آخرین تلاش سردار

از تلاش برای رفع حصر تا پیگیری وضعیت خاتمی آخرین تلاش سردار شرق: به گفته تمام نیروها، سردار سلیمانی فردی فراجناحی بود که هیچ تمایلی نداشت در قالب یک گروه سیاسی تعریف شود. البته او اگرچه غیرجناحی بود، در عین حال هر زمان که اختلافی در‌می‌گرفت، در صحنه حاضر بود تا کدورت‌زدایی کند. نمونه‌اش جلساتی است که شهید سلیمانی پیش از شهادتش با اسحاق جهانگیری، معاون‌اول وقت دولت، داشت تا بتوان راهی برای حل مسئله حصر انجام داد. سیدمحمود دعایی چندی بعد از شهادت سردار، درباره این موضوع گفته بود:‌ «آقای جهانگیری گفت ما شب قبل از اینکه حاج قاسم به منطقه برود، با ایشان صحبت کرده بودیم که به دلیل اعتماد و علاقه‌ای که آقا به ایشان دارند برای وساطت ایشان خدمت آقا حرکتی صورت بگیرد و ایشان تلاشی کند روابط بین دوستان تلطیف شود؛ به‌خصوص درمورد حصر. چون یک نگرانی وجود داشت که به دلیل سن بالای آنها و شاید بیماری، اتفاقاتی بیفتد که خوشایند نباشد. یعنی چند روز قبل از شهادت ایشان این موضوع مطرح شد». می‌گفت با حاج قاسم صحبت کردیم و حاج قاسم هم پذیرفت که مطرح کند و گفت من وقتی از سفر برگشتم سعی می‌کنم که دنبال کنم. یعنی در این موقعیت بود که هم بشنود و هم بپذیرد».
خود جهانگیری هم درباره جلساتی که با سردار سلیمانی برای حل مسئله حصر داشت، گفته بود: «من مطمئنم در جلساتی که شرکت می‌کردم، طرف مقابل کسانی بودند که نمی‌توانستند بدون اذن و اجازه در این سطح وارد گفت‌وگو شوند. بنابراین وقتی با سردار سلیمانی و آن مقام امنیتی کشور به توافق رسیدیم، از نظر من فقط یک پروسه زمانی داشت. البته ما باید بدانیم که بالاخره این کارها در کشور مخالفان زیادی هم دارد و این‌طور نیست که همه موافق هستند. به هر دلیلی، عده‌ای فکر می‌کنند که به مصلحت کشور نیست و عده‌ای فکر می‌کنند بهتر است این مجموعه همین طوری بمانند. هرکسی تحلیلی دارد. با همه اینها، آن فرصت طلایی‌ترین فرصت ما بود. من دیگر بعد از سردار سلیمانی اقدامی نکرده‌ام و باید ببینیم چه می‌شود».
حالا و در دومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، سخنان تازه‌ای از تلاش سردار سلیمانی برای ایجاد وفاق در فضای سیاسی داخلی از سوی برخی شخصیت‌ها در کلاب‌‌هاوس مطرح شده است. ‌مجید انصاری در این مجال مجازی درباره این وجه شخصیتی سردار سلیمانی با ذکر خاطره‌ای گفت: «من کتاب آن سوی مرگ را تهیه کرده بودم و چون این کتاب را م‍ؤثر می‌دانستیم، وقتی در قالب ملاقات‌های هیئت دولت به دفتر رهبری رفتیم، به دو نفر از اعضای دفتر هدیه کردم. چند روز بعد وقتی از مجمع تشخیص به سمت خانه در حرکت بودم، تلفن همراهم زنگ خود و حاج قاسم پشت خط بود. بعد از احوال‌پرسی گرم گفت این کتاب را که داده بودید، مطالعه کردم و خیلی مؤثر بود. سردار گفت که می‌خواهم ببینم اگر با نویسنده و ناشرش ارتباط دارید، بگویید تا فضایی فراهم کنیم که به عربی ترجمه شود و نسخه‌هایی به عراق ببرم و به برادران مجاهد بدهم. من هم استقبال کردم و گفتم بله با ناشر و نویسنده ارتباط دارم. افزون بر این گفتم که آقای مهاجرانی کتاب خوب و تأثیرگذاری با نام حاجی‌آخوند نوشته است و آن هم کتاب درخوری است که حاج قاسم گفت بله خوانده‌ام و کتاب خوبی است و اگر با آقای مهاجرانی تماس گرفتید از قول من سلام برسانید و از او برای نوشتن این کتاب و دو مصاحبه‌ اخیرش تشکر کنید. این خاطره را گفتم که اشاره کنم به روحیه منعطف سیاسی سردار سلیمانی؛ آن‌هم با ملاحظاتی که داشت. سردار سلیمانی سردار اسلام، انقلاب، ایران، مردم ایران و امت اسلامی بود و به تعبیر رهبری، او ملی‌ترین سردار بود. سردار سلیمانی همیشه می‌کوشید مشکلات مردم را حل کند. مثلا وقتی برای فردی مشکلی سیاسی به وجود می‌آمد، می‌کوشید مسئله را حل کند. او با همان شجاعت حضور در میدان، در عرصه مهروزی هم شجاع بود. در یک‌سال‌و‌نیم پایان عمرش توفیق که دست داد و دیداری داشتیم، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هایش کدورت‌های موجود در عرصه سیاسی بود. سردار سلیمانی می‌خواست مسئله انزوای برخی افراد رفع شود و اقداماتی هم در این زمینه انجام داده بود؛ از‌جمله جلساتی که با آقای جهانگیری داشت. او همان‌قدر که در عرصه میدان محکم و استوار بود، در عرصه داخلی مهربانانه برخورد می‌کرد».
