباره عراق نیز وجود دارد. کودتاهای مکرر در عراق و حذف نخبگان باعث روی کار آمدن جنگ‌طلبانی مانند صدام شد. به‌صورت طبیعی هنگامی‌که نخبگان که پروژه توسعه و دموکراسی را در یک کشور حمل می‌کنند کنار گذاشته یا حذف می‌شوند کسانی جای آنها را می‌گیرند که خشونت‌طلب هستند و رادیکالیسم را دنبال می‌کنند. صدام با تشکیل حزب بعث مدافع قوم عرب در منطقه شد و پس از مدتی جنگ بزرگی به راه انداخت که پیامدهای آن تا به امروز گریبان مردم عراق را گرفته است. چنین شرایطی به جامعه عراق اجازه نمی‌دهد به دموکراسی و توسعه دست پیدا کند. این طبقه متوسط است که دغدغه ساختن با توجه به شرایط را دارد. طبقه متوسط توسعه معطوف به موقعیت دارد و انقلابی نیست. وضعیت طبقه متوسط به شکلی نیست که به دنبال انقلاب باشد و قصد داشته باشد جامعه را دوباره بسازد. این در حالی است که انقلابیون مخالف توسعه و دموکراسی هستند. معمولا از دل انقلاب‌ها توسعه و دموکراسی بیرون نمی‌آید. به همین دلیل حذف نخبگان به‌صورت داوطلبانه باشد و چه غیر داوطلبانه باعث می‌شود که پروژه دموکراسی در ایران به تأخیر بیافتد.
 آیا برخی مدیران به دلیل اینکه قدرت نقدپذیری ندارند نخبگان جامعه و کسانی که وضعیت موجود را برنمی‌تابند را به مهاجرت تشویق می‌کنند؟
حل مشکلات امروز ایران از عهده اصولگرایان، اصلاح‌طلبان و یا هر دو جریان سیاسی برنمی‌آید.اگر دولت اصولگرایی که امروز روی کار آمده، نمی‌تواند مشکلات را حل کند این وضعیت درگذشته نیز توسط اصلاح‌طلبان وجود داشته است. دولت اصلاحات و دولــت شبه اصلاحات حسن روحانــی نیز درگذشته موفق نشدند مشکلات کشور را حل کنند. مشکلات امروز جامعه ایران انباشته‌شده از گذشته است و جنبــه تاریخی پیدا کرده است و نیازمند مشارکت جمعــی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان و همه اقشار جامعه است. تنها در شرایطی که یک عزم ملی با مشارکت همــه اقشار جامعه به وجود بیاید می‌توان نسبت به حل مشکلات امیدوار بود. اصولگرایی که عنوان می‌کند کسانی که وضعیت فعلی را قبول ندارند، متوجه نیست چه می‌گوید و درک صحیحی از واقعیت‌های موجود جامعه ایران ندارد. نماینده‌ای که چنین حرفی زده از نظر قدرت تحلیل و درک شرایط یک فرد معمولی است. موضوع اصلی این است که کسی دیگر نمی‌تواند تشخیص بدهد مسیر تحولات در ایران به چه سمتی حرکت خواهد کرد و برخی از فهم مسائل معاصر ایران دور شده است. دلیل این وضعیت نیز این است که جامعه ایران را در قالب قدرت و دولت می‌بینند. این عده گمان می‌کنند اگر قواعد قدرت و دولت را تصحیح کنند جامعه را نجات داده‌اند. درصورتی‌که مسأله به این دولت و یا دولت‌های گذشته نیست و موضوع اصلی کلیت حیات جامعه ایران است که نیازمند همبستگی همگانی و عزم ملی است. ما به یک آشتی و وفاق ملی نیاز داریم تا به‌واسطه آن بتوانیم چالش‌های اجتماعی را حل کنیم و از آنها عبور کنیم. وفاق بین اصولگرایان و اصلاح‌طلبان