تازه‌ترین رسوایی پادوهای آمریکا این‌بار با تابلوی گوهر عشقی

        هجدهم آذر ماه گوهر عشقی -مادر ستار بهشتی- در فیلمی مدعی شد در حال رفتن بر سر مزار پسرش بوده که دو موتورسوار به او حمله کرده و او را روی میلگردهای کنار خیابان پرت کرده‌اند که موجب جراحت وی شده است. بلافاصله این ماجرا در رسانه‌های معاند بازتاب گسترده‌ای پیدا کرده و دستمایه حمله به نظام قرار می‌گیرد. این رسانه‌ها در گزارش‌ها و مصاحبه‌های متعدد با چهره‌های مخالف نظام سعی کردند این ادعا را گزاره‌ای قطعی معرفی کرده و به اصطلاح ابعاد و نتایج آن را تحلیل کنند! به موازات رسانه‌های معاند مدعیان اصلاحات نیز در عملیاتی هماهنگ انگشت اتهام را به سوی نظام دراز کرده و این ادعای مشکوک را بهانه‌ای برای لجن‌پراکنی و هجمه به نظام قرار می‌دهند. محمدعلی ابطحی در این زمینه نوشت: «وقتی به گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، پیرزن تنهای فرزند از دست داده حمله می‌کنند، یعنی خیلی بیشتر از آنچه تصور می‌شود، ضعیف شده‌اند. چرا؟» عباس عبدی سعی کرد چهره‌ای متفکر به خود بگیرد و حالات مختلفی را برای این قضیه مطرح کرد. فرضیاتی که در هیچکدام خبری از احتمال کذب بودن ماجرا وجود نداشت! صادق زیباکلام و ژست پهلوانی گرفت و با یادآوری تختی و شهید باکری از بی‌مرامی و حمله به یک پیرزن انتقاد کرد. عبدالله رمضان‌زاده سخنگوی دولت اصلاحات نیز با انتشار تصویری از گوهر عشقی در میان نقشه یکدست سیاه ایران، با کنایه از سرانجام ضاربان گوهر عشقی سؤال پرسید. علی مطهری عضو فراکسیون امید مجلس دهم نیز با نیش و کنایه مدعی شد این حمله برای حفظ نظام انجام شده است! معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات هم سران قوا را بابت عدم موضع‌گیری در قضیه گوهر عشقی شماتت کرد. اینها تنها چند نمونه از واکنش‌های مدعیان اصلاحات به این ادعای مشکوک بود.  واقعیت ماجرا چه بود؟ حدود یک هفته پس از این قضیه و ادعاهای مربوط به آن، یوسف سلامی خبرنگار صدا و سیما در گزارشی میدانی به واقعیت ماجرا و چند و چون آن پرداخت که این گزارش نشان داد میان ادعا تا واقعیت قضیه فاصله‌ای پرنشدنی وجود دارد.  خبرنگار صدا و سیما به محل حادثه -خیابان شهید علی احمدزاده در رباط کریم- رفته است. خیابانی که در بخشی از آن ساخت‌وساز می‌شود و تعدادی میلگرد نیز در کنار آن وجود دارد. در این محل یک کانکس مربوط به سازندگان ساختمان نیز وجود دارد که روی آن دوربینی مداربسته قرار دارد. تصاویر دوربین مداربسته نشان می‌دهد گوهر عشقی عصازنان در حال عبور از محل است و وقتی از کنار میلگردها عبور می‌کند تعادل خود را از دست داده و روی آنها می‌افتد. این در حالی است که هیچ خبری از موتور و موتورسواران و حتی عابری پیاده در این حادثه دیده نمی‌شود. تنها فرد حاضر در صحنه خانمی است که بلافاصله خود را به او رسانده و سعی دارد به وی کمک کند. دو خودرو هم