سردار علایی هم درباره این موضوع گفت: «من خبر خاصی از دیدار سردار سلیمانی با آقای جهانگیری نداشتم، اما به‌ هر‌حال مشخص بود او اصلا جناحی نبود. سردار سلیمانی از‌جمله افرادی بود که در اواخر عمر مرحوم هاشمی همچنان ارتباطش را با او حفظ کرده بود. او اصلا نگاه تنگ‌نظرانه‌ای نداشت و می‌خواست همه به سمت هم‌گرایی بروند. او نمی‌خواست افراد به سادگی حذف شوند و واقعا باور داشت که باید از همه ظرفیت‌ها استفاده شود و چون مورد اعتماد رهبر انقلاب قرار داشت، می‌توانست به این حوزه‌ها وارد شود و ای‌کاش می‌توانستیم بیشتر از او بهره‌مند شویم».


محمدعلی ابطحی هم در ادامه این نشست کلاب‌هاوسی بیان کرد: «سردار سلیمانی ایرانی‌ترین سردار ایران است. او در جنگ تحمیلی هر کاری که می‌توانست برای کشور انجام داد و سال‌ها بعد هم در نبرد با داعش، جنگ را به بیرون از مرزهای ایران برد که بسیار کار مهمی بود. به یاد دارم در سال 77 که به همراه آقای خاتمی به کرمان رفتم، آقای خاتمی در سخنرانی خود از سردار سلیمانی با عنوان سردار بزرگ اسلام نام برد. برای من خیلی جالب بود؛ زیرا آقای خاتمی معمولا از کسی نام نمی‌برد، اما از سردار سلیمانی این‌گونه تعریف کرد و سردار سلیمانی هم که روی سِن بود، متواضعانه اظهار شرمساری از باب تعریف آقای خاتمی می‌کرد. من باور دارم می‌شد نظام دو بال نظامی و فرهنگی قدرتمند به صورت توأمان داشته باشد؛ از یک سو سردار سلیمانی که بال نظامی ایران شد و به خوبی هم از کیان ایران دفاع کرد و از سوی دیگر می‌شد که آقای خاتمی هم بال فرهنگی ایران باشد با همان وزن سردار سلیمانی که به دلایل مختلف نشد».
او ادامه داد: «نکته دیگر آن است که سردار سلیمانی در سال‌های منتهی به شهادتش بسیار درباره مسائل داخلی نگران بود و حس می‌کرد آن انسجام لازم وجود ندارد. یکی از دلایل ترور او نیز همین بود؛ زیرا آنهایی که او را ترور کردند، نمی‌خواستند ایران در حوزه داخلی ثبات داشته باشد. دوستان اگر یادشان باشد، سه‌، چهار سال قبل خبری منتشر شد که برخی شخصیت‌ها از‌جمله سیدحسن آقای خمینی، شهید فخری‌زاده و شهید سلیمانی در فهرست ترور صهیونیست‌ها قرار دارند. سردار سلیمانی حس می‌کرد راه نجات کشور، وفاق و اتحاد همه نیروهاست. سردار سلیمانی در اواخر عمرش سعی می‌کرد ارتباط رهبری و آقای خاتمی را ترمیم کند که متأسفانه به شهادت رسید. اصل موضوع از سوی سردار سلیمانی مطرح شد و آقای خاتمی هم به آقای جهانگیری ارجاع داد تا پیگیری کند که میان سردار سلیمانی و آقای جهانگیری جلساتی برگزار شد. سردار سلیمانی باور داشت باید از ظرفیت آقای خاتمی استفاده شود».