روزنامه جوان
1400/09/28
از «سینما حقیقت» «سرباز شماره صفر» در ستایش زندگی است
مستند «سرباز شماره صفر» موفق شد تندیس طلایی و دیپلم افتخار بخش «شهید آوینی» پانزدهمین جشنواره بینالمللی سینما حقیقت را کسب کند. این مستند پیشتر توانسته بود در جشنواره فیلمهای مستند گوانگژوی چین برنده جایزه بهترین مستند بلند شود و همچنین تندیس بهترین فیلم از جشنواره AMERTA ART ترکیه را کسب کند. «جوان» با محمد سلیمیراد، کارگردان این اثر که فارغ التحصیل ارشد رشته سینما از دانشکده هنر و معماری تهران است، گفتگو کرده است. چطور شد فیلمتان را به جشنواره سینماحقیقت ارسال کردید و بازخورد مخاطبان نسبت به آن چگونه بود؟سینما حقیقت مهمترین و بهترین جشنواره فیلمهای مستند ایران است که هر مستندسازی دوست دارد فیلمش در این جشنواره دیده شود و من هم مایل بودم به این مهم دست پیدا کنم و فیلمم را برای ارسال به جشنواره آماده کردم. هر چند سال گذشته هم فیلم برای ارسال به جشنواره آماده شده بود، منتها به دلیل حساسیتی که خودم نسبت به کار داشتم، راضی به ارسال آن نشدم. امسال خدا را شکر هم روی پلتفرمهای آنلاین اکران داشتیم و هم به شکل حضوری که الحمدلله استقبال تماشاگران در بخش حضوری خیلی عالی بود و مخاطبان بعد از اکران فیلم که از سالن خارج میشدند، نظراتشان مثبت بود. این مسئله حتی در بین عوامل و مسئولان جشنواره هم وجود داشت و هر کسی که فیلم را میدید از آن تعریف میکرد. این اثر چندمین کارتان بود؟
قبلاً حدود پنج اثر را تولید کردهام، اما آخرین آنها در حوزه آسیبهای اجتماعی بود که یک مستندی تحت عنوان «شوتی» ساختم و در آن به مسئله قاچاق کالا توسط رانندهها و ماشینهایی پرداختم که به آنها اصطلاحاً شوتی میگویند. مدت یک سال با یکی از این رانندهها که سوژه من بود همراه بودم که البته یک کار کوتاه است که در جشنوارههای زیادی هم شرکت کرده است. یک کار داستانی هم با نام «مرغ» کار کردهام که موفق شدم از جشنوارههای خارجی مانند رومانی، کانادا و کالیفرنیای امریکا و جشنواره هندوستان جوایز متعددی کسب کنم. شرکت در بخش آوینی پیشنهاد خودتان بود یا اینکه مسئولان جشنواره در این مورد تصمیمگیری کردند؟
برای فیلمهایی که در ارتباط با موضوعات مرتبط با دفاع مقدس هستند، خودتان میتوانید تصمیم بگیرید که در بخش ملی باشد یا آوینی یا فقط یکی از بخشها. من هم هر دو بخش را انتخاب کردم. دوستان من میگفتند این اثر حتماً در بخش شهید آوینی موفق میشود، چون امید در این مستند بسیار زیاد دیده میشود. خوشبختانه فیلم هم در آثار بلند بخش ملی و هم در بخش آوینی پذیرفته شد ولی از آنجا که سیاستهای جشنواره را به خاطر تجربه حضور قبلیام میشناختم و به دلیل ساختار و موضوعی که من انتخاب کردم بودم، انتظار میرفت فیلم در بخش آوینی دیده شود که همین گونه هم شد.
ظاهراً شما با مستند سرباز شماره صفر پیش از جشنواره سینماحقیقت موفق شدهاید جوایز متنوعی از برخی جشنوارههای خارجی کسب کنید، لطفاً در این مورد توضیح دهید.
