فقط یک آغوش مهربان میخواستند
راضیه زرگری | اولین مواجههاش با کودکان بم در یک شیرخوارگاه بهزیستی محل استقرار کودکان زلزلهزده بمی در کرمان بود. تقریبا 30-35 کودک 2 تا 4 سال در یک فضای بزرگی نگهداری میشدند؛ سه نفر بودند. سیامک زندرضوی به همراه دو خانم از اعضای انجمن دوستدار کودک. کودکان بمی بازمانده از زلزله در بدو ورود ما فقط یک چیز میخواستند. میتوانید حدس بزنید درخواست آنها چه بود؟ من هرگز آن لحظه را فراموش نمیکنم که بچههای بمی یکصدا فریاد میزدند: بغل؛بغل.» عمق فاجعه انسانی از همین یک کلمه هویداست و کودکان آسیبپذیرترین گروهها در حوادث و بلایا هستند.
کودکان در حوادث طبیعی آسیب میبینند زیرا حوادث طبیعی در بسیاری از مواقع به فاجعه انسانی بدل میشود. با اینحال با ایجاد تغییراتی کوچک در فرآیند مدیریتی بحران، آسیبهایی که متوجه کودکان بازمانده از زلزله یا حوادث دیگر است، تا حد زیادی قابل پیشگیری میشود. بر همین اساس هم حوادث طبیعی همه جای دنیا هست ولی به فاجعه انسانی تبدیل نمیشود. سیامک زندرضوی تسهیلگر حوزه کودک و عضو انجمن دوستدار کودک استان کرمان است. او به مناسبت سالگرد وقوع زلزله تلخ بم در گفتوگو با «شهروند» در مقدمهای پیرامون لزوم تغییر شیوه مدیریتی بحران در کشور میگوید: «بروز فاجعه هم به ساختوسازهای غیراصولی برمیگردد و هم به موضوع مهمتر مدیریت بحران که سازوکاری از بالا به پایین دارد بهطوری که مردم در آن مشارکت حداقلی دارند. این مدل مدیریتی در بحرانها پیامدهای زیادی برای گروههای آسیبپذیر به ویژه کودکان دارد.»
اهمیت مدیریت اجتماعمحور در بحرانها
اولین پیامد ناخوشایند برای کودکانی که بعد از زلزله باقی میمانند،این است که آنها در این بحران غیر از آسیبهای روانی و شدید، احتمال دارد توسط کسانی جابهجا شوند. افرادی که مورد اعتماد کودک و خویشاوندان درجه یک او نباشند. این اولین احتمال است که راهحلش در دنیا درک و اجرا میشود. عضو انجمن دوستداران کودک استان کرمان از مدیریت اجتماعمحور برای ساماندهی کودکان در حوادث طبیعی میگوید: «قبل از وقوع حادثه شهروندانی که در محله تعاملی بودهاند (محلهای که بچهها در آن فضا با هم بازی میکنند؛ مثل یک بلوک ساختمانی یا یک کوچه بنبست با چند خانوار و خانوادههایشان هم با هم آشنا میشوند) به داد هم خواهند رسید.»
او توضیح میدهد که مقیاس محله تعاملی محدود است «ممکن است 20 یا 50 خانوار در این مقیاس حضور داشته باشند. در این محله تعاملی فرزندان تعداد مشخصی دارند. این خانوادهها در میان خودشان تعدادی داوطلب تعیین میکنند که چند کار را برای بچهها پیش از بحران و در حین وقوع حوادث عهدهدار میشوند.»
کار محله تعاملی قبل از بحرانها شروع میشود
کار محله تعاملی قبل از وقوع بحرانها شروع میشود «داوطلبها معمولا علاقهمند به کار با بچهها هستند، معلم یا جوانان علاقهمند به حوزه کودک، باید در فرآیند تسهیلگری آموزش دیده باشند، این گروه حامی کودک مثلا هفتهای یک جلسه در پارک یا فضای باز محله میگذارند و با بچهها آشنایی پیدا میکنند. در این شرایط اگر زلزلهای رخ بدهد و فرض کنیم نیمی از این افراد از بین بروند، باز هم بقیه میدانند در کدام خانه، کودکان هستند و سریعا میتوانند آنها را شناسایی و دور هم جمع کنند و به فضایی ببرند که از قبل برای اسکان اضطراری آنها تعیین شده است.» در کنار اینها در همان محله تعاملی گروههای دیگری هستند که کار امدادونجات و اسکان اضطراری را در کنار نیروهای امدادی رسمی انجام میدهند. «جوانانی که کارهای امدادی را از هلالاحمر آموخته و در بحرانها به آنها کمک میکنند. مثل نصب چادر و شناسایی محل استقرار و تحویل اقلام معیشتی و ... محله تعاملی اینگونه حمایت میشود.»در محله تعاملی که زند رضوی تعریفش میکند، آرامش برای کودک از همان دقایق اول بعد از حادثه توسط گروهی از مربیانی که از قبل با آنها آشنا بوده و بچهها میتوانند در شرایط سخت ضربه روحی ناشی از بلای طبیعی به آنها اعتماد کنند، فراهم میشود. کودکان و والدین در مدیریت اجتماعمحور میدانند هر اتفاقی بیفتد، کسانی هستند که آنها را نجات میدهند. «در این مدل مدیریتی، همسایه به همسایه امداد میدهد و دیگر نگران خویشاوندانی که از او دور بوده نیست. اگر مدیریت اجتماعمحور داشته باشیم دیگر کسی بعد از حادثه دغدغه مادر یا خواهر آن سوی شهرش را ندارد.» طبیعتا گروه سوم این مدیریت اجتماعمحور گروه اطلاعرسانی و دادهپردازی است. «با توجه به اینکه بعد از حادثه، قطعی ارتباطات تلفنی و اینترنتی اتفاق میافتد، هر محله تعاملی یک تلفن ماهوارهای لازم دارد که با مراکز امداد ارتباط داشته و به لحاظ نیازها و رسیدگی به مجروحان اطلاعرسانی دسترسی ماهوارهای داشته باشد.»
