روز سخت فرهاد، ماموریت ویژه ساواکی سفاک و انزوای امیرخان


 
 
 


گریز فرهاد و آبی ها از شکست در ماراتن پنالتی ها
صعود استقلال با ترس و لرز
 
گروه ورزش/ روز گذشته مرحله یک شانزدهم نهایی جام حذفی با ورود تیم های لیگ برتری به مسابقات آغاز و 12 دیدار در شهرهای مختلف برگزار شد. تیم های پدیده مشهد، آلومینیوم اراک، نساجی مازندران، نفت مسجد سلیمان، پیکان، ذوب آهن، گل گهر سیرجان، فولاد، سپاهان،خیبر و مس کرمان و استقلال تیم هایی بودند که توانستند جواز حضور در دور بعدی رقابت ها را بگیرند. در مهم ترین بازی روز گذشته، استقلال و نود ارومیه در ورزشگاه آزادی مقابل هم قرار گرفتند و حریف دسته دومی استقلال تا یک قدمی خلق شگفتی هم پیش رفت اما بعد از تساوی یک-یک  در پایان 120 دقیقه در نهایت در ماراتن پنالتی ها، این استقلال بود که به واسطه تجربه بالاتر بازیکنانش بهتر ظاهر شد و توانست به عنوان برنده از میدان خارج شود. فرهاد مجیدی که در این بازی بیشتر به نیمکت نشینان فرصت بازی داده بود شاهد بازی هجومی تیمش بود اما برخلاف جریان بازی در دقیقه ۵۸ آبی ها دروازه خود را باز شده دیدند. استقلال که برای رسیدن به گل تساوی حملات زیادی را روی دروازه نود ارومیه طراحی کرد و بارها تا آستانه باز کردن دروازه پیش رفت با درخشش دروازه بان حریف مواجه شد اما بالاخره در دقیقه ۸۷ آرمان رمضانی که یکی از تعویضی های مجیدی بود، با ضربه سر کار را به تساوی کشاند. این بازی بعد از تساوی در 90 دقیقه و وقت های اضافه در نهایت به ضربات پنالتی کشیده شد و آبی ها با برتری در ضربات پنالتی جلوی خلق اولین شگفتی در جام شگفتی ها را گرفتند. در دیگر بازی روز گذشته سپاهان هم مقابل ستارگان اورکی اسلامشهر روز سختی را سپری کرد و در نهایت با یک گل توانست از سد این تیم عبور کند تا 2 مدعی لیگ برتر در جام حذفی شروع سختی را مقابل رقبای نه چندان مطرح خود داشته باشند.
تابلوی نتایج
  پدیده مشهد2-استقلال ملاثانی یک
  آلومینیوم اراک2-فجر سپاسی صفر
  خیبر خرم‌آباد3-مس شهر بابک یک
  آرمان گهرصفر-نساجی مازندران یک
  شاهین شهرداری‌بوشهر صفر(۳)
- نفت‌ مسجد سلیمان صفر (۴)
  پیکان یک-قشقایی شیراز صفر
  ذوب آهن3-رایکای بابل صفر
  ماشین‌سازی‌تبریزیک -مس کرمان 2
  گل گهر 4-شهرداری آستارا صفر
  فولاد 3-شهرداری نوشهر صفر
  سپاهان یک -ستارگان اورکی  صفر
  استقلال یک(4)-نود ارومیه یک(2)
 
 
 
 
۴ راهکار ایران برای خروج افغانستان از بحران 
امیرعبداللهیان : حکومت فراگیر تنها ضامن امنیت پایدار  در افغانستان است 
 
