سکوت دخترانِ خانه وحشت زیر پوست شهر

سارا گلستانی، کارشناس مشاوره درباره تایید سلامت روان در دادگاه می‌گوید: «منظور در این نوع سلامت روان جنون آنی است. یعنی در لحظه‌ای اتفاقی رخ داده باشد که فرد هوشیار نبوده و مسئولیت رفتارش سلب شود. وقتی هوشیاری فرد تایید شود، از نظر سلامت و قانونی یعنی سلامت روان دارد. اما از نظر روان‌شناختی مفهوم سلامت روان متفاوت است.»

او معتقد است: «فردی که بتواند به دیگران یا خویشتن آسیب بزند، الگوی سلامت روان ندارد. پس این تفاوت سلامت روان در ادبیات قضائی و ادبیات روان شناختی است.»

این مشاوره خانواده در ادامه از اختلال شخصیت می گوید از اینکه اختلال شخصیت حتما زمینه ژنتیک دارد:« اختلالات زمینه‌های وراثتی دارند و  در ادامه زندگی  عوامل و زمینه‌های رشدی که هر کس می‌گذراند، بر عملکردشان تاثیر‌گذار است که می‌تواند برای خویش و جامعه آسیب‌زا باشد. همین اختلالات شخصیتی بر سرنوشت رئیس خانه وحشت تاثیرگذار بوده است.»



او از ویژگی مشترک دخترها که  در این خانه فریب خورده‌اند، گفت: «. آنها از خانه و خانواده دور افتاده‌ و درواقع حمایت و پشتوانه‌ای از طرف آنها نداشته‌اند. همین موضوع سبب شده در ابتدا مراقبت از خودشان را جدی نگیرند و اعتماد کنند به فردی که هیچ شناختی از او ندارند. وقتی همه درها را پشت‌سر خودشان بسته دیدند، مطمئنا اهمیتی ندارد که دری که پیش‌رویشان باز می‌شود، قابل اعتماد باشد یا خیر. به نوعی انگار دچار تجربه افسردگی یا از دست دادن خانواده هستند که اهمیتی برای خود قائل نیستند.»

سارا گلستانی معتقد است که اساسا معنای مراقبت‌کردن از خویشتن بی‌ارزش است. تاثیر خانواده افرادی که دچار این حادثه شدند، بسیار قابل توجه بوده است.به ترک کردن بچه‌ها از خانه بی‌توجه بودند. شناخت کافی از آنها نداشتند. رابطه عاطفی‌شان به همین دخترها با شکست مواجه بوده است. به همین علت باعث شده بچه‌ها بتوانند از خانواده دست بکشند و به فرد جدیدی روی بیاورند که شناختی از او نداشته‌اند.

چرا سکوت کردند؟

کارشناس مشاوره خانواده درباره چرایی سکوت دختران در این پرونده هم توضیحاتی داد. «از اینکه چرا این دختران در خانه وحشت شکنجه‌ها را دیدند و هیچ نگفتند. «وقتی امیدی برای حرف‌زدن نداشتند، پس طبیعتا درماندگی را تجربه می‌کنند. می‌آموزند که درمانده هستند و باور می‌کنند کاری از دست‌شان برای نجات خودشان برنمی‌آید و تلاش هم نمی‌کنند و تسلیم آن درماندگی می‌شوند. یعنی اینکه راه برگشتی نمی‌دیدند، بنابراین فکر کردند باید رو به جلو بروند.»

او می گوید: «این دختران به سمت اعتماد بیش‌ازحد به فردی که صرفا فریبکار است، رفتند. قطعا هم انگیزه فرارشان و انگیزه نجات‌شان از این مهلکه وحشت در حالی که ذهنیت‌شان این بوده که حامی ندارند، خیلی زیاد نبوده است.بنابراین به آن فضا خو گرفته‌اند و به آزارگر خانه ابوسعید، عادت کرده بودند. در غیر این صورت سه سال زمان کمی نیست که فردی در خانه‌ای بماند و هیچ کس متوجه نشود. یا همسایه‌های آن خانه هیچ علایمی را متوجه نشوند و دختری که توانسته فرار کند، هیچ واکنشی نشان ندهد.»

