خادم وفا دار امام درگذشت

آرمان ملی: مرحوم حاج عیسی جعفری که در دفتر امام با نام حاج عیسی شناخته می‌شد، در روز شهادت صدیقه طاهره (س) به رحمت خدا پیوست. حاج عیسی قبل از پیروزی انقلاب در تهران شغل آزاد داشت و پس از انتقال امام به جماران به دفتر امام آمد. خواهر او با نام حاجیه اقیما جعفری سالها در نجف خدمتکار همسر امام بود و همین قرابت سبب انتخاب حاج عیسی برای خدمت در دفتر امام شد. وی از سال ۵۹ تا رحلت امام در خدمت دفتر امام بود و بعد از آن به خدمت به مرحوم یادگار امام اشتغال ورزید و پس از آن تا سال ۸۶ که در اثر کهولت در قم ساکن شد بدون وقفه در دفتر امام مشغول خدمت بود. ایت ا... سید حسن خمینی در پیامی با تسلیت درگذشت حاج عیسی جعفری نوشت: حضور او در زمان امام و پس از آن، در دوره مرحوم یادگار ایشان و پس از درگذشت یادگار امام تا دوران کهولت، حضوری سرشار از عاطفه و محبت بود. و این ارتباط و پیوند حتی در دوره بعد از کهولت نیز با گرمی و صمیمیت ادامه داشت. متن پیام یادگار امام به این شرح است: «درگذشت برادر عزیز و مهربانمان مرحوم حاج عیسی جعفری(طاب ثراه) در صبح روزی که به نام مبارک صدیقه طاهره سلام ا... علیها مزین است، موجب اندوه و تأسف است. آن مرحوم در طول دوره حضور خویش در بیت امام(س) همواره با اخلاص و جدیت به تلاش اشتغال داشت و در همه مقاطع همراهی دلسوز و صادق بود. حضور او در زمان امام و پس از آن، در دوره مرحوم یادگار ایشان و پس از درگذشت یادگار امام تا دوران کهولت، حضوری سرشار از عاطفه و محبت بود. و این ارتباط و پیوند حتی در دوره بعد از کهولت نیز با گرمی و صمیمیت ادامه داشت. اینجانب ضمن آرزوی غفران واسع الهی برای ایشان، به خانواده داغدارشان صمیمانه تسلیت می‌گویم و برای آنها صبر و اجر مسئلت دارم.« مراسم تشییع مرحوم حاج عیسی جعفری، خادم امام خمینی (ره) روز جمعه ساعت 9 صبح از مقابل مسجد امام حسن عسکری (ع) در قم به طرف حرم مطهر حضرت معصومه سلام ا... علیها، برگزار شد. بعد از انتقال آن مرحوم به تهران و اقامه نماز توسط آیت‌ا... سید حسن خمینی، پیکر حاج عیسی جعفری در حرم حضرت امام خمینی(ره) به خاک سپرده شد.  حاج عیسی چطور خدمتکار امام شد؟ حاج عیسی خاطرات زیادی از بیت امام داشت. روزی تعریف کرد: «‏‏سال 60 من مشغول کاسبی بودم که حاج احمد آقا به خواهرم که از زمان نجف و قبل از انقلاب خدمتکار امام بودند، می‌گوید که به یک نفر خدمتکار نیاز دارند که شب و روز در خدمتشان باشند. خواهر مرا پیشنهاد می‌‌کند، حاج احمد آقا از کار و شغل من می‌پرسد که خواهر می‌‌‌گوید کاسب است. پس از پرسش پیرامون کسب و کار من در گذشته و حال، آنوقت زنگ زدند که به من احتیاج دارند و گفتند بیاید جماران.‏ ‏‏حاج احمد آقا جوری با من رفتار می‌کرد که فراموش نشدنی است. اگر یک ساعت نبودم، بلافاصله سراغم را می‌گرفت که حاج عیسی کجاست و روزهایی که برف می‌آمد، من سحر پا می‌شدم، راه را باز می‌کردم، برای اینکه حضرت امام تشریف بیاورند داخل دفتر کارشان و تا صبح که برادران می‌آمدند من راه را باز کرده بودم. یک ‏‎‏روز برف را روفته بودم، حاج احمد آقا آمد و عبایی گران‌قیمت را روی دوش من انداخت و گفت، مواظب خودت باش که سرما نخوری، این صحبتها که مربوط به زمان حیات حضرت امام است و خاطرات زیادی است که فرصت نیست همه را تعریف کنم. اما بعد از رحلت حضرت امام، حاج احمد آقا به من تکلیف کردند که حاجی! اختیار دست خودت است، چنانچه دلت می‌خواهد برو، و اگر مایلی بمان و من عرض کردم، ‌ای آقا، کجا بروم. شما باید مرا به‌دست خود به خاک بسپارید. (گریه حاجی عیسی) از آن به بعد حاج احمد آقا سفارش کردند به تمام بچه‌‌‌‌ها که هوای حاج عیسی را داشته باشید و نگذارید کار زیاد انجام دهد. ایشان مرا آزاد‌ گذاردند، اما من نمی‌توانستم قرار بگیرم. هر کاری که پیش می‌آمد انجام  می‌دادم.