ناگفتههای خانواده دختر محبوسشده در خانه وحشت
پدر دختری که سه سال در خانه وحشت حبس بود، با حضور در دادسرا روایت تازهای از ناپدیدشدن دخترش مطرح کرد. او گفت که ماهها در جستوجوی دخترش بود و حتی به معتادان و کارتنخوابها پول میداده تا اگر دخترش را دیدند به او اطلاع دهند. این در حالی است که هر روز راز تازهای از ماجرای این پرونده مخوف در تهران فاش میشود. شاکی جدیدی در پرونده این مرد ترسناک پیدا شده و سمیه نیز صحبتهای تازهای را درباره سه سال حبس مطرح کرده است.
پدر سمیه، همان دختری که سه سال در خانه سعید زندانی بود، به دادسرای جنایی رفت و از چندین ماه جستوجو برای پیداکردن دخترش گفت. این در حالی که سمیه نیز در همان جلسه حضور داشت و صحبتهای تازهای را مطرح کرد. این دختر به بازپرس گفت: «در پارک بودم که با سعید آشنا شدم. او به من گفت که سرهنگ است و مامور مخفی؛ وقتی صحبت کرد به او اعتماد کردم. چون از وقتی که از خانه پدرم فرار کردم، جایی برای زندگی نداشتم. یک سال سرگردان بودم. در پارکها میخوابیدم. پاتوق افراد خلافکار را پیدا میکردم و پیش آنها میماندم. تا اینکه سعید را در پارک دیدم و به او اعتماد کردم. چون به مواد اعتیاد پیدا کرده بودم، سعید گفت که میتواند مرا ترک دهد. به همین علت به خانهاش رفتم. او کمک کرد که ترک کنم. ولی بعد از آن شروع کرد به آزار و اذیت من. به من تجاوز میکرد. کتکم میزد و مرا در اتاقی حبس میکرد. هر شب کابوس میدیدم و روزگارم سخت بود.»
رفتوآمدهای مشکوک
او ادامه داد: «در این مدت افراد زیادی به خانه سعید میآمدند. ولی هیچوقت اجازه نداشتم که با آنها روبهرو شوم. او مرا حبس میکرد. مثلا وقتی مینا، همین دختری که به قتل رسید، به خانهاش آمد، سعید مرا در توالت زندانی کرد. یا مثلا میگفت زیر پتو بروم و حتی سرم را هم بیرون نیاورم. او درباره این زنان و دختران میگفت که چون مامور است، آنها را برای بازجویی به خانهاش آورده است. میگفت چون میخواهد از آنها اطلاعات بگیرد، برای همین باید در خانهاش از آنها سوال کند. من فقط صدای آنها را میشنیدم. مثلا یک دختر دیگر بود که او را هستی صدا میزد. آن دختر همانی بود که توانست از پنجره فرار کند. یا یک زن دیگر را هم به خانه آورد که مرتب فریاد میزد و سروصدا میکرد. برای همین خواهر سعید او را
فراری داد.»
سمیه درباره قتل نیز به بازپرس گفت: «من شاهد قتل نبودم، ولی صدایشان را میشنیدم. سعید بعد از درگیری با آن دختر، از خواهرش پیچگوشتی خواست. به همین علت مطمئنم که سعید آن دختر را به قتل رساند.»
فرار از خانه پدری
این در حالی است که پدر سمیه نیز در تحقیقات به بازپرس گفت: «مدتی میشد که از مادر سمیه جدا شده بودم. من و سمیه در خانه مادرم زندگی میکردیم. سمیه همیشه بهانه میگرفت و در خانه بند نمیشد. همیشه از من میخواست او را به پارک ببرم. من هم وقت نداشتم. از طرفی متوجه شدم که با دوستانش مواد میکشند. برای همین او را در خانه حبس کردم و اجازه ندادم از خانه بیرون برود. تا اینکه یک روز مادرم نذری آش داشت. در خانه باز بود و همسایهها رفتوآمد میکردند. همان روز بود که سمیه از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت.»
او ادامه داد: «بعد از ناپدیدشدن دخترم، دیگر زندگی برایم جهنم شد. همه جا به دنبالش گشتم. من کارمند یک مجتمع دانشگاهی هستم. از وقتی سمیه رفت از آنها خواستم به من مرخصی بدهند، ولی آنها موافقت نکردند. من هم مجبور بودم دنبال دخترم بروم. برای همین کارم را از دست دادم. بیکار شدم. هر روز و هر شب به جاهایی که ممکن بود برود سر زدم. به محله مولوی و هرندی رفتم. پاتوق تمام دختران فراری و بیخانمان را گشتم. پاتوق معتادان را سر زدم. اما هیچ ردی از دخترم نبود. دیگر همه آنها مرا میشناختند. چون هر شب به سراغشان میرفتم. حتی از من پول میگرفتند تا اگر دخترم را دیدند به من معرفی کنند، ولی فایدهای نداشت. گاهی اوقات هم به دروغ میگفتند دخترم را دیدهاند تا از من پول بگیرند. در این سالها زندگیام را وقف جستوجوی دخترم کردم. اما هرگز تصورش را هم نمیکردم که در خانهای حبس شده باشد.»
شاکی تازه
از طرف دیگر تیم جنایی هر روز زوایای تازهای از این پرونده را پیدا میکند. در آخرین تحقیقات، ماموران تشخیص هویت و پزشکیقانونی اعلام کردند که یکی از انگشتان مقتول قابلیت برداشت اثرانگشت دارد. بنابراین از این طریق میشود هویت جسد را شناسایی کنند. بنابراین تحقیقات در اینخصوص آغاز شده است. از طرفی دختر جوانی که به جرم سرقت بازداشت شده و در زندان به سر میبرد، ادعا کرده است که او هم مدتی در خانه سعید حبس شده بود. برای همین بازپرس دستور تحقیق از این دختر و رویارویی او با دختران حبسشده را صادر کرده است. در حال حاضر نیز تحقیقات درباره این پرونده پیچیده همچنان ادامه دارد.