روزنامه آفتاب یزد
1400/10/02
وقتی پول در اولویت است
آفتاب یزد- یوسف خاکیان: «در کلاسهای آموزشی که دارم با جوانانی که در جاهای دیگر برای گرفتن نقش هزینه پرداخت کردهاند و در نهایت هم به جایی نرسیدهاند، مواجه شدم و بچهها برایم تعریف کردهاند که چه سوءاستفادههایی از پول و احساساتشان شده است. متاسفانه از این تراژدیها زیاد اتفاق میافتد. این کلاهبرداریها را حتی کارگردانان ضعیف تلویزیون نیز از علاقه مندان به بازیگری میکنند و این روزها همین سوءاستفادهها برایشان تبدیل به یک منبع درآمد شده است. حتی در زمینه ساخت و آموزش فیلم کوتاه هم این اتفاقات جریان دارد و بسیاری برای فیلمساز شدن هم هزینه پرداخت میکنند. متاسفانه بازار کلاهبرداری از جوانان علاقه مند به بازیگری خیلی رواج دارد و انگار با بنگاههای معاملاتی طرف هستیم تا فضای هنری. متاسفانه لمپنیسم وارد سینما و تئاتر شده است و سوءاستفادههای زیادی از علاقه و استعداد جوانان علاقه مند به بازیگری میشود.»آنچه خواندید بخشی از سخنان بابک محمدی نویسنده و کارگردان باسابقه و مدرس تئاتر است که روز گذشته درباره راههای غیرمعمولی که این روزها جوانان برای ورود به عرصه بازیگری و بعضاً کارگردانی تئاتر و سینما انتخاب میکنند بیان کرده بود. اولین نکتهای که با خواندن این جملات ممکن است به ذهن هر کسی خطور کند آن است که: «هرکه طاووس خواهد جور هندُستان کشد» بیشک این هم برای خود عقیدهای است، البته که اعتقادی ست که فقط کسانی آن را باور دارند و بیانش میکنند که خودشان در آن حرکت میکنند و منفعتهایی نصیبشان میشود. برای مثال افرادی را در نظر بگیرید که مثلا در حوزه سینما و تلویزیون فعالیت میکنند و به قول معروف حرفشان در هر پروژهای خریدار دارد و این وسط هم به نفع عوامل تولید کار میکنند، هم به نفع فردی که او را به پروژه معرفی میکنند و هم به نفع خودشان. مسلما وقتی چنین رابطهای شکل میگیرد (یعنی یک نفر به عنوان معرف، فردی را که دارای تمکن مالی ست به یک پروژه معرفی میکند و این امکان را برای پروژه تصویری فراهم میآورد که بخش یا تمام هزینه تولید یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی و نمایش خانگی را تقبل کند و در قبالش در آن فیلم یا سریال نقش دندانگیری را بازی کند) هر سه طرف راضی از معامله بیرون میآیند، معرف پورسانتش را میگیرد، فرد متمول همین طوری الله بختکی بازیگر میشود و عوامل تولید نیز بدون آنکه پولی را خرج کنند، فیلم یا سریالشان تولید میشود و چه چیزی از این بهتر؟ حالا هم که بابک محمدی از راز دیگری در این حوزه پرده برداشته و عنوان کرده که حتی با پرداخت پول علاوه بر بازیگر شدن، میتوان کارگردان هم شد. یعنی تو پول داشته باش، دیگران برای تو فیلم میسازند و همینطوری الکی تو میشوی کارگردان و به جرگه افراد مشهور میپیوندی. در چنین بازاری وقتی همه طرفین راضی هستند مشکلی پیش نمیآید. اما خودمانیم همیشه هم به این سادگیها نیست، چرا که همه افرادی که دوست دارند بازیگر شوند و عشق بازیگری دارند متمول و پولدار نیستند و حتی شاید وضعیت مالی شان خیلی هم بد باشد و اتفاقا همین قرار داشتن در گروه خانوادههای زیر خط فقر دلیل بسیار خوبی برای تمایل آنها به سمت بازیگر