«هوسه» برای «قاسم»
راوی میگوید: «خبر ورود حاج قاسم و ابومهدی را که شنیدم، همه چیز را رها کردم و به سمتشان دویدم. در مسیر دائما به این فکر بودم که چه چیزی به این بزرگواران تقدیم کنم. آخه ما اعراب رسمی داریم به نام «هَوسه». شیوخ و بزرگی که میهمانمان میشوند، برایشان شعر میخوانیم و پایکوبی میکنیم. در مسیر شعری به ذهنم رسید و سرودم: «سلام بر سردار پرافتخار/ سلام بر مرد میدان جنگ/ بر او که قدمش خیر است/ او همان است که مرزهای ایران به همتش/ محفوظ است با عظمت این قهرمان/ شادگان به او خوشآمد بگو.»
این سطور بخشی از خاطرات محمد بدیری از اهالی روستای صراخیه است از حضور فرمانده در مناطق سیلزده. اگر چه رابطه مردم خوزستان و سردار شهید یک پیوند کهنه و قدیمی است، اما نقطه عطف این رابطه را حادثه سیل فروردینماه ۱۳۹۸ رقم زد. محمد بدیری، معتمد روستای صراخیه روایتگر این حضور است: «سردار وارد روستا که شد، سوالهایی در مورد سدهای اطراف پرسید، بعد هم با بالگرد وضعیت منطقه را از بالا ارزیابی کرد.» انفجار یک سد و هدایت آب از جاده آبادان به ماهشهر به دریا نتیجه ارزیابیها بود که محمد بدیری به آن اشاره میکند. بدیری سردار حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس را قهرمانان پرافتخار جهان اسلام میداند که صراخیه تنها برگی از این دفتر پُروزن است.
از دمشق تا صراخیه؛ میدان قهرمانی
محمد بدیری سردار سلمانی را قهرمان میدان نبرد از دمشق تا صراخیه توصیف میکند: «سردار شهید حاج قاسم سلیمانی چه در روزهای دفاع مقدس، چه روزهای دفاع از حرم اهل بیت و چه در دفاع از خانه و کاشانه مردم در برابر هجوم بیامان سیلابی ویرانگر، همیشه حضوری جهادگونه داشته است و همین دلیلی شده که این سردار به چهرهای محبوب در میان مردم خوزستان بدل شود.»
صدور دستور ورود
معتمد پنجاهساله صراخیه در ادامه به بیان خاطراتی از حضور فرمانده در روستای صراخیه میپردازد: «سردار قاسم سلیمانی در جریان این سفر با مردم سیلزده دیدار داشت و در جریان مشکلات آنان قرار گرفت.» روستای صراخیه به گلههای گاومیش و احشام و دامداری مشهور است؛ سیل خوزستان علاوه بر خسارتهای جانی، لطماتی را نیز به دامهای این اهالی وارد ساخت. محمد بدیری با اشاره به دلسوزی سردار قاسم سلیمانی در اینباره میگوید: «شرایط را که دید، تلفن را برداشت و شروع کرد به زنگ زدن. از شرایط راضی نبود. چند ساعت بعد از تماس دیدیم کامیونها از عراق وارد خاک ایران شدند. دامهایمان را هدایت کردند به مناطق امن، منطقه نفتی دارخوین. حتی حاضر نبود یک دام تلف شود.»
«سلام» بر مرد میدان جنگ
یکی از اتفاقهایی که در سیل خوزستان رسانهای شد، یزلهخوانی مردم صراخیه بود. اهالی روستای صراخیه به زبان عربی صحبت میکنند. مردم روستای سیلزده صراخیه شهرستان شادگان با ورود سرلشکر قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس یزله عربی میخوانند. محمد بدیری از اهالی شادگان همان فردی است که یزلهخوانی میکند. او در اینباره میگوید: «خبر ورود حاج قاسم و ابومهدی را که شنیدم، همه چیز را رها کردم و به سمتشان دویدم. در مسیر دائما به این فکر میکردم که چه چیزی تقدیم این بزرگواران کنم. آخر ما اعراب رسمی داریم به نام «هوسه». شیوخ و بزرگی که میهمانمان میشوند، برایشان شعر میخوانیم و پایکوبی میکنیم. در مسیر شعری به ذهنم رسید که پس از سلام و عرض ادب آن را خواندم: «سلام بر سردار پرافتخار/ سلام بر مرد میدان جنگ/ بر او که قدمش خیر است/ او همان است که مرزهای ایران به همتش/ محفوظ است با عظمت این قهرمان/ شادگان به او خوشآمد بگو.»
چه لازم دارید؟
«شهروند» از بدیری در مورد واکنش سردار به این یزلهخوانی میپرسد: «سردار در ابتدا اجازه نمیداد، میگفت راضی به چنین کارهایی نیست، اما به اصرار میپذیرد. پس از خواندن نیز مرا بوسید و تشکر کرد. گفت: «شما جنگدیده هستید و حادثهدیدهاید. من برای خدمت آمدم، بگویید چه لازم دارید؟ چه نیازی دارید؟» با پرسش سردار اهالی از رنجها و دردهایشان میگویند؛ از خانههای خشتی و بلوکی آب گرفته؛ از خسارتها و لطمات به دامها و داشتههایشان. راوی میگوید: «مشکلات مردم را شنید، شروع کرد به دلجویی. بلافاصله هماهنگ کرد غذای گرم و بستههای بهداشتی برای اهالی آماده شود.» راوی در پایان از ارادت قلبهای دلداده به فرمانده میگوید: «آن فردی که گفت سلیمانی رفت، اشتباه کرد. سلیمانی در تاریخ ماندگار شد، امروز همه ایران سلیمانی است.» یزلهای برای قاسم روایت دلدادگی و ارادت مردمانی است که مهر و محبت حاج قاسم در عمق جان آنها نشسته است.