«شتاب حداکثری» مقابل «فشار حداکثری»

امریکایی‌ها در دوره بایدن هم نشان داده‌اند راهبرد بحران‌سازی ترامپ را در قبال موضوع هسته‌ای ایران از طریق دو رویکرد مذاکره و فشار حداکثری دنبال می‌کنند. دولت بایدن صرفاً از این جهت که ترامپ با نقض و خروج از برجام مورد سرزنش قرار گرفته و سیاستش حاصلی نداشته از او ناراحتند. به همین دلیل دولت اوباما با تحریک محافل صهیونیستی و دیدگاه‌های افراطی و رقابت‌های دو حزبی در امریکا، سعی کرده با چنگ و دندان و تهدید نظامی صهیونیست‌ها و جنجال تبلیغاتی در دور هفتم و ابتدای دور هشتم، موازنه و شرایط مذاکرات وین را مدیریت کند و به نفع خود تغییر دهد. این تاکتیک با نمایش قدرت مانور نظامی سپاه به نتیجه معکوس رسید. از سوی دیگر امریکایی‌ها به روشی نخ‌نما، همواره سعی کرده‌اند تنگنا و مشکلات خود را برای طرف ایرانی تصویر کنند و با تکرار محدودیت زمانی در مذاکرات وین، انفعال در دستور کار تیم ایرانی مذاکره‌کننده را کسب نمایند. اگرچه ایران از طریق رایزنی هوشمندانه با نمایندگان چین و روسیه، نرمش‌های هدفمند در قبال آژانس و دستور کار مذاکرات وین باعث شد تاکتیک مقصرسازی غربی بی‌نتیجه بماند، ولی مسئله این است که امریکا و غرب و متحدان عربی و صهیونیستی آن‌ها در شرایط دشوار و تنگنا و گاه پارادوکسیکال قرار گرفته و گزینه‌های مؤثری در اختیار ندارند. بحران‌سازی هسته‌ای حاصل سیاست‌های امریکاست و تلاش برای فشار حداکثری تحریم‌های جدید هم، نه‌تن‌ها مفید نیست بلکه از حصول یک توافق خوب در وین جلوگیری می‌کند. توافق خوب در وین این است که همه طرف‌ها به تعهدات خود در برجام به‌طور کامل پایبند باشند و به تعبیر روشن، مصالح و منافع ایران تأمین شود و اثبات کنند از سیاست‌های خود در سال گذشته پشیمانند و ضمن تضمین برای جلوگیری از تکرار بدعهدی و خروج مجدد، راستی‌آزمایی رفع تحریم و خسارت‌های وارده به ایران را بپذیرند.
به‌خوبی روشن است که بایدن برای انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره نیازمند کارنامه‌ای موفق است تا شرایط خود را بدتر از آنچه هست، نکند. در واقع تنگنای زمان برای مذاکره همان تنگنای بایدن برای رقابت انتخاباتی است درحالی که اگر طرف امریکایی حسن نیت در مذاکره نشان دهد، با شرایط دشوارتری در مذاکره با ایران روبه‌رو نخواهد شد. این یک آزمون جدی برای امریکاست تا جبران خطا‌های گذشته را در رویکرد خود نشان دهد، چراکه بازی‌های تبلیغاتی، سیاسی و تلاش برای سناریو‌های توافق محدود یا گام‌به‌گام یا بازگشت همزمان بی‌فایده است و باعث از دست رفتن زمان خواهد شد. ایران در مقابل رویکرد و سیاست مذاکره و فشار حداکثری، «معادله شتاب حداکثری» در همه عرصه‌ها را در دستور کار دارد. این شتاب حداکثری محدود به گام‌های قانونی در برنامه هسته‌ای نیست و ابعاد منطقه‌ای، دیپلماسی رو به شرق، احیای اقتصاد ملی و بین‌المللی، توانمندی‌های علمی و نظامی و دیگر عرصه‌ها را دربر می‌گیرد. این رویکرد هزینه‌ها و خسارت‌های جدید و با ابعادی وسیع‌تر برای امریکا و متحدان آن به بار می‌آورد. اگر بایدن تلاش دارد بخشی از دستورکار‌های فرابرجامی را به مذاکرات ایران-سعودی گره بزند یا اینکه در عراق به باج‌خواهی برای حضور طولانی‌تر روی آورد یا اینکه افغانستان را به محیط بحران جدید تبدیل کند، این مسیر نه‌تن‌ها در دیپلماسی فعال ایران راه به‌جایی نمی‌برد بلکه فقط بر فهرست هزینه‌های بایدن و متحدانش خواهد افزود. اروپایی‌ها در پایان دور جدید مذاکره در وین برای اولین بار به پیشرفت ایجابی مذاکرات اعتراف کرده‌اند این اعتراف درصورتی قابل اعتناست که بدانند دوره طلایی استعماری آن‌ها مدت‌هاست به پایان رسیده و بازی پلیس بد، نه برای پاریس و نه برای لندن، حاصلی نخواهد داشت. آن‌ها نباید زمان را از دست بدهند و در سایه امریکا حرکت کردن، نه‌تن‌ها استقلال آنها، بلکه منافع آن‌ها را هم زیر سؤال خواهد برد. اروپاییان به‌عنوان یکی از طرف‌های توافق هسته‌ای، تعهداتی دارند که همسان و هم‌سنگ امریکا باید به تعهدات خود بازگردند و جبران خسارت نمایند. گفتگو‌های پس از تعطیلات ژانویه، نشان خواهد داد که امریکا و اروپا تا چه میزان عقلانیت از خود نشان می‌دهند و برای توافق خوب تلاش خواهند کرد.