كرملين روي باسكول تاريخ

فياض زاهد
گويا به زودي به سفر مسكو خواهيد رفت. در باره اين سفر برخي از دلسوزان با شما سخن گفته‌اند. من هم بنابر عهدي نانوشته كه با شما داشتم، نظر خود را در اين‌باره براي‌تان مي‌نويسم. روسيه كشور مهمي در همسايگي ماست. داراي جغرافيايي وسيع و منابع طبيعي بيكران است. در طول تاريخ مدرن، يكي از قدرتمندترين ارتش‌هاي جهان را در اختيار داشته است. هم ارتش ناپلئون بناپارت را شكست داده و هم ارتش آدولف هيتلر را. در تمامي معادلات يكصدساله گذشته تاثيرگذار بوده است. كشوري است در اروپا، اما ميراث تمدني غرب را با خود ندارد. آنها به دليل حمله مغول و تصرف كشورشان به مدت چند قرن و البته به دلايل نژادي و مذهبي، كمتر در معرض فرآيند تحول فرهنگي غرب قرار گرفتند. ريشه زباني مشتركي با اسلاوتبارