روزنامه اعتماد
1400/09/28
چه كسي ميماند؟
از سالها و ماههاي گذشته، گونهاي از ادبيات دور از انتظار در كشور پديدار شده و به تدريج بيشتر ميشود. اين ادبيات ناپسند يك پيام دارد: «هر كس آنگونه كه ما ميپسنديم و ميانديشيم، رفتار نميكند و نميانديشد، از كشور برود!!!» در حالي كه سيل روزافزون مهاجران به خارج، كشور را از سرمايههاي انساني خالي ميسازد و توانمنديهايي كه بايد براي سازندگي كشور به كار گرفته شوند، رفتن را بر ماندن ترجيح داده و به آباداني جوامع ديگر ميپردازند، اينگونه از ادبيات آن هم از تريبون رسانههاي جمعي يا از سوي كارگزاران جامعه، در عمل دميدن در تنور مهاجرت به خارج است و به جاي خود، گناهي نابخشودني در حق اين سرزمين و مردمان آن است كه شايسته و نيازمند انسجام، رفاه و آبادانياند. از چند زاويه ميتوان به طرح پرسش و آسيبشناسي چنين نگاهي به مردم پرداخت:1- مناديان چنين ادبياتي از چه پيشفرضي درباره خودشان، مردم و خوب و بد جامعه برخوردارند؟ آيا خود را قيم فكري و رفتاري مردم ميپندارند، آن هم مردمي كه بهزعم چنين سخنوراني ناتوان از شناخت خير و صلاح خويشند؟ به بيان ديگر، آيا خود را تنها دانايان مصلحت بين جامعه ميدانند؟ آيا از نگاه مالكانه به سرزمين برخوردارند كه ديگران را مسافران و مهاجران مشروط ميبينند كه بيتوتهشان در اين سراي، وابسته به شرايطي است كه مالك ميپندارد؟ آيا از نگاه حاكم و زيردست به موضوع مينگرند كه چون حكم ميرانند، ديگران نيز يا بپذيرند و بمانند و ياگر برنتابند، به دياري ديگر بروند و روزگار بگذرانند؟
2- نگاهي انتقادي به اين پيشفرضهاي احتمالي نشان ميدهد كه هيچ كدام نميتوانند در اين گردونه كاربرد داشته باشند.
پيشفرض عالمانه بودن اين نگاه از آنرو نارواست كه اين سرزمين از اقوام، اديان، مذاهب و اقشار گوناگوني شكل گرفته و دستيابي به انسجام و يكپارچگي سياسي، فرهنگي و اجتماعي كاري سترگ است كه جز با عقلانيت و دانايي شدني نيست و نخواهد بود. هر گونه پراكندهسازي اين جمعيت متكثر و متنوع، به دور از انديشهورزي و مصلحتسنجي است. پيشفرض مالكانه بودن نيز به لحاظ تاريخي، اخلاقي و قانوني نميتواند وجاهت داشته باشد. سرزمين ايران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب متعلق به همه مردم ايران است و كسي به هر بهانهاي نميتواند آنها را از خانهشان بيرون براند. سرزمين ايران، سرزميني است با سهامي عام داراي 85 ميليون نفر جمعيت. نگاه حاكمانه نيز نميتواند در اين ميان كاربردپذير باشد، زيرا قدرت امانتي است كه بر اساس ميثاق ملي -قانون اساسي- از سوي مردم به كارگزاران واگذار ميشود و همانگونه كه در ادبيات مرسوم كارگزاران گفته ميشود، حاكمان و كارگزاران جامعه خادمان ملتند. بنابراين، قدرت داشتن اعم از قدرت فرهنگي، سياسي و... نميتواند تعيين كند چه كسي سزاوار ماندن در سرزمين خودش است يا رفتن از آن.
3- زاويه سومي كه لازم است مورد توجه قرار گيرد، اينكه اگر قرار باشد هر فرد صاحب قدرت رسانهاي، سياسي و ... بنا به ذائقه و نگاه شخصي خود به سياه و سفيد كردن رفتارها و افكار و همچنين دستهبندي شهروندان جامعه بپردازد و آناني را كه در ذهن و باور خود نامطلوب ميپندارد، را شايسته ماندن نداند يا دستكم توصيه به رفتن از خانه و سرزمين آبا و اجدادي خويش كند، چه كسي ميماند؟ اگر اين ويژگي خارقالعاده تبديل به رويه شود، ديگر كسي حس تعلق و امنيت رواني براي ماندن و زيستن در سرزمين خود را نخواهد داشت. تنها با حس تعلق است كه شهروندان روحيه از خودگذشتگي براي دفاع از كيان و سرزمين خود پيدا ميكنند و با شوق فراوان براي آباداني و توسعه آن ميكوشند. اگر به بهانههاي گوناگون و از زاويه عينك افراد با بينشهاي مختلف، معيارهاي خلقالساعه پديدار شود و بين پذيرش اين معيارها يا رفتن از كشور، يكي را بايد انتخاب كرد؛ كشور، هويت سرزميني و خردجمعي براي بهتر زيستن معناي خود را از دست خواهد داد. در چنين وضعيتي، زمينه براي بيگانگان بيش از پيش آماده ميشود تا به تهديد منافع و سرنوشت جامعه بپردازند.
با اين وصف، ضرورت دارد نهادهاي متولي با نظارت و مديريت چنين گفتارها و مواضعي از بروز چندپارگي در جامعه جلوگيري كنند و گفتار مسوولانه و مبتني بر موازين قانوني و منافع ملي جايگزين سخنان غيرمسوولانه و تفرقهانگيز شود تا ميل بيشتر شهروندان به ماندن در سرزمين خود، زمينهساز همبستگي و انسجام ملي شود.
سایر اخبار این روزنامه
گر پدرنيست تفنگ پدري هست هنوز
يادداشتهاي امروز
مبارزه حقوقي در تراز منافع ملي
شوراي نگهبان بايد اسناد و مداركش را منتشر كند
سهم كردها از مرگ سرد در درياي مانش
همهچيز به فروش نفت بستگي دارد
مورد عجيب شركتهاي زيانده دولتي
ريشههاي اعتراض ...
كدام عمق نفوذ استراتژيك؟
هند، احياي حضور در افغانستان
سرعت مذاكرات وين
چه كسي ميماند؟
تكليف دولت متبوع مهاجرين