روزنامه ایران ورزشی
1400/10/12
پیرمردی رها شده به نام «آزادی!»
یادداشتاحسان محمدی
«مجموعه آزادی پیر شده اما نه فقط ما به این پیرمرد توجهی نکردهایم بلکه الان حتی ایزی لایف هم ندارد!» این جمله صریح و شبیه طنز تلخ را احمد مددی مدیر مجموعه آزادی گفت؛ در حاشیه یک جلسه. گزنده است اما واقعیت دارد. مجموعه آزادی شهریور 1353 تأسیس شد. نزدیک به 50 سال است این مجموعه به پیشانی و شناسنامه ورزش ایران تبدیل شده است. البته استادیوم یکصدهزار نفری آن دو سال قبل و در ٢٦ مهرماه ١٣۵٠ با مسابقه فوتبال تیمهای پرسپولیس ایران و کروزیرو برزیل به بهرهبرداری رسید. نیم قرن! مردم عموماً یک قاب مشخص از ورزشگاه آزادی میبینند. چمنی مخملی که زیر نور زیباتر هم میشود. دوربینها همین را نشان میدهند و نهایتاً پیست و نیمکتها و سکوها را از دور. اما اگر روی سکوها نشسته باشید فرسوده شدن بتن را دیدهاید. مصالح ساختمانی عمر مفیدی دارند و بعد از 50 سال برف و باران و آفتاب داغ تهران، هر بتنی عمرش تمام میشود. از پلهها که پایین بروید دیوارها شبیه دندانهای فرسودهاند. پوسته پوسته و در حال ریزش. رختکنها حال و روز بهتری دارند چون نوسازی شدهاند اما جاهایی مثل سیستم برق و آب، موتورخانهها، پستوها و فضاهای پیرامونی که دوربینها سراغشان نمیروند چطور؟ بعضی از در و دیوارها شبیه شهرکهای متروکه است، فرو ریخته، ترک خورده با آهنهای فرسوده و زنگ زده... این ورزشگاه چقدر تاب میآورد؟ تا همین حالا هم مردانگی به خرج داده که زانو نزده است. وقتی از مجموعه آزادی حرف میزنیم از فضایی به وسعت ۴۶۰ هکتار حرف میزنیم، مجموعهای از ساختمانهای اداری، ورزشگاهها، پیست و سالنها، چمن، دریاچه، خیابانها و... برای خودش یک شهر است و مثل هر شهری نیاز به نوسازی، تعمیر و نگهداری دارد. در ادوار مختلف این مجموعه مدیرانی داشته است و کارهایی کردهاند اما حالا بعد از قریب به 50 سال حال نزاری دارد. اینکه انتظار داشته باشیم احمد مددی یا هر کس دیگری چوب معجزه بردارد و تمام سوراخهای سقف سالن 12 هزار نفری و ورزشگاه آزادی را بگیرد که آب روی سر میهمان و تماشاگر چکه نکند، ستونها نریزند، سیستم گرمایشی کار کند، استخرها نشتی نداشته باشند، ترک آسفالت ترمیم شود و... خوشخیالی است. عزمی فراتر از وزارت ورزش میخواهد.
ساخت دوباره مجموعهای شبیه به آزادی رویاست. هنوز حتی در ساخت یک استادیوم فوتبال واماندهایم. اما میشود تعمیر و نگهداری کرد. ماجرا فراتر از «ماستمالی» کردن در و دیوار است. باید گچ واقعی، سیمان واقعی و بتن واقعی آورد. پول آورد و کابلهای برق و لولههای فرسوده را نوسازی کرد. احمد مددی وارث یک مجموعه فرسوده شده که هنوز آبروی ورزش است، او یا هر کس دیگر روی این صندلی بنشیند دستکم باید هزینهای معادل هزار میلیارد تومان برای تعمیرات و نگهداری مجموعه هزینه کند که کسی به این عدد نزدیک نمیشود. همان ماجرای اعتبار نداریم و پول نیست و... اما اگر اتفاقی رخ بدهد چطور؟ باز باید پشت سر هم قایم شویم؟ این اتفاق میتواند یک فاجعه انسانی در پی داشته باشد. به چه زبانی باید گفت این پیرمرد هر آن ممکن است زانو بزند و از نفس بیفتد... به داد مجموعه آزادی برسید. این پیرمرد فرتوت آبروی ورزش کشور است، نگذارید به نماد فاجعه تبدیل شود. چیزی شبیه پلاسکو.