وزیر امورخارجه کشورمان که  در هفدهمین نشست اضطراری وزرای خارجه سازمان همکاری اسلامی در پاکستان حضور پیدا کرده بود،  از چهار راهکار برای خروج افغانستان از بحران رونمایی کرد .به گزارش خبر آنلاین،  وزیر امور خارجه کشورمان در بخشی از سخنرانی خود در این نشست،گفت: «جمهوری اسلامی ایران در این نشست مهم پیشنهادهایی برای کمک به مردم افغانستان دارد؛ نخست، کشورهای اسلامی، هیئت حاکمه سرپرستی افغانستان و همه طرف ها را به تشکیل دولت فراگیر تشویق کنند. دوم، مردم افغانستان نیازمند کمک‌های فوری بشردوستانه هستند. تشکیل صندوق مالی بین کشورهای اسلامی برای این هدف ضروری است. سوم، آزادسازی دارایی های مالی افغانستان یک ضرورت است. چهارم، بی تردید دولت های عضو سازمان ملل متحد و دبیر کل آن می‌توانند نقش مهمی در کمک به تشکیل دولت فراگیر و کمک به مردم افغانستان ایفا کنند و مانع  از بروز یک فاجعه انسانی جدید شوند.» امیر عبداللهیان در ادامه و پس از بیان چهار راهکار ایران برای کمک به مردم افغانستان، برای چندمین بار بر شکل گیری دولت فراگیر تاکید کرد و در ادامه گفت:« ما امیدواریم که ( به زودی) دولت فراگیر با مشارکت همه اقوام در افغانستان تشکیل شود  تا نمایندگان دولت فراگیر افغانستان بتوانند در اجلاس بعدی سازمان همکاری اسلامی شرکت کنند و میز افغانستان در این سازمان خالی نماند.»  همچنین در حاشیه نشست همکاری های اسلامی اسلام آباد، «امیرخان متقی»، سرپرست وزارت خارجه دولت موقت طالبان با «حسین امیرعبداللهیان»، وزیر خارجه ایران دیدار کرد. در این دیدار «امیرخان متقی»، وزیر خارجه دولت موقت طالبان  گفت:« همه باید بپذیرند که انزوای سیاسی افغانستان برای کسی سودی ندارد و نیاز است تا این کشور از نظر سیاسی و اقتصادی حمایت شود.» امیرعبداللهیان نیز با بیان این‌ که ایران همچنان برای تشکیل دولت فراگیر با مشارکت همه اقوام در افغانستان تلاش و همه طرف‌ها را برای تحقق این هدف تشویق می‌کند، تشکیل این دولت را کمک کننده به برقراری ثبات سیاسی و امنیتی در این کشور خواند. همچنین وزیر امور خارجه کشورمان با بیان این‌ که مردم افغانستان در آستانه فصل سرما و شرایط سختی که دارند باید مورد حمایت جامعه جهانی قرار بگیرند، گفت: کمک‌های انسان دوستانه باید به سمت این کشور سرازیر شود.
 
 
 
 
مأموریت ویژه شاه و پسرش برای سفاک‌ترین ساواکی
پرویز ثابتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در آمریکا و اسرائیل زندگی می‌کند و مشاور امنیتی رضا پهلوی نیز بوده‌‌است، طی سال‌های 50 تا 57 رئیس اداره امنیت داخلی ساواک و مجری سیاست سرکوب خونین انقلابیون مذهبی بود. در این دوران، هزاران نفر زیر شکنجه‌های ساواک به شهادت رسیدند
 