در بم نه مدیریت اجتماعمحوری وجود داشت و نه محله تعاملی
با این فرمول ساده، مدیریت اجتماعمحور اجرایی میشود، اما زندرضوی درباره بم و کودکان بمی به «شهروند» میگوید: «در بم این شرایط نبود. 18 سال پیش وقتی که شهر خشت و گلی بم در سحرگاه زمستانی 12 ثانیه لرزید و کاملا زیرورو شد، نه مدیریت اجتماعمحوری وجود داشت نه مردمی که از مدیریت بحران و حوادث چیزی بدانند.» عضو انجمن دوستدار کودک کرمان در آن روزها به همراه دیگر اعضای این انجمن به بم رفتند «وقتی این چیزها را برای بازماندگان آن حادثه تلخ میگفتیم آنها افسوس میخوردند که چرا قبل از این حادثه عظیم نمیدانستند.»
اولین مواجهه با کودکان بم را هیچوقت فراموش نمیکنم
در آن شرایط کودکان بازمانده از زلزله سرگردان بودند و در معرض آسیبهای بسیار. از خشونتهای فیزیکی گرفته تا آسیبهای سوءاستفاده جنسی و آسیبهای روانی ناشی از جدایی از خانواده. آمار دقیقی درباره تعداد کودکان تنها مانده در زلزله بم وجود ندارد؛ در گزارشها عدد 3 هزار و 600 کودک بازمانده از زلزله بم که عضو یا اعضای خانواده را از دست داده بودند، عنوان شده که به گفته زندرضوی این آمار اعتبارسنجی نشده است. با اینحال میتوان تعداد تقریبی کودکان را همین عدد در نظر گرفت. «اولین مواجهه من با کودکان بم در یک شیرخوارگاه بهزیستی محل استقرار کودکان زلزلهزده بمی در کرمان بود. تقریبا 35-30 کودک 2 تا 4 سال در یک فضای بزرگی نگهداری میشدند؛ ما سه نفر بودیم. من به همراه دو خانم از اعضای انجمن دوستدار کودک به آنجا رفتیم. کودکان بمی بازمانده از زلزله یک درخواست واحد داشتند که با صدای بلند عنوانش میکردند. من هرگز آن لحظه را فراموش نمیکنم که بچههای بمی یکصدا فریاد میزدند؛ بغل؛بغل. عمق فاجعه انسانی از همین یک کلمه پیداست.» طبیعتا کادر مربیان بهزیستی همراه آنها بودند اما آنها قادر به حمایت عاطفی همه آنها با تماس بدنی و در آغوش گرفتن بچههای تنها مانده نبودند. به گفته این جامعهشناس اساسا اگر مدیریت بحران اجتماعمحور در ایران نهادینه شود آسیبپذیرترین گروهها در حوادث یعنی کودکان از همان اول در یک محیط امن از حمایتهای عاطفی برخوردار میشوند. دور افتادن از تماس لمسی و آغوش مهربان پدر و مادری که دیگر نیستند، به عقیده زندرضوی بزرگترین فقدان برای کودک است که بهراحتی در تعریف محله تعاملی گنجانده میشود.
