روزنامه شرق
1400/09/28
فرصتها و تهدیدها
فرصتها و تهدیدها میرمهرداد میرسنجری* همزمان با ۲۱ آذر، روز ملی نجات آذربایجان، دستور خلاف شئون دیپلماتیک سفیر جمهوری باکو به شهردار تهران برای حذف نام شهرهای قفقازی خیابانهای تهران، موجب حیرت از این خواست نابجا و تحریف علنی تاریخ در میان مردم شد. ریشهیابی چنین رفتاری را باید از آغاز شکلگیری این دولت با ربودن نام آذربایجان تاریخی ایران در ۲۸ می ۱۹۱۸ جستوجو کرد که در طول ۱۰۳ سال، هماکنون به جایی رسیده که نهتنها نامهای تاریخی ایرانی بادکوبه و شوشی را تحریفشده معرفی میکنند، بلکه منکر هر ارتباط تاریخی باکو با ایران هستند. این در حالی است که در ۲۰۸ سال پس از قرارداد ننگین گلستان و ۱۹۳ سال پس از قرارداد ننگین ترکمانچای، ملت ایران جدایی ۱۷ شهر قفقاز را هیچگاه برنتافته و آن را مانند سمبلی از غم و حسرت و خسران ملی همچنان در حافظه جمعی خود محفوظ نگه داشته است. ریشه نامهای پارسی ۱۷ شهر قفقاز، خود سندی است از هویت آن سامان، ازجمله شهر دربند به عنوان جنوبیترین و تاریخیترین و تنها شهر شیعهنشین روسیه بنیانگذاریشده به دست قباد یکم ساسانی و انوشیروان ساسانی. جمهوری باکو در حالی منکر ایرانیبودن شهرهای قفقاز از جمله بادکوبه شده که این نامها بهصراحت در فصل سوم عهدنامه گلستان، به تاریخ دوشنبه سوم آبان ۱۱۹۲ خورشیدی برابر با ۲۵ اکتبر ۱۸۱۳ آمده است: «اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم مالک بالاستقلال ایران... ولایات قراباغ و گنجه... شکی، شیروان، قوبه، دربند، بادکوبه و هرجا از ولایات طالش را با خاکی که الان در تحت تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان، گرجستان، محال شورهگل، آچوقباش، کورنه، مینگرلی، آبخازی و تمامی اراضی... از دریای قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به آمپیریه روسیه میداند». اما بر پایه اسناد تاریخی، حدود آذربایجان واقعی کجاست؟ «استرابون»، مورخ و جغرافینگار معروف، چنین مینویسد: «آلبانیا سرزمینی است كه از جنوب رشتهكوههای قفقاز تا رود كر و از دریای کاسپین تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب به سرزمین ماد آترو پاتن محدود است». در کتابهای تاریخی البلدان، اصطخری، حدودالعالم من المشرق الی المغرب، صوره الارض، نزهه القلوب، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، شمسالدین ابو عبدالله محمد، المسالک و الممالک، المعجم البلدان، تقویم البلدان، برهان قاطع، تاریخ عالمآرای عباسی، حدود آذربایجان از اران جدا معرفی شده که رود ارس مرز بین آنها را تشکیل میدهد. «احمد کسروی» در کتاب «شهریاران گمنام» مینویسد: «ندانستهایم که برادران ارّانی ما... برای چه نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده، دست یغما به سوی آذربایجان دراز کردهاند».محمدامین رسولزاده، بنیانگذار جمهوری باکو، در پاسخ به اعتراض اندیشمندان ایرانی ازجمله علامه دهخدا و ملکالشعرای بهار به ربودن نام آذربایجان توسط باکو، در مقالهای با عنوان آذربایجان و ایران نوشته است: «از ما چرا ظنین هستید؟ باید تصور کنیم که چنین گمان کردهاند که از گرفتن نام آذربایجان که اسم یک ولایت ایران است به مسمای آن نیز چشم داریم. جمهوری ما قبل از جمهوریت، مکرر و به دفعات این معنی را اعلام کرد که دعوی مختاریت آذربایجان بههیچوجه به جنوب ارس راجع نیست. باز بالفعل هم این را اثبات میکنیم». اما «بارتولد» نوشته است: «نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب شد كه گمان میرفت با برقراری جمهوری آذربایجان؛ آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یكی شوند». رویدادهای ۱۰۳ سال پس از این نامگذاری و بهویژه ۳۰ سال اخیر پس از استقلال از شوروی اثبات کرده که نامگذاری جمهوری شمال ارس، به تهدیدی مستقیم علیه تمامیت سرزمینی ایران در آذربایجان واقعی تبدیل شده است. در سال ۱۹۹۱ دولت رفسنجانی در اقدامی شتابزده و غیرآیندهنگرانه، با تصور تشویق روابط مسلمانانه، استقلال کشوری را با نام آذربایجان در کنار آذربایجان ایران و بدون کمترین الزام به تغییر نام، به رسمیت شناخت، درحالیکه این جمهوری، با تکیه به همین نام، امروز به تهدید مستقیم تمامیت سرزمینی ایران تبدیل شده و آذربایجان راستین تاریخی و تبریز را متعلق به باکو و اشغالشده توسط ایران معرفی میکند! در همین راستا محتوای کتابهای درسی جمهوری باکو پر شده است از تحریفهای شگفتآور ضدتاریخی. روی جلد کتاب تاریخ کلاس پنجم دبستان جمهوری باکو به نام آتا یوردو (سرزمین پدری)، نقشه آذربایجان ایران، بهعنوان بخشی از باکو چاپ شده است! و درباره عهدنامههای گلستان و ترکمانچای، با تحریف و جعلیات، ادعا میشود که ایران و روسیه برای تصاحب آذربایجان با یکدیگر جنگ کردند!: «تمـامی خـاك آذربایجان در شمال ارس در امپراتوری روسیه ادغام شـد و خـاك وطـن مـا در جنوب ارس به دست ایرانیها افتاد [...] دولت و ملت آذربایجان با زور به دو قسمت تقسیم شد. [!؟] دو برادر یكی آن سوی ارس، دیگری این سوی ارس ماند» (صص: ۱۴۴-۱۴۶). همچنین در این کتاب ادعا میشود که ستارخان و شیخ محمد خیابانی [که برای مقابله با دزدی نام آذربایجان توسط باکو پیشنهاد تغییر نام آذربایجان ایران به آزادیستان را داده بود]، برای رهایی از ستم حکومت ایران و تشکیل حکومت آذربایجان [!؟] جنگ میکردند و شهریار هم در فراق آن سوی ارس شعر میسرود [؟!] صفویان و افشاریان، خواجه نصیر طوسی، بابک خرمدین و مفاخر ایرانی هم [باکویی] خوانده میشوند [!!!]. کوتاه سخن اینکه خواست فوری ملت ایران از دستگاه دیپلماتیک، این است: الزام بازنگری و اصلاح جعلیات ضدایرانی کتابهای درسی باکو.
* استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلیتیک
سایر اخبار این روزنامه
رشد۱۰برابری بودجه شورای نگهبان
از مواضع سال ۸۸ تا تحصیل فرزند در خارج از کشور
با شعار نمیتوان کشور را اداره کرد
برای صیانت از جان مردم بر تردد از مرزها با جدیت نظارت شود
اصلاح بعد از تقديم!
فیلترشکنها امنیت مردم را به خطر میاندازند
«حیات وحش» و جای خالیفردوسیپور
تورهای بهشتگردی برای دانشآموزان
شکایت از روحانی سرهمبندی نشود
قحطي، سركوب و تهديد جهان
چگونه میاندیشیم؟ «آمریکاشناسی»
فرصتها و تهدیدها
برکناری یک امامجمعه و چند نکته
زنان بهمثابه ابژه سیاستگذاری