جواد نوائیان رودسری – دوستانش او را یک جاه‌طلب بالفطره می‌دانستند؛ مردی که به قول فردوست، آن‌قدرها هم که نشان می‌داد باهوش نبود، اما طوری حرف می‌زد که دیگران باور کنند یک مدیر امنیتی کارکشته است. وقتی صحبت از پرویز ثابتی، رئیس اداره امنیت داخلی ساواک و درواقع همه‌کاره این سازمان مخوف در عصر پهلوی دوم به میان می‌آید، نمی‌شود وابستگی‌هایش را کنار گذاشت؛ او یک بهائی متعصب بود؛ آدمی اهل زد و بند که توانست ظرف 13 سال در ساواک به عالی ترین مدارج و مدیرکلی اداره سوم برسد. هم‌مسلک‌هایش خیلی خوب هوایش را داشتند؛ چه امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر بهائی شاه و نوه میرزا رضا قناد که به دلیل نفرتش از مسلمانان، حاضر نشد در ایران بماند و به عکا در فلسطین رفت و شد نوکر دست به سینه عباس افندی، سرکرده وقت فرقه بهائیت و چه عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه که به قول فردوست، دامپزشکی را تا سال ششم خواند و بعد با تغییر رشته و گذراندن چند واحد، پزشک شد و رئیس بهائیان ایران بود. اما این‌ها همه کسانی نبودند که هوای پرویز ثابتی را داشتند؛ او ارتباطات گسترده‌ای با سیا و موساد داشت؛ به‌ویژه با موساد که در آن آموزش‌های اطلاعاتی و امنیتی لازم را دیده‌بود. مبنای این اعتماد متقابل میان ثابتی و مسئولان بلند‌پایه رژیم صهیونیستی را، باز هم باید در عقیده به‌اصطلاح مذهبی او جست؛ صهیونیست‌ها به بهائیان اعتماد دارند؛ مرکز اصلی فعالیت آن‌ها در عکا، شهری واقع در اراضی اشغالی است و سرکردگان این گروه، همکاری‌های فوق‌العاده نزدیکی با رژیم صهیونیستی دارند؛ برای موساد، رسیدن یک بهائی به ریاست اداره امنیت داخلی ساواک، یعنی اصلی‌ترین نهادی که مسئولیتش کنترل همه ایرانی‌ها در اقصی نقاط دنیا بود، یک فرصت مغتنم به حساب می‌آمد. آن‌ها، مانند سازمان سیا، آن‌قدر به ثابتی اعتماد داشتند که پس از فروپاشی رژیم پهلوی و فرار وی، 10 روز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی، شغلی نان و آب‌دار به وی پیشنهاد کنند تا ثابتی، در کنار مشاوره دادن به رضا پهلوی، عملاً در خدمت منافع موساد و سیا باقی بماند. پرویز ثابتی، اکنون 85 سال دارد و محل سکونتش آمریکا و گاهی هم سرزمین‌های اشغالی فلسطین است. ریشه‌هایی که هیچ‌گاه نخشکید ثابتی در سال 1315ش، در خانواده‌ای بهائی و در سنگسر سمنان به دنیا آمد. او در سال 1337ش و بعد از پایان تحصیلاتش در رشته حقوق، در دانشگاه تهران، با معرفی سرهنگ ضرابی، از مقامات وقت ساواک، در این نهاد مخوف امنیتی استخدام شد. با این حال، آن‌چه در سراسر دوران فعالیت پرویز ثابتی قابل مشاهده بود و هیچ‌گاه از شخصیت و عملکرد وی تفکیک نشد، ارتباطش با تشکیلات بهائیان در ایران بود. ثابتی به عنوان یک عضو مهم فرقه، توانست تعداد زیادی از بهائیان را در مسئولیت‌های مهم، با واسطه هویدا و ایادی به‌کار بگمارد. در دورانی که به قول حسین فردوست، «دیگر کار بهائی‌ها تمام بود و هر پستی را که می‌خواستند، به دست می آوردند»، ایادی مأمور معرفی هم‌مسلکانش به هویدا شد؛ نخست‌وزیری که 13 سال دوام آورد و گاه در کابینه‌هایش، هفت وزیر بهائی به طور همزمان، حضور داشتند. ثابتی، برخلاف نصیری که به شاه گزارش مستقیم می‌داد، جلسات محرمانه‌ای، هر چهارشنبه با هویدا داشت. برخی معتقدند که اطلاعاتی که در این جلسات رد و بدل می‌شد، نقشی کلیدی در بقای هویدا و تداوم 13 ساله