نظارت بر کودکان بیسرپرست در خانوادههای جایگزین
نکته بعدی که زندرضوی به آن اشاره میکند مربوط به کودکانی است که در زلزله بیسرپرست شده بودند. پدر یا مادر یا هر دو را از دست داده بودند «اتفاقی که در بم افتاد محدود ولی موثر بود. یک توافق بین یونیسف ایران و بهزیستی بسته شد که در آن تعداد 80-100 کودک شناسایی شدند و به خانوادههای جایگزین خویشاوند در شهر بم سپرده شدند. این کار مشترک در شهر فراخوان داد، کارشناسانی استخدام و آموزش داده شدند تا نظارت و بررسی کودکان را هر هفته انجام دهند. به ازای هر 10 کودک یک کارشناس بود که مرتب به او در خانواده جایگزینش سر میزد با او گفتوگو میکرد، نیازهایش را بررسی و بستههای مناسب این کودک را برایش تهیه میکرد که ممکن بود بسته غذایی یا آموزشی یا حتی مباحث حقوقی باشد و نیاز به اینکه خانواده جایگزین کودک تغییر کند. این کار بیش از یکسال ادامه پیدا کرد.»
این تسهیلگری که بسیاری از آسیبها را درمان و جلوی نقصان بعدی برای کودک را میگیرد را در نظر بگیرید و در مقابل اقدامی قرار دهید که دولت احمدینژاد سال دوم زلزله انجام داد. عضو انجمن دوستدار کودک تعریف میکند «رئیسجمهوری وقت سال بعد از زلزله بم اعلام کرد هر ازدواج جدیدی که در خانوادههای آسیبدیده از زلزله صورت بگیرد، یک وام مسکن اضافه به آنها تعلق میگیرد. تصور کنید خانوادههایی که هنوز از حادثه بزرگ بم و خسارتهای مالی آن کمر راست نکرده بودند، دخترهایی داشتند که سرپرست جایگزین آنها محسوب میشدند. این وعده دولت آن زمان، این انگیزه را تقویت کرد که متاسفانه خانوادهها از فرصت وام در قبال ازدواج دادن کودک استفاده کنند. تعداد این اتفاق مشخص نیست. ولی از گزارشها شنیدم که مواردی از ازدواج کودک را در بم داشتیم.» بسترهای حمایتی دیدهبانی و نظارت هم میتواند به کودک بعد از حادثه کمک کند و هم همین به اصطلاح حمایتها اگر نسنجیده باشد به آنها آسیب میرساند؛ مثل همین امتیازهای تشویقی وام.
حمایت از تحصیل کودکان بم با همت پزشکان ایرانی ساکن آلمان
مورد سوم هم که به گفته زندرضوی نقطه درخشان بم محسوب میشود و هنوز هم استمرار دارد به یک فعالیت مردم نهاد برمیگردد. «گروهی از پزشکان ایرانی ساکن آلمان یک انجیاو به اسم نخل بم راهاندازی کردند. پزشکانی که تعدادی از آنها اهل بم بودند به شهر زلزلهزده آمدند و تعدادی مربی را آموزش دادند که با همکاری انجمن دوستداران کودک کرمان این آموزشها صورت گرفت. این مربیان جستوجوکننده کودکان بمی بودند که تعدادی از اعضای خانوادهشان را از دست داده و در خانواده جایگزین نگهداری میشدند، تا آنها را شناسایی و نیازهایشان را بررسی کنند و بهطور مستقیم همان انجیاو، هر ماه یک وجهی را به حساب کودک واریز میکرد که سرپرستان میتوانستند از آن استفاده کنند. در حالی که ناظر و دیدهبان بر این روند نظارت مستقیم داشت. هدف عمده این طرح حمایتی تحصیل و آموزش بچههای بمی بود.» حق بقا، حق رشد، حق امنیت و مشارکت اجتماعی این کودکان در طول این سالها به درستی حمایت و هدایت شده تا امروز که 18 سال از زلزله بم گذشته هنوز بچهها در این چرخه هستند و حمایت میشوند. تا پایان تحصیل این کمکها به شکل مناسب استمرار پیدا میکند.
حضور موثر سازمانهای مردمنهاد در بم
این جامعهشناس به نکته دیگری از کودکان در زلزله بم اشاره میکند که مثبت نیست «در طول برنامههای بازسازی در بم، در مرحله اسکان اضطراری اولین بار بود که دولت به نوعی در فضای امنیتی تخفیف داده بود. به بیان دیگر فضا کمتر امنیتی بود. مثلا در زلزله منجیل که سی سال پیش اتفاق افتاد، به زحمت سازمانهای مردمنهاد حتی میتوانستند وارد محل حادثه شوند. در حالی که در زلزله بم این اجازه داده شد.»هرچند این سازمانهای مردمنهاد که عمدتا در حمایت از کودکان بودند در اردوگاههایی اسکان داده شدند که از بدنه شهر فاصله داشتند با اینحال به گفته زندرضوی این سمنها همه تلاش خود را کردند که در فضایی که بهدلیل شرایط بحران زحمت خانواده چند برابر شده است به آنها کمک کنند.