در حال عبور هستند که یکی از آنها توقف کرده و راننده پیاده شده و با اورژانس تماس می‌گیرد و پس از رسیدن آمبولانس، کادر درمانی کمک می‌کنند وی سوار آمبولانس شده و به بیمارستان برده می‌شود. دوربین صدا و سیما با افراد حاضر در صحنه -از ساکنان کانکس گرفته تا راننده ماشین مذکور، دو مغازه‌دار و کادر درمانی آمبولانس- نیز صحبت کرده و آنها نیز ماجرا را روایت می‌کنند. روایتی که درهیچ کدام حتی سرنخی از حمله و ضرب و شتم ادعایی نیست و گوهر عشقی برخلاف ادعای خود در فیلمی که منتشر کرده به کادر آمبولانس گفته بوده است در حال رفتن به جایی برای تزریق دوز دوم واکسن کرونا بوده است. رسوایی و بهانه تراشی  نکته جالب توجه ماجرا آنکه پس از روشن شدن واقعیت ماجرا، نه گوهر عشقی و نه مدعیان اصلاحات حاضر به قبول مسئولیت این ادعای دروغین و اتهام‌زنی‌های بی‌اساس خود نشدند. برای مثال عشقی مدعی شد دروغ نگفته و اگر روایت صدا و سیما حقیقت دارد چرا با تاخیر یک هفته‌ای منتشر شده است. حال آنکه هر آدم عاقلی می‌داند پیدا کردن این تعداد از شاهدان، آوردن آنان به صحنه و شنیدن روایت آنها کاری نیست که بتوان یک روزه انجام داد و این بهانه‌ای سست و ضعیف است. البته این نخستین بار نیست که خانواده ستار بهشتی دست به چنین کارهایی می‌زنند. چند سال قبل داماد این خانواده هم مدعی شده بود با یک خودرو بصورت عمدی به او حمله شده است. حال آنکه تحقیقات نشان می‌داد این ادعا نیز صحت نداشته و ماجرا یک تصادف عادی بوده که توسط ماموران راهنمایی و رانندگی کروکی حادثه نیز کشیده شده و فرد مذکور دیه این تصادف را هم از طریق بیمه دریافت کرده است. واقعیت ماجرا آن است که پس از واقعه دردناکی که برای فرزند این خانواده رخ داد، برخی مدعیان اصلاحات با سوءاستفاده از وضعیت روحی و روانی این خانواده و البته وضعیت نامناسب اقتصادی آنان، دور آنها را گرفته و از آنان به عنوان طعمه‌ای برای اهداف کثیف سیاسی خود بهره می‌برند.  واکنش آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت به این گزارش مستند، نمونه‌ای از نگاه و عملکرد طیف موسوم به اصلاح‌طلب است که هر موضوع و مسئله‌ای که بتوان از آن چماقی برای ضربه‌زدن به جمهوری اسلامی ساخت استقبال می‌کنند و اگر چماقی وجود نداشته باشد نیز از ساخت آن ابایی ندارند.  برای فهم معیارهای اخلاقی و ادعاهای گزاف این عده کافی است به واکنش‌های آنان به ماجرای قتل میترا استاد همسر شهردار اسبق تهران مراجعه کنیم. این افراد در برخوردی قبیله‌ای و سیاسی کار را به جایی رساندند که حتی آن مرحومه را مهدورالدم معرفی کردند!  