روزنامه جوان
1400/10/13
زندگی با عینک حاج قاسم چه معنایی دارد؟
اصلیترین خواسته ما از رجوع به شخصیتها و بزرگان تاریخی یا معاصر چیست؟ به عبارت دیگر زمانی که سراغ اندیشمند یا شخصیتی میرویم که اکنون در بین ما نیست، از آثار به جا مانده از او چه میخواهیم؟ و با چه سؤالی سراغ آنها میرویم؟ این پرسشی مهم است که چراغ بزرگی را در راه ما روشن میسازد. آیا ما سراغ این قبیل افراد و آثار میرویم تا صرفاً آنها را بشناسیم؟ بعد از شناخت قرار است چه استفادهای کنیم؟ اگر برای الگوگیری میرویم، این الگو دقیقاً قرار است چه چیزی را به ما بدهد و به کدام سؤال ما پاسخ گوید؟ یکی از اندیشمندان معاصر مهمترین سؤال ما در این رجوع را، سؤال از «معنای زندگی و اصول حاکم بر آن» میداند. بر واژه «اصول» دقت کنیم، این تأکید به این معناست که شاید امروز برخی گفتهها و حرفهای شخصیتی که فرضاً در ۱۰۰سال پیش زیست میکرده دقیقاً با زندگی امروز ما و تحولانی که داشته منطبق نباشد، اما اصول و چارچوبهایی بر آثار و زندگی آن شخص حاکم است که میتواند راهگشای زندگی امروز و سالهای آتی باشد. این گفته به نظر میرسد کلیدی مهم برای ماست. با این کلید اگر فارغ از وجه اسطورهای و عرفانی شهید حاج قاسم سلیمانی سراغ این شهید عزیز و سردار دلها برویم، پاسخی راهگشا و آسایشبخش خواهیم دید که میتواند همچون تنظیمگری، تکتک لحظات زندگی ما را میزان کند. از جمله اصلیترین یادگاریهای مکتوب به جا مانده از حاج قاسم، وصیتنامه ارزشمند اوست. در این مجال اندک فرصت تحلیل مضمون کامل این مکتوبه گرانقدر و احصای تمامی اصول قابل برداشت برای پاسخ به سؤالمان که نیست، اما اگر با هدف یافتن «معنا و اصول زندگی» وصیتنامه شهید را زیر ذرهبین ببریم، نکات برجستهای دارد که میتواند ایدهای اصلی به ما بدهد. حاج قاسم در همان ابتدای وصیتنامه عبارتی را میآورد که نگارنده تصور دارد، محوریترین ایده او در زندگی است و گویا همین ایده است که زندگی را برای آن ولی خدا معنادار کرده و با آن تاروپود زندگی خود را بافته و قدم به قدم زندگی را تنظیم کرده است. حاج قاسم خطاب به خداوند عزیز، آنگاه که میخواهد تنها امید خود را توصیف کند، مینویسد: «خداوندا!... در دستانم چیزی را ذخیره کردهام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است.» با این حساب، ایده «سیلان پیوسته به سوی خدا» را میتوان ایده محوری زندگی حاج قاسم دانست. این شابلون حاج قاسم را بر هر گوشهای از زندگی او که بگذاریم، دقیق از کار درمیآید و از سر همین حتی به صحنه سیاست هم که وارد میشود در وصیتش از مردم همشهری خود تأکید میگیرد: «میدانید در زندگی به انسانیت و عاطفهها و فطرتها بیشتر از رنگهای سیاسی توجه کردم» و از آنها در مسائل سیاسی چیزی طلب میکند: «رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.» حتی اگر با این نگاه به زندگینامه خودنوشته شهید هم بنگریم، جای جای نوجوانی و جوانی او را پر از «سیلان پیوسته به سوی خدا» میبینیم و شاید همین است که رهبر معظم انقلاب در جمع خانواده شهدا، حاج قاسم را که هنوز در جمع ما زمینیان حاضر بود، اهل شفاعت میخواند و از مردم میخواهد که او را شفیع خود بگیرند چراکه یحتمل در چشمان این «دائماً مجاهد» میخواند که او همچون آبی روان در سیلان پیوسته خود به اقیانوسی خواهد رسید و در این مسیر چه بسیار قطرههایی را میتواند با خود به اقیانوس بکشاند. به عبارت دیگر میتوانیم بلاتشبیه و در عالم ادبیات تعبیر کنیم که حاج قاسم مصداق همان نیای است که در سرآغاز دیوان مولانا حکایت نالههای دلتنگیاش را در پی بریده شدن از نیستان میشنویم. او همچون قطرهای آب در طول زندگی پیوسته جاری بود تا روزگار وصل خویش را بجوید و در حرکت پیوسته به سوی نیستان پختگی لازم را برای رسیدن به آن اقیانوس مطلوب خود کسب کند. حاج قاسم زندگی را با این عینک مینگریست، لذا هر گوشه عمر او را که مینگریم، همچون نغمهای است که مولانا برای نی سرود: «نی حدیث راه پر خون میکند/ قصههای عشق مجنون میکند.»
سایر اخبار این روزنامه
دوران انحصار پزشکی به سر آمده است
تدابیری برای اصلاح نرخ ارز
سِرّ سردار
خودم با فراز تعزیتی «سربازنامه» بیشتر ارتباط میگیرم
هر کسی را نتوان گفت که «یک مکتب» بود
«دیپلماسی نهضتی» در گفتمان مقاومت
حاج قاسم آیندهنگر صادق الوعد و کاریزماتیک بود
مرد اعتبارآفرین در عرصه حمایت از مقاومت
مرد میدان بود و پشتوانه دیپلماسی عزتمند
زندگی با عینک حاج قاسم چه معنایی دارد؟
ملتهای نجاتیافته از داعش زودتر از ما حاجقاسم را شناختند
ژنرال قهرمان ملی روسیه میگفت سردار سلیمانی اسطوره من است
چالشهای «عمار» با مسئولان برای انقلابی ماندن!
هشدار عراقیها به نظامیان امریکا با تابوت خارج خواهید شد
فاتح جاویدان دژها و دلها