نخست‌وزیری وی ایفا کرد. ثابتی حلقه ارتباطی خود را با تشکیلات بهائیت حفظ کرد و حتی بعد از فرار از ایران، با مدیریت او، بهائیان به عنوان بازوهای اطلاعاتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی، در برخی کشورها مستقر شدند و با هویت به ظاهر ایرانی، در خدمت موساد قرار گرفتند. ثابتی در کسوت معاون اداره سوم ساواک، در جریان بازجویی از علمای مخالف رژیم شاه و به‌ویژه کسانی که با بهائیت، آشکارا به مبارزه برمی‌خاستند، حضوری مؤثر داشت. او بود که در بازجویی از شهید آیت‌ا... سعیدی، موضوع مخالفت‌های وی را با رژیم صهیونیستی و بهائیت، به عنوان یک رفتار ضدامنیتی مطرح کرد و کوشید تا به قول خودش، بازجویی‌های فنی انجام دهد؛ رویه‌ای که در واقع ضرب و شتم شدید و شکنجه‌های مخوف قرون وسطایی بود و آیت‌ا... سعیدی زیر همین شکنجه‌ها به شهادت رسید. حساسیت ثابتی روی دو مقوله رژیم صهیونیستی و فرقه بهائیت، از یک ساختار تعریف‌شده ذهنی ناشی می‌شد. او دوره‌های اطلاعاتی و حتی ضدچریکی و ضدپارتیزانی را در اسرائیل گذرانده‌بود و به اعتقاد برخی از مورخان، در همان زمان به استخدام موساد درآمد. با حمایت همه‌جانبه ثابتی بود که مأموران منتخب در ساواک برای آموزش بیشتر راهی سرزمین‌های اشغالی شدند، ابزار شکنجه اسرائیلی وارد ایران شد و سیستم شکنجه‌گران ساواک با  هم‌صنفان آن‌ها در موساد، شباهت غریبی پیدا کرد. در مسیر خواسته‌های شاه ثابتی به‌طور کلی به استفاده از خشونت افسارگسیخته اعتقاد داشت؛ باورش این بود که می‌تواند با این شیوه، مخالفان را مهار کند. او با وجود داشتن پست سازمانی بالا در ساواک، در بسیاری از مواقع، شخصاً به بازجویی و شکنجه متهمان می‌پرداخت. از سوی دیگر، به دلیل آن‌که خوب اخلاق شاه را می‌دانست، می‌کوشید هر کاری را که او دستور می‌دهد، بدون فوت وقت و بی‌چون و چرا به مرحله اجرا بگذارد. ثابتی بود که در سال 1349ش، طرح کمیته مشترک ضدخرابکاری را به پهلوی داد و به تصویب وی رساند؛ طرحی برای تمرکز بیشتر بر سرکوب انقلابیون و البته، تحمیل ریاست ثابتی و مجموعه او بر دیگر نهادهای امنیتی مانند شهربانی. وی تا سال 1352ش که زندی‌پور به عنوان رئیس کمیته مشترک از سوی شاه منصوب شد، ریاست و مدیریت اصلی این مرکز را برعهده داشت. ابتدا قرار بود که کمیته مشترک، تنها روی گروه‌های مسلح تمرکز کند؛ اما بعدها ثابتی، با هماهنگی و دستور شاه، پای همه مخالفان را به اتاق شکنجه باز کرد؛ حتی آن‌هایی که یک کتاب سیاسی خوانده‌بودند! لذت بردن از شکنجه‌ دیگران در این دوره که از 1350 تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت، ساواک کاملاً زیرنظر ثابتی اداره می‌شد؛ نصیری، با وجود پست رسمی‌اش یعنی ریاست کل ساواک، بیشتر مدیریت اداری و مالی را برعهده داشت و ثابتی، با دراختیارگرفتن نیروهای مورد اعتماد خودش، کنترل اوضاع را به دست گرفته‌بود و حتی، برخلاف دستورالعمل اجرایی و امنیتی، مستقیماً با سازمان‌های اطلاعاتی موساد و سیا، وارد مذاکره و همکاری می‌شد. در همین دوره است که بازار شکنجه در کمیته مشترک بسیار داغ می‌شود؛ تهرانی، یکی از شکنجه‌گران مشهور این مرکز، در اعترافاتش حقایقی تلخ از نقش ثابتی در کشتار هزاران نفر از مبارزان را فاش می‌کند: «بعد از ترور زندی‌پور، حدود اوایل فروردین 54، ناصری مرا در اتاقش خواست و گفت که عملیاتی داریم و با دستور ثابتی، تو هم باید شرکت کنی. صبح روز 29 فروردین، حسین‌زاده