داستان‌‌سازی کسب و کار آنهاست! سناریو‌سازی‌های به اصطلاح حقوق بشری و پرونده‌‌سازی در این خصوص ماموریت عده‌ای از مدعیان اصلاحات بوده و مربوط به ماجرای اخیر گوهر عشقی نیست. هرچند این ترفند کهنه طی 4 دهه اخیر همیشه در دستور کار جریان معاند و معارض قرار داشته اما مروری بر چنین ادعاهایی نشان می‌دهد این روند از سال 88 و در پی فتنه انتخاباتی آن سال، بیش از پیش در دستور کار قرار گرفت. این ترفند می‌کوشد با ساختن چهره‌ای ظالم و بی‌رحم از جمهوری اسلامی در داخل کشور و بدبین کردن مردم نسبت به آن، در خارج نیز زمینه را برای اعمال فشارهای بیشتر -به‌خصوص در حوزه تحریم- فراهم آورده و تحریم‌کنندگان را تطهیر کرده و به اعمال آنها مشروعیت ببخشد، چرا که در این سناریو آنها حکومتی را تحریم کرده‌اند که موتورسوار اجیر می‌کند تا پیرزنی خمیده را ضرب و شتم کنند. داستان سرایی کروبی و تشکیل کمیته ویژه از سوی علی لاریجانی ادعای مهدی کروبی درباره تجاوز به بازداشت‌شدگان فتنه 88 یکی از این داستانهاست. 19 مرداد سال 88 روزنامه اعتماد ملی نامه کروبی به مرحوم‌هاشمی -رئیس‌وقت مجلس خبرگان- را منتشر کرد. کروبی در این نامه مدعی شده بود به برخی از بازداشت‌شدگان تجاوز شده و از‌هاشمی خواسته بود ماجرا را پیگیری کند. مجلس وقت به ریاست علی لاریجانی کمیته‌ای ویژه و حقیقت‌یاب تشکیل داده و ماجرا را به صورت میدانی و مستند پیگیری کرد. با افراد به‌صورت حضوری صحبت شده و حرف‌های آنها شنیده شد. علی‌رغم درخواست‌های مکرر از کروبی برای ارائه مستندات، وی از ارائه مستندات متقن و محکم که ادعاهای مطروحه در نامه‌اش را تائید کند، طفره رفت! کمیته ویژه مجلس تا مهرماه روی این پرونده کار کرده و گزارش مبسوطی را تهیه کرد. 21 مهرماه علی لاریجانی در مجلس گفت: «محتوای این نامه تکان‌دهنده بود و فوراً در رسانه‌های خارجی نیز مورد توجه قرار گرفت. به دلیل حساسیت موضوع مطرح شده، از کمیته حقیقت‌یاب مجلس خواستم که درباره این موضوع تحقیق کند. در بررسی‌های دقیق و جامع انجام شده درباره بازداشت‌شدگان در کهریزک و اوین، هیچ‌گونه موردی که مبتنی بر آزار و تجاوز جنسی باشد، مشاهده نشده است. در گزارش کمیته مجلس بیان شده است در صورتی که جناب آقای کروبی شواهد و مستنداتی مبنی بر آزار و تجاوز جنسی در اختیار دارند به رئیس‌مجلس شورای اسلامی اطلاع دهند تا به طور جدی پیگیری شود.» لاریجانی همچنین گفت که خودش نیز از طریق دیگری موضوع را پیگیری کرده و افزود: «نتیجه همان است که در گزارش کمیته ویژه مجلس آمده است و ملاحظه می‌کنید که موضوع آزار جنسی بازداشت‌شدگان کذب است و امری که مبنای واقعی نداشت چه سر و صدایی به راه‌انداخت. این امر هشدارباش به سیاستمداران است که مراقبت کنند، در شرایط غبارآلود افکار عمومی، ادعایی را قبل از تحقیق آن هم تحقیق کافی به ثبت رسانه‌ها نرسانند تا دستاویز بیگانگان نشود.» مجلس ختم برای دختر فراری! نمونه دیگری از این دست ادعاها و سناریوها ماجرای «سعیده پورآقایی» است. حامیان میرحسین موسوی و رسانه‌های آنها وی را شهید جنبش سبز(!) معرفی کرده و حتی برای وی مجلس ختم نیز گرفتند. چندی بعد بود که بالاخره سعیده پورآقایی پیدا شد. او ماجرای خود را این گونه روایت کرد: «روز 13تیر