جلوی مردم را که نمی‌شود گرفت!

شهروند| «اگر یک پدرسوخته احمقی بردارد و این شعر را تغییر بدهد، حماقت است.» ماجرا چیست؟ جریان به بحثی برمی‌گردد که اخیرا روی صفحه اینستاگرام استاد محمدرضا شفیعی کدکنی دنبال می‌شود؛ بحثی درباره ابیات الحاقی و گاهی جعلی که به بعضی شاعران بزرگ ایران نسبت می دهند. تصویر آخرین پست صفحه اینستاگرام ایشان چنین جمله‌ای است: «کسی حق ندارد در آثار ملی ما دست ببرد. این حماقت است.» ذیل تصویر هم بخشی از گفت‌وگوی نجف دریابندری با مجتبی مینوی آمده؛ گفت‌وگویی که مجتبی مینوی در آن به‌تندی از دست بردن در ابیات شاعران بزرگ صحبت می‌کند و می‌گوید: «من دلم می‌خواهد بدانم شفیعی کدکنی خودش چه گفته و دلم نمی‌خواهد اگر شعری از او در جایی به چاپ برسد، اشخاص دیگری در آن دخل و تصرف کرده باشند و آن را تغییر داده باشند. من دلم می‌خواهد بگویم: بنی‌آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند. چون که سعدی این‌طور گفته و از روی مأخذی این‌طور گفته. اگر یک پدرسوخته احمقی این شعر را تغییر بدهد و بگوید: «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند»، این حماقت است. کسی حق ندارد در آثار ملی ما دست ببرد، فضولی بکند و آن را به هر شکلی دلش می‌خواهد دربیاورد. پس شرط امانت چه معنایی دارد؟» در واقع بحث زنده‌یاد مینوی این بوده که قرار نیست هر طور دل‌مان خواسته یا بنا به دلایلی، ابیات شاعران و چهره‌های بزرگ ادبی را تغییر بدهیم. همین موضوع، باعث شده مخاطبان، پرسش‌های فراوانی درباره فردوسی در صفحه اینستاگرام استاد کدکنی مطرح کنند. ادمین صفحه هم این پرسش‌ها را به همراه پاسخ‌های استاد شفیعی، استوری کرده است؛ سوالاتی درباره ابیات الحاقی شاهنامه یا ابیاتی که مردم گمان می‌کنند متعلق به فردوسی است، اما واقعیت این نیست. در یکی از استوری‌ها هم به یکی از ابیات معروف اشاره شده: «چو ایران نباشد تن من مباد / در این بوم و بر، زنده یک تن مباد» و بالای آن نوشته شده: «بیت جعلی و ساختگی». تصویر صفحه درسی کتاب فارسی کلاس نهم امسال دانش‌آموزان نیز به این جمله‌ها ضمیمه شده. اما پرسشی که به ذهن می‌آید این است که آیا لزومی دارد بعضی ابیات زیبای شاهنامه را که در ذهن مردم جا افتاده، تغییر بدهیم؟ چون گاهی ممکن است ابیاتی نژادپرستانه یا افراط‌کارانه را به فردوسی منسوب کرده باشند و آن زمان می‌شود آگاه‌سازی کرد، اما وقتی بیتی معروف نظیر «چنین رنج بردم در این سال سی» در ذهن مردم با نام فردوسی همراه شده، چه اهمیتی دارد بکوشیم آن را از ذهنیت جاری مردم پاک کنیم؟ مرتبط با همین موضوع، استاد محمدجعفر یاحقی، بحثی بسیار قابل تأمل تحت عنوان مقاله «حافظ مردم» نوشته‌اند. یاحقی استاد زبان و ادبیات فارسی و مدیر قطب علمی فردوسی‌شناسی و ادبیات خراسان در دانشگاه فردوسی مشهد است. همین‌طور عضو پیوسته شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی. آنچه در ادامه می‌خوانید نظریات او درباره رویکردهای جاری مردم درباره یک شاعر و تقابل نظریات محققان با این‌گونه رویکردهاست.

 استاد شفیعی کدکنی در صفحه اینستاگرام‌شان بحثی به راه انداخته‌اند راجع به ابیات جعلی که بین مردم رواج پیدا کرده، اما متعلق به مثلا فردوسی نیست. نظرتان درباره این‌گونه ابیات چیست؟
این‌ها که شما اشاره کردید جعل نیستند، این‌ها الحاقی هستند؛ یعنی بعدا در نسخه‌هایی آمده که معتبر نیستند. در واقع ابیات الحاقی به ابیاتی می‌گویند که نسخه‌نویسان بعدها این‌ها را اضافه کرده‌اند. بحثی هم که گفتید، حرف تازه‌ای نیست. حدود 50 سال پیش محققان به این موضوع اشاره کرده‌اند و چاپ آقای خالقی مطلق هم بر همین اساس تنظیم شده و ابیات الحاقی را مشخص کرده.
 پرسش اینجاست بعضی از این ابیات در ذهن مردم جا افتاده. حالا چه جعل باشد، چه الحاق. لزومی دارد این ابیات را از ذهن‌شان بیرون کنیم؟
نه، چرا باید از ذهن مردم بیرون برود؟!