تلفن کرد به من و گفت که بعدازظهر ساعت دو، بعد از پایان وقت اداری، بیا به رستوران هتل آمریکا. رفتم و دیدم همه هستند؛ جلیل اصفهانی، پرویزنژاد، ناصری، رسولی، شعبانی و... بعد از ناهار عطاپور گفت که ثابتی طرحی ریخته و همه شما باید در آن شرکت کنید. طرح این بود که باید تعدادی از مبارزان را به تلافی ترور زندی‌پور و دیگران، بُکُشیم ... رفتیم سمت اوین. به رسولی و شعبانی گفت که بروند و از سرهنگ وزیری، رئیس زندان، محموله را تحویل بگیرند. زندانی‌ها را با چشم و دست و پای بسته سوار مینی‌بوس کردیم و بردیم بالای بلندی‌های اوین و همه را با مسلسل یوزی به رگبار بستیم. دستور ثابتی بود.» رژیم چند روز بعد اعلام کرد که این افراد هنگام فرار کشته شده‌اند. پرویز ثابتی از شکنجه لذت می‌برد؛ کمالی، یکی از شکنجه‌گران معروف ساواک دراین‌باره گفته‌است: «هر وقت ثابتی به کمیته می‌آمد، عضدی(رئیس کمیته مشترک) داخل حیاط می‌‌آمد و با صدای بلند داد می‌زد: بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان درنمی‌آید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش می‌آید و بارها در جمع کلیه کارمندان کمیته اظهار می‌داشت: هر وقت آقا، یعنی پرویز ثابتی به کمیته می‌آید، شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود.»  پرویز ثابتی در سال‌های بعد از انقلاب ثابتی تا بهمن 1357، هر کاری که توانست برای بقای رژیم شاه انجام داد؛ اما او، به حکم حرفه‌اش، خیلی زود فهمید که کار پهلوی دیگر تمام است. طی ماه‌های آبان و آذر، همه املاکش را فروخت و پول آن را به آمریکا یا فلسطین اشغالی فرستاد و 10 روز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی، بر اساس آن‌چه فردوست می‌گوید، از ایران گریخت؛ مدعی بود که در آمریکا قول یک کار خوب در سیا را از مسئول این سازمان در تهران گرفته‌است؛ اما واقعیت آن بود که می‌خواست قبل از هر کاری، سری به تل‌آویو بزند؛ آن هم با تیمی که مانند خودش در اسرائیل دوره دیده‌بودند. این اتفاق افتاد و ثابتی توانست بگریزد. با فرار شاه و خانواده‌اش و سپس مرگ وی در سال 1359، ناگهان پرویز ثابتی در کنار پسر او ظاهر شد. احمدعلی انصاری، مشاور سابق رضا پهلوی دراین‌باره می‌نویسد: «همزمان با تصویب این بودجه، (ماهیانه یک‌صدو پنجاه هزار دلاری که سیا به رضا پهلوی می‌داد) سروکله‌ یار دیرین سازمان سیا که گفته می‌شود برای سازمان امنیتی اسرائیل، موساد، کار می‌کند، یعنی معاون معروف ساواک، پرویز ثابتی پیدا شد. البته وقتی می‌گوییم سروکله او پیدا شد، یعنی سایه او در جمع دیده شده، و الا او آفتابی نمی‌شد و عیّارانه می‌آمد و می‌رفت. شنیدم که از این بودجه، ماهیانه پنجاه هزار دلار سهم ثابتی شد تا شبکه جاسوسی در ایران شکل دهد و یا شبکه موجود خود را توسعه بخشد.» ثابتی مدت‌ها این مسئولیت را عهده‌دار بود و با توجه به روابط خانواده پهلوی با صدام، احتمال همکاری وی با دستگاه اطلاعاتی رژیم بعث در دوران جنگ تحمیلی بالاست. او بعدها، در بهمن‌ماه سال 1390، طی گفت‌وگویی ضبط‌شده با «صدای آمریکا»، منکر هرگونه جنایت و شکنجه‌ای در ساواک شد؛ ادعایی که در خاطراتش نیز، بر آن پافشاری می‌کند. اما دم خروس این دروغ بزرگ، آن‌قدر آشکار بود که حتی برخی اعضای سازمان‌های اپوزیسیون خارج از کشور، مانند مهدی فتاپور که همکاری نزدیکی با شبکه بی.بی.سی دارد، ادعاهای پرویز ثابتی را یک دروغ مضحک و طنز تلخ خواندند.