از خانه بیرون رفتم. چون در قفل بود و مادرم ممانعت می‌کرد، از تراس پریدم و پایم شکست، وقتی رفتم بیرون در راه با فردی آشنا شدم، خیلی حالم بد بود و بدنم زخمی شده بود. من را به بیمارستان بردند و حدود دو ماه در خانه ایشان بستری بودم و از من‌پرستاری کردند. در این مدت یک بار یکی از افراد آن خانه به من گفت که عکس من را به عنوان کسی که در تظاهرات کشته شده در سایت‌ها زده‌اند.» این بار هم فتنه‌گران به‌جای عذرخواهی از ملت، ادعایی تازه رو کرده و گفتند این سناریوی دستگاه امنیتی بوده تا آنان را فریب دهند و موفق شده‌اند!  اعترافی که یک سال طول کشید ترانه موسوی مورد دیگری بود که فتنه‌گران مدعی بودند دستگیر شده، به وی تجاوز شده، جنازه‌اش را آتش زده‌اند و در مکان نامعلومی دفن کرده‌اند! کار به جایی رسید که حتی یک سناتور آمریکایی تصویری بزرگ از این دختر را در مجلس آمریکا به نمایش گذاشت و نطق قرائی علیه جمهوری اسلامی و لزوم تنبیه این حکومت سرکوبگر ایراد کرد. همین فضا‌سازی‌ها و ادعاهای جعلی باعث شد یک سال بعد قطعنامه تحریمی 1929 که اصلی‌ترین و شدیدترین تحریم‌ها را علیه ایران اعمال می‌کرد با پخت و پز آمریکایی‌ها در شورای امنیت سازمان ملل علیه کشورمان تصویب شود. یک سال بعد، امید حبییی‌نیا خبرنگاری که در تابستان سال ۱۳۸۸ خبر کشته‌شدن ترانه موسوی را در یک وب سایت منتشر کرده بود، در اولین روزهای شهریور ۱۳۸۹ در این رابطه نوشت: «سرانجام پس از نزدیک به یک سال سکوت، اکنون می‌توانم درباره دروغ بودن قصه ترانه موسوی بنویسم و توضیح بدهم که چرا یک سال سکوت کردم. من به عنوان روزنامه‌نگاری که این خبر را برای نخستین بار منتشر کردم وظیفه داشتم اعلام کنم اشتباه کردم، فریب منابع‌ام را خوردم اما برای دستیابی به حقیقت راه‌های بسیاری را پیمودم و ماه‌هاست که مطمئنم ترانه موسوی وجود خارجی ندارد اما منتظر بودم تا این دو روزنامه‌نگار به کشور دیگری منتقل شودند تا هیچ مشکلی برایشان پیش نیاید(!) حالا با خیال راحت می‌توانم درباره جزئیات این شایعه سخن بگویم.» وی به نام منابع خبرش که دو خبر‌نگار بوده‌اند به صورت اختصاری اشاره کرد و از آنها با اسامی «ل. م» و «ر. و» یاد کرد. از آن روز تا کنون پرونده‌ها و ادعاهای مشابه متعدد دیگری مطرح شده است. از ادعای شکنجه سپیده قلیان و اسماعیل بخشی گرفته تا ماجرای اخیر محمد نوری‌زاد. وی که حدود یک ماه پیش از زندان آزاد شده، فیلمی منتشر کرده در آن با عصا و سر و صورتی خون آلود به منزل وارد می‌شود و مدعی است در زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. دو روز بعد فیلم واقعی و البته خصوصی ورود وی به منزل منتشر شد. فیلمی که این کمدین ناشی را در سلامت کامل و قبراق و سرحال نشان می‌دهد!  ماجرای زمین خوردن گوهر عشقی و سناریو‌سازی از آن نه اولین مورد از این دست داستان‌‌سازی‌هاست و نه آخرین آن خواهد بود. پادوهای آمریکا سخت مشغول کارند!