شدن است. اینگونه افراد دلشان میخواهد از وضعیت بد اقتصادی که خود و خانواده شان گرفتارش هستند رهایی یابند و با بازیگر شدن زندگی شان از این رو به آن رو شود و به قول معروف پولدار شوند تا به این وسیله حسرتها و نداشتن هایشان را جبران کنند. هیچ عیبی هم ندارد، همه دوست دارند وضعیت مالی خوبی داشته باشند، مخصوصا افرادی که همیشه زیر خط فقر زندگی کرده اند. با این استدلال فردی که در چنین خانوادهای زندگی میکند برای تحقق رویای بازیگر شدنش حاضر است دست به هر کاری بزند، مثلا اینکه برود پول قرض کند و آن پول را به فردی بدهد تا آن فرد شرایطی را فراهم کند که او یکشبه به بازیگری مشهور تبدیل شود، شاید خیلیها بگویند این راه درستی برای رسیدن به هدف نیست، اما کیست که بتواند مدعی شود که ماندن و در جا زدن در یک حالت خاص و همیشه فقیر بودن بهتر از انجام کاری است که حتی شاید درست هم به نظر نیاید؟ روی همین عقیده فردی که دوست دارد بازیگر شود با خود میگوید: «شاید مسیر درستی رو برای بازیگر شدن انتخاب نکردم اما اگه این کار رو نکنم مجبورم بقیه عمرم رو هم تو فقر و فلاکت زندگی کنم، در حالیکه اگه به یه نفر که میتونه منو به یه بازیگر مشهور تبدیل کنه، پول بدم و او هم این کار رو برای من انجام بده، خیلی زود به همه آرزوهام میرسم و میشم یه بازیگر مشهور» اما نکته اینجاست که همیشه هم به این سادگیها نیست، یعنی همیشه وضعیت آنطور که تو دلت میخواهد رقم نمیخورد. مطمئنا عقل سلیم میگوید وقتی در جامعه راههای غیر اصولی برای بازیگر شدن ایجاد میشود، راههای غیر اصولی برای پولدار شدن هم میتواند وجود داشته باشد، این یعنی اگر فردی آمد به تو گفت: «N تومن به من پول بده، تو رو به پروژه سینمایی وصل میکنم که یه نقش خوب بهت بدن» باید با خودت دو دو تا چهار تا کنی و به این فکر کنی که: «اگه دروغ بگه چی؟ اگه پولو بهش بدم و یه دفه غیبش بزنه چی؟ اصلا به فرض که غیبش هم نزنه، اگه یه وقت زد زیر حرفش و منو به هیچ پروژهای معرفی نکرد چی؟ اصلا به فرض که معرفی هم بکنه، اگه اونا یه نقش معمولی مثلا نقش یه هنرور رو بهم دادن تکلیف چیه؟ اون وقت من دستم به کجا بنده؟ کلی پول خرج کردم که مثلا بازیگر بشم، دست آخر هم هیچی به هیچی...» تجربه نشان داده، اظهارات بسیاری از هنرمندان سینما و تلویزیون و تئاتر هم موید این ادعاست که در 90 درصد موارد چنین اتفاقی خواهد افتاد، بارها رخ داده و باز هم رخ خواهد داد. در بهترین شرایط ممکن است معرف پول را از تو بگیرد و تو را به پروژه معرفی کند و تو در آن پروژه نقش بازی کنی و به یک بازیگر تبدیل شوی. تازه در چنین حالتی هم کسی امضا نداده که تو در عرصه بازیگری باقی خواهی ماند و کارگردانان دیگر به سراغت خواهند آمد؟ میپرسی چرا؟ دلیلش کاملا روشن است. چون تو به واسطه هنر بازیگری ات وارد عرصه آکتوری نشده ای، بلکه با مدد گرفتن از پول به این مرحله رسیده ای، معنای دیگر این جمله آن است که تو هیچ دوره آموزشی را درباره خوب بازی کردن و از پس نقش برآمدن را نگذراندهای و این بزرگترین نقطه ضعف محسوب میشود. این نقطه ضعف گاه ممکن است آنقدر پررنگ باشد که حتی در حین فیلمبرداری کارگردان بارها با خودش بگوید: «ای بابا این کیه به ما معرفی کردن، اصلا بلد نیست بازی کنه، این بابا بازی بقیه بازیگرا رو هم خراب میکنه، عجب اشتباهی کردم نقش بهش دادم، حیف که پول داده و بخشی از هزینه تولید فیلم رو به عهده گرفته اگرنه همین الان با یه تیپا مینداختمش بیرون.» خب وقتی یک بازیگر در اولین تجربه سینمایی یا تلویزیونیاش چنین اندیشهای را در ذهن کارگردان ایجاد میکند مسلم است که نمیتواند در ادامه راه بازیگری نظر کارگردانان دیگر را به بازی خود جلب کند و آنها را وادار کند که به سراغش بیایند و به او پیشنهاد بازی در فیلمشان را بدهند. اما پیشتر گفتیم که در بهترین حالت ممکن است همه چیز بر وفق مراد باشد و پولی که تو برای بازیگر شدن به معرف دادی تو را به سمت بازیگری در سینما و تلویزیون هدایت کند. اما همه ما میدانیم که همیشه بهترینها رخ نمیدهند، سخنان بابک محمدی که در ابتدای این گزارش نقل کردیم را دوباره بخوانید تا همه چیز دستگیرتان شود. «جوانانی که برای بازیگر شدن پول دادهاند اما به جایی نرسیده اند» بیایید تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم. وقتی اینهمه آموزشگاه بازیگری در سطح کشور وجود دارد یعنی به اندازه بیشمار آدم در جامعه زندگی میکنند که دوست دارند بازیگر شوند و یک شبه ره صد ساله را طی کنند، اما سوال اساسی اینجاست که مگر سینما و تلویزیون و شبکه نمایش خانگی و مدیومهای دیگر در طول یک سال چند اثر تصویری تولید میکنند که اینهمه بازیگر نیاز داشته باشد؟ به فرض محال که در همه این مدیومها هزار اثر تصویری در طول سال تولید شود، خوب است؟ با یک حساب سرانگشتی میتوان فهمید که با همین اندازه و مقدار تولید آثار سینمایی کلی بازیگر در این کشور وجود دارد که سالهاست در کسوت آکتوری زندگی میکنند اما همیشه بیکارند، یعنی نوبت بازی به آنان نمیرسد، سالهاست که حتی یک نقش کوچک بازی نکرده اند، حال شما در نظر بگیرید همه این آموزشگاههای بازیگری هم هر سال کلی بازیگر بیرون بدهند، دانشگاهها هم همینطور، در این میان واسطهها هم با گرفتن پول کار خودشان را انجام دهند و اتفاقا تمامشان هم بابت پولی که میگیرند بازیگر به پروژهها معرفی کنند، آیا تمام این افراد قرار است بازیگر شوند؟ آیا میشوند؟ به تمامشان نوبت بازیگری میرسد؟
همه شان خوب بازی میکنند؟ شاید پاسخ این سوالات نشان میدهند که در دنیای بازیگری باید زرنگ بود و از کمترین فرصتها نهایت بهره را برد، حتی شده با پول، با پارتی، با خرید نقش، با زد و بندهای مافیایی و هر راه دیگری که میشود خود را وارد حوزه سینما کرد و جدا از آن، جای پای خود را هم مستحکم نمود. اینگونه شاید بتوان مثل برخی از بازیگرانی که در تمام طول سال سر چند پروژه هستند، کار برای انجام دادن داشت و جیبها را پر از پول کرد. کاری هم با بقیه بازیگران نداشت که سالها بیکار میمانند و همیشه هشتشان گرو نه شان است. نتیجه تلخی ست نه؟ گزارش امروز با یک نتیجه تلخ روبرو شد، نتیجهای که نشان میدهد یک بیماری درمان نشده در سینما و حتی تلویزیون وجود دارد که متاسفانه همچون یک غده سرطانی در همه تن این مدیومها ریشه دوانده، بیماریای که باعث میشود خیلیها به آنچه استحقاقش را ندارند، برسند و خیلیها به آنچه استحقاقش را دارند، نرسند.
پربازدیدترینهای روزنامه ها