 مثلا فرض بفرمایید بیت معروف «بسی رنج بردم در این سال سی...» کاملا در ذهن مردم به نام فردوسی جا افتاده.
مثال بالاتر داریم: «چو ایران نباشد تن من مباد»! در این‌باره هم آقای دکتر خطیبی مقاله نوشته‌اند، هم دکتر آیدنلو. خود آقای دکتر خالقی مطلق هم چندین مقاله در این‌باره نوشته‌اند. در واقع بحث تازه‌ای نیست. محققان یک چیز می‌گویند، مردم یک چیز می‌گویند. این‌قدرها هم مهم نیست. در ابیات حافظ هم همین است. در دیوان حافظ حدود 200 تا 300 غزل وجود دارد که این‌ها الحاقی است و اصلا متعلق به حافظ نیست، ولی مردم با همین دیوان فال می‌گیرند؛ چه اشکالی دارد؟ در واقع موضوع این است که یک زمانی بحث مردم است، یک زمانی بحث محققان. وقتی محققان صحبتی می‌کنند، باید بر اساس مدارک و مستندات باشد و وقتی چنین تحقیقاتی از سوی یک محقق صورت می‌گیرد، می‌گوید نه، مثلا فلان بیت جزو شاهنامه نیست.
 گویا تعداد این ابیات الحاقی هم بسیار بالاست؛ حتی حدود 10 تا 20 هزار بیت.
آنچه در شاهنامه می‌توان به عنوان ابیات مسلّم‌الانتساب به آن‌ها مراجعه کرد، حدود 47 تا 48 هزار بیت است. یعنی شاهنامه 60 هزار بیت و 70 هزار بیت نیست. تازه بین همان 47 تا 48 هزار بیت هم که گفتیم، ممکن است بعضی از ابیات، الحاقی باشد. حالا اینکه مردم در این میانه چه می‌کنند، چندان مهم نیست.
 شما خودتان مقاله‌ای داشتید تحت عنوان «حافظ مردم». بر این اساس گمان می‌کنم درباره شاهنامه هم چنین نظری داشته باشد. درست است؟
بله، بحث این است که محققان برای خودشان یک «حافظ» دارند، مردم یک «حافظ». در «حافظ مردم»، من به این موضوع پرداخته‌ام. یا آقای آیدنلو مقاله‌ای دارد با عنوان «مردم کدام شاهنامه را دوست دارند؟» در واقع مردم همین شاهنامه‌ای را دوست دارند که مدت‌ها در ذهن‌شان بوده. البته باید توجه داشت مشکل از شاهنامه‌ای نیست که از قدیم در ذهن مردم جریان داشته (حتی اگر ابیات الحاقی داشته باشد)، مشکل این است که الان ابیاتی را جعل می‌کنند و به نام فردوسی می‌زنند. در واقع به خاطر اعتراض یا انتقاد، ابیاتی با موضوعات عرب‌ستیزی یا وطن‌دوستی می‌سازند و به فردوسی نسبت می‌دهند. این‌ها جعل است. والا «بسی رنج بردم در این سال سی» که 700 سال است در نسخه‌های خطی شاهنامه موجود بوده و اسمش جعل نیست. این‌ها الحاقی است؛ کاتبان به دلایلی در ادوار مختلف ابیاتی اضافه کرده‌اند و ساخته شده است.
 پس ما با دو حوزه بحث مواجه هستیم؛ یکی اشعار چهره‌های بزرگ در ذهنیت رایج مردم و دیگری همین اشعار از دیدگاه محققان.
بله، همان‌طور که گفتم یک «حافظ» متعلق به مردم است، یک «شاهنامه» متعلق به مردم است؛ یک «حافظ» و «شاهنامه» هم متعلق به محققان و دانشگاهیان و مصححان که کارشان را انجام می‌دهند. این دو بحث هم تقابلی با هم ندارند. جلوی مردم را که نمی‌شود گرفت. مردم اعتقادات و باورهایی دارند که نیازی نیست کاری داشته باشیم. مثال آن فرض کنید جایی امام‌زاده‌ای وجود دارد که تاریخ آن را تأیید نمی‌کند، ولی مردم خواسته‌اند چنین چیزی آنجا باشد. این‌ها هم شاعرانی هستند که در ذهن مردم سال‌ها بوده‌اند و تفاوت دارد با آنچه محققان درباره‌شان می‌اندیشند.