بله، خدا را شکر موفق شدم از نوزدهمین جشنواره بینالمللی فیلمهای مستند گوانگژو که یکی از مهمترین جشنوارههای مستند در جهان، بزرگترین بازار فیلم مستند در آسیا و تنها فستیوال مستند حرفهای در کشور چین است، جایزه بگیرم. همچنین موفق شدم از چهارمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم
AMERTA ART که با هدف تشویق و توجه جهانی به فیلمهای مستند و اجتماعی با تمرکز بر تمدنها و فرهنگهای مختلف از سراسر جهان برگزار میشود، تندیس بهترین فیلم را بگیرم. این مستند قبل از حضور در پانزدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت در جشنواره مردمشناسی امریکا هم اکران شده بود. مسئولان جشنواره سینما حقیقت اعلام کرده بودند آثاری که قبلاً اکران شدهاند نمیتوانند در جشنواره حاضر باشند، با توجه به اینکه شما پیش از این جشنواره در فستیوالهای مختلفی شرکت کرده بودید، این مسئله مشکلی برایتان ایجاد نکرد؟
نه ما مشکلی نداشتیم، علتش هم این بود که ما در بخش بینالملل جشنوارههای خارجی شرکت کرده بودیم و ظاهراً با این مسئله مشکلی نداشتند و بیشتر منظورشان اکران در داخل کشور بود. وجه تسمیه فیلم چیست؟
من معمولاً اسم آثارم را از دل پژوهشهای آن اثر یا گفتگوهایی که با سوژه کارم دارم، انتخاب میکنم. در اولین مواجههای که با سوژه مستند سرباز شماره صفر (جهان بدوری) داشتم، از او خواستم در مورد خودش حرف بزند که همان ابتدا گفت من یک سرباز صفر هستم! شاید علتش این بود که وضعیت فعلی زندگیاش اصلاً مساعد نبود یا آن ایامی که نوجوان بوده و به اسم بسیجی در دفاع مقدس حاضر شده هیچ درجهای نداشته است. این جمله در ذهن من ماند و نهایتاً تصمیم گرفتم اسم مستند را سرباز شماره صفر بگذارم، نه سرباز صفر، چون فکر کردم اگر سرباز صفر بگذارم وجه انتقادی دارد، به همین علت همان سرباز شماره صفر را انتخاب کردم. شما در این مستند به زندگی یک بسیجی و جانبازی پرداختهاید که تا الان سراغ امتیازات ایثارگریاش نرفته، اما امروز به خاطر مریضی صعبالعلاج همسرش مجبور شده است برای گرفتن یک دفترچه بیمه دنبال پروندهاش بیفتد. آیا تولید این اثر به شما پیشنهاد شد یا خودتان سوژهیابی کردید؟
آقا جهانگیر را من از قبل میشناختم، چون همرزم پدرم در عملیات کربلای ۴ بودهاند که در همان عملیات پدر من شهید میشوند و آقا جهانگیر هم به علت اصابت ترکش و سوختگی و موج انفجار مجروح و جانباز میشوند و جزو معدود کسانی بودند که از آن عملیات زنده برمیگردد. واقعیت این است که ابتدا میخواستم یک کتاب در مورد این عملیات تألیف کنم، اما وقتی با ایشان مواجه شدم و وضعیت سخت زندگی فعلیاش را دیدم که در عین دست و پنجه نرم کردن با فقر مطلق حاضر نشده بود دنبال پرونده ایثارگریاش برود، احساس کردم تصویر میتواند اثر بهتری داشته باشد. جانبازی که حالا از سر ناچاری و برای گرفتن یک دفترچه بیمه مجبور است، سراغ مدارک جانبازیاش برود که متأسفانه بر اثر بمباران بیمارستانی که زمان جنگ او در آن بستری بوده (بیمارستان صحرایی شهید بقایی) همه مدارک بالینی و درمانیاش از بین رفته است. کار فیلمبرداری مستند ۲۵ جلسه طول کشید، چند ماه هم درگیر اصلاح رنگ و کارهای پساتولید بودیم و اردیبهشت سال گذشته این پروسه به اتمام رسید. در مستند شما بر خلاف اینکه مخاطب شاهد مرارت و مشقتهای طاقتفرسای زندگی آقا جهانگیر است، هیچ رگه و نشانهای از ناامیدی وجود ندارد و در عین تماشای سختی امیدواری در لایههای مختلف آن وجود دارد، چطور توانستید این کنتراست و تضاد را دربیاورید؟