 

نقش مهم خانواده

او از نقش پررنگ خانواده‌ها می‌گوید. «نقش مهم و بسزایی که بر فرزندان تاثیر می‌گذارد. «در دوران نوجوانی که دوره‌ای پر از امواج هیجانی و متغیر است، این نقش بیشتر نمود پیدا می‌کند. خانواده لازم است که صبور و حامی باشند. به دلیل نوسانات خلقی که وجود دارد و رفتارهای غیرقابل‌کنترل، حامی‌ترین خانواده‌ها هم ممکن است در دوران نوجوانی فرزندان‌شان دچار استیصال و درماندگی شوند.»

سارا گلستانی معتقد است که دخترها در این پرونده از لحاظ روحی اولین آسیب‌ها را از خانواده خورده‌اند که خانه و کاشانه‌شان را ترک کرده‌اند. شکنجه‌هایی که دیده‌اند در آنها اختلال و استرس ایجاد می‌کند، احتمال مشکلات خلقی وجود دارد. به هرحال نیاز به روان‌درمانی خواهند داشت.

 

جامعه به مشکلات اعضای خود توجه کند

این کارشناس ارشد مشاوره خانواده همچنین به نقش جامعه در چنین پرونده‌هایی اشاره کرد.‌ «جامعه هم به عنوان یک گروه که افراد عضوی از آن هستند، وظیفه دارد به سلامت روان تک‌تک اعضای خویش توجه کند. جامعه متشکل از مردم عادی و افرادی است که دارای مسئولیتی هستند.ابتدا مسئولان باید به سلامت روان اعضای جامعه توجه کنند. سلامت روان را در جامعه ترویج دهند و از مشکلات روان و اختلالات آن جلوگیری کنند و برای اینکه دیگر شاهد مشکلاتی از این دست نباشیم، برنامه‌ریزی کنند. در گروه بعدی مردم عادی قرار دارند. افرادی که مسئولیت فردی در قبال خویش، خانواده، دوستان دارند.»

او معتقد است: «در واقع باید هر فرد آموزش ببیند. مثلا اگر بچه‌ای در خانواده‌اش با اعضای خانواده‌اش رابطه مناسبی ندارد، پیش‌بینی اتفاق بعدی را داشته باشند. با آموزش‌هایی که به افراد عادی جامعه داده می‌شود، یاد بگیرند چطور می‌توانند کمک کنند تا این بچه بتواند موانع را رد و نقش اجتماعی خویش را ایفا کند. همه اینها به آموزش نیاز دارد. به فرهنگ جامعه و آموزشی که در مدارس یا دانشگاه داده می‌شود، بستگی دارد.»

مشکلات پس از آزادی

او همچنین از مشکلات این دخترها پس از آزادی گفت. «این دخترها پس از آزادی به قضاوت جامعه، خانواده و اطرافیان‌شان چشم می‌دوزند، همچنین به میزان حمایتی که از آنها می‌شود.با توجه به اینکه اینها از خانواده‌هایی بودند که پیش از این ماجرا هم جایگاهی برایشان وجود نداشته است، خیلی هم نمی‌شود روی اعضای خانواده‌شان حساب کرد. به نظرم این مسئولیت سازمان بهزیستی یا سازمان‌های ذی‌ربط است که به عنوان یک فرد بی‌سرپرست به این افراد کمک کنند که آسیب‌هایشان درمان شود.»

نیاز میهمانان خانه وحشت

چه کارهایی حالا می‌شود برای میهمانان خانه ابوسعید انجام داد؟ سارا گلستانی در آخر به این سوال پاسخ می دهد.‌« این دختران روان‌درمانی نیاز دارند. احتمالا دارودرمانی هم نیاز داشته باشند.  لازم است که سازمان بهزیستی اقدامی در این جهت انجام دهد، چراکه از سمت خانواده‌هایشان طرد شده‌اند. بنابراین فرستادن آنها در آغوش خانواده‌ای که هنوز خودشان با این معضل و بحران روبه‌رو هستند، کمک شایانی نخواهد کرد. من تصور می‌کنم بد نباشد که این دختران را در جاهایی که زنان بی‌سرپرست زندگی می‌کنند، اسکان دهند.»