نوجوانان در بلایا در میان گروههای آسیبدیده گم میشوند
بعد از زلزله بم پدران باید برای بازسازی و مهیا کردن سرپناه برای خانواده اقدام میکردند، زنان بهدلیل وضعیت وخیم اسکان اضطراری مشغله کار خانهشان چند برابر شده بود و در این میان نوجوانانی بودند که اساسا در میان گروههای آسیبپذیر گم شده بودند. زندرضوی میگوید «نوجوانان شاید مظلومترین قشر در حوادث هستند. نوجوانان بم از طرفی آنقدر کمسنوسال نبودند که مورد حمایت سازمانهای مردمنهاد باشند و برایشان فضایی برای بازی و فعالیت تعریف شود و از سوی دیگر آنقدر هم بزرگ نبودند که به کمک پدر و مادر بروند و کاری برای دوباره ساختن زندگیشان انجام دهند.» نوجوانان در زلزله بم به عنوان مسأله تلقی میشدند. «میدیدیم صحنههایی که نوجوانان دو سه نفری سوار بر موتورسیکلت خیابانها و کوچههای شهر زلزلهزده را دور میزدند و مردم، آنها را مخل آسایش و آرامش خود تلقی میکردند. در حالی که این نوجوانان با این واکنش اعتراضی میخواستند بگویند ما را هم ببینید؛ ما هم وجود داریم.»در این میان انجمن دوستداران کودک فعالیت کوچکی شروع کرد؛ آنها تلاش کردند صدای آن نوجوانان را بشنوند و با آنها همراه شوند و به آنها در امور ساختن دوباره شهر مسئولیت بدهند. به عقیده این جامعهشناس ، نوجوان ظرفیت بالقوه قابل توجهی در بحرانها تلقی میشود که باید دیده و در مسیر درست هدایت شود.
چرا مدیریت اجتماعمحور در بحرانها طرفدار ندارد؟
بم زلزله مهیبی بود با خسارتها و قربانیان بسیار زیاد، اما درسهای بم هم کم نبوده است به ویژه در خصوص حمایت از کودکان زلزلهزده. آیا دستاوردهای مطالعاتی و عملیاتی تجربه زلزله بم به ویژه مفهوم مدیریت اجتماعمحور و توسعه محلههای تعاملی با پرورش تسهیلگران حوزه کودک، بعد از سال 82 در حوادث بعدی مثل زلزله سال 96 کرمانشاه هم استفاده شد؟ زندرضوی میگوید «ما نتوانستیم مسئولان و نهادهای رسمی متولی بحران را در تغییر رویکرد مدیریتی قانع کنیم.» انجمن دوستدار کودک از تجربه بم، 14 کتاب تهیه کرد که یکی از آنها بر مبنای آسیبهای کودک در حوادث طبیعی و حمایتهای لازمی است که باید برای کودکان فراهم شود. از این 14 کتاب حتی نسخههای فایلی هم در زمان زلزله کرمانشاه تهیه و در میان مردم و مسئولان توزیع شد. زندرضوی با این توضیحات ادامه میدهد «اما در این 18 سال ما نتوانستیم متولیان مدیریت بحران در کشور را قانع کنیم تا صدای ما را بشنوند و مدیریت از بالا به پایین در بحرانها را به مدیریت اجتماعیمحور و بر مبنای تسهیلگری تبدیل کند. متاسفانه این تلاش ما تا امروز شکست خورده است. دلیل ساده آن هم این است که دستگاههای اداری و دولتی در هر دورهای چندبخشی و مرکزگرا عمل کردهاند. به بیان دیگر ستاد مدیریت بحران، وزارت کشور و جمعیت هلالاحمر و استانداریها و فرمانداریها هرکدام به صورت خودکفا برای کمک به آسیبدیدگان حوادث طبیعی وارد عمل میشوند.این جامعهشناس ادامه میدهد: «بعد از زلزله بم، در تهران تصمیم گرفتند 27 هزار واحد اسکان موقت بسازند بدون اینکه از بم و مشخصات زمینشناسی و جغرافیایی شهر اطلاع داشته باشند. این 27 هزار واحد در ابتدای راه عنوان شد، 24 هزار واحد طراحی شد ولی در عمل 6 هزار واحد مسکونی ساخته شد اما 4 هزار واحد فقط مسکونی شد. زیرا بخشی از آن را صنایع نظامی اجرا کرد و بخشی از آن را بنیاد مسکن. با اینحال هرگز از شهروندان پرسیده نشد مردم چه خانههایی میخواهند و چه خانههایی برایشان مناسب است. زندرضوی توضیح میدهد در حالی که شورای شهر بم اعلام کرده بود که شهر بم ، باغشهر است و مردم میخواهند در کنار خانه قبلیشان اسکان داده شوند تا بتوانند مراحل بازسازی را خودشان مدیریت و نظارت کنند.