می‌تواند زمینه‌های حل مشکلات بنیادین را فراهم کند. دغدغه اصلی اصولگرایان در ایران ظاهرا اخلاق و دین بوده و از سوی دیگر دغدغه اصلاح‌طلبان روابط بین‌الملل و اقتصاد بوده است. اگر قرار است جامعه همچنان به مسیر خود ادامه بدهد و زمین نخورد باید یک وحدت وآشتی ملی بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به وجود بیاید. امروز جامعه ایرانی در حال فرونشست است. جامعه باید روی پای خود بایستد و برای این کار باید همه در صحنه حضور داشته باشند. جامعه باید رویکرد مثبت به خود بگیرد. جامعه باید شاد باشد و نشاط اجتماعی در آن افزایش پیدا کند. ما به چنین رویکردی نیاز داریم. این در حالی است که اصولگرایان از درک این وضعیت ناتوان هستند و همه‌چیز را در قدرت و دولت خلاصه می‌کنند. این عده گمان می‌کنند که به تصاحب قدرت و دولت همه‌چیز به پایان رسیده درحالی‌که اشتباه می‌کنند و در واقع روند اضمحلال تازه آغاز شده است. امروز بن‌بست‌های اجتماعی در حال تبدیل‌شدن به بن‌بست‌های سیاسی است و عبور از این بن‌بست‌ها امکان‌پذیر نیست مگر اینکه جریان‌های سیاسی باهم به اجماع و وحدت برسند تا جامعه روند رو به رشد خود را آغاز کند.
 پدیــده جدیدی که برخی از جامعه شناسان به آن اشــاره می‌کنند احساس غربت نخبگان در داخل کشـــور است. ایـن پدیده چگونه در جامعه ایــران شکل‌گرفته است؟
هنگامی‌که مسائل جامعه ساده می‌شود از افراد ساده نیز استفاده می‌کنند. اگر امروز به اعضای دولت و نمایندگان مجلس دقت کنیم متوجه می‌شویم، در برخی کرسی‌های حساس ساده‌ترین و کم مهارت‌ترین افراد به کار گرفته ‌شده‌اند. این افراد دانش تخصصی لازم ندارد، انعطاف‌پذیر نیستند و از تجربه کافی برخوردار نیستند. مهم‌ترین دلیلی که چنین افرادی سرکار آمده‌اند این است که مسائل جامعه را ساده در نظر گرفته‌اند. به همین دلیل نیز از افراد ساده برای مدیریت آن استفاده می‌کنند. هنگامی‌که مسائل ساده گرفته می‌شود حوزه کارشناسی و تخصصی حذف می‌شود. حوزه تخصصی و کارشناسی برای زمانی مناسب است که مشکلات پیچیده شده است. مشکلات ساده را هرکسی می‌تواند حل کند درحالی‌که مشکلات پیچیده چنین شرایطی ندارد.به همین دلیل ما مشاهده می‌کنیم که حوزه تخصصی در ایران در حال حذف شدن است. هنگامی‌که حوزه تخصصی حذف می‌شود متخصصان به این نتیجه می‌رسند که از تخصص خود در جای دیگری استفاده کنند و به همین دلیل تصمیم به مهاجرت می‌گیرند. یکی از تفاوت‌های دولت رئیسی با دولت احمدی‌نژاد این است که رئیسی به‌شدت با نخبگان برخورد نکرده است. با این‌وجود رئیسی از افراد متخصص در دولت خود استفاده نکرده و یا کمتر استفاده کرده است. امروز نخبگان کشور با دو رویکرد انفعال و خروج مواجه هستند. نخبگان یا باید در درون کشور حاشیه‌نشین باشند یا اینکه از کشور خارج شوند و از تخصص خود در جای دیگری استفاده کنند. هر دو این رویکرد به ضرر کشور است و بحران‌های موجود در جامعه را تشدید می‌کند.