نکته مثبت این فیلم دقیقاً همین چیزی است که شما به آن اشاره کردید، چون این فیلم در ستایش زندگی است. من ابتدا میخواستم مثل بقیه مستندسازها مسئله آقا جهانگیر را خیلی تند و چکشی مطرح کنم که چرا زندگی یک بسیجی و جانباز باید اینگونه باشد و هیچ کسی هم به او کمکی نکند! و با استفاده از عنصر مستقیمگویی رو به دوربین حرفهای انتقادی بزند ولی وقتی در زندگی او رفتم، دیدم با وجودی که او مشکلات زیادی دارد و بیشتر از ۱۵ سال است به خاطر مشکل بیماری همسرش بیکار شده ولی در کنار بچههایش یک زندگی سرشار از امید را سپری میکند و جوری فضا را در زندگیاش اداره میکند که خانوادهاش لحظهای احساس ناامیدی نکنند، اتفاقاً بحث امیدواری جهانگیر در زندگیاش به من این زاویه دید را داد که مستندی سرشار از امید بسازم. از اینکه در این مستند استفاده حداقلی از عنصر موسیقی کردهاید و حتی در برخی قاببندیهای عاشقانه و القاکننده عواطف خانوادگی، شما از صدای طبیعت استفاده کردهاید، چه هدفی را دنبال میکردید؟
من کلاً در آثارم سعی میکنم تا جایی که واقعاً نیاز فیلم نباشد از موسیقی استفاده نکنم و تقریباً میشود گفت دوست ندارم احساسات را در فیلمم با موسیقی مضاعف و چند برابر کنم، مثلاً در سکانسی که جهانگیر و همسرش نشستهاند و پشت به دوربین با آن صدای طبیعت و باد و رقص شاخههای درختان به مخاطب نشان داده میشوند، هیچ موسیقیای نمیتوانست جایگزین صدای طبیعت باشد. من با خودم گفتم وقتی سوژه فیلم من در یک فضای طبیعی زندگی میکند با آن همه درخت و مرغ و خروس فکر کردم بهترین موسیقی همین صدای محیط و طبیعت است. اگر نکته پایانی دارید، بفرمایید.
تنها نکتهای که در بین صحبتهای شما و نظرات مخاطبان مستند بود، همین بحث امیدآفرینی و عدم نق زدن سوژه بود، چون من اغلب در آثار دفاع مقدسی چه در فیلمهای سینمایی و چه در آثار مستند دقت کردم بیشترین مؤلفهای که به آن توجه میشود، آن اعتراضی باشد که شخصیت رزمنده یا ایثارگر به صورت مستقیم به مخاطبش انتقال میداد، در حالی که جهانگیر مستند سرباز شماره صفر با وجود مصائب غیرقابل تصوری که در زندگیاش تحمل میکند، حتی یک لحظه هم با دوربین و مخاطب حرف نمیزند، چون شخصیتش اینجوری بود و در واقع برگ برنده مستند من شخصیت خود آقا جهانگیر بود. مخاطب قطعاً دوست دارد او را از نزدیک ببیند تا کشف کند که چرا این آدم با این همه مشکلات چطور ناامید نمیشود و همچنان سرزنده و شاداب با همسر مریض و فرزندانش برخورد میکند. این در حالی است که او هرگز به فکر استفاده از سهمیه و شرایط ایثارگریاش نیفتاده و وقتی هم نمیتواند جانبازیاش را اثبات کند، امیدوارانه به سمت زندگی و خانوادهاش برمیگردد. شاید مخاطب با خودش بگوید که خدا نکند من هیچ وقت جای آقا جهانگیر باشم ولی من حس میکنم هر مخاطبی آرزو دارد حداقل یک روز با آقا جهانگیر زندگی کند.
سایر اخبار این روزنامه
غرب بر سر دوراهی تصمیم
باقری: وین هشتم میتواند دور توافق باشد
مصر و امارات روی خط تنش
نایبقهرمانی جهان با اعمال شاقه
تخلف بزرگ و کاسههای داغتر از آش!
آقاي بيرنگ! شما اشتباه نكرديد
از «سینما حقیقت» «سرباز شماره صفر» در ستایش زندگی است
اعلام جزئیات مراسم دومین سالگرد شهادت حاج قاسم
آب پاکی روی دست مدیران آبی
وزیر ارتباطات: اینترنت با کیفیت حقالناس است
دولت بخشی از اقساط وام مسکن ملی را پرداخت میکند
مدیریت دولتی اقتصاد را به گل مینشاند
بورسیه کیفیت کار ورزشکار را ارتقا میدهد
شهادت را از رفاقت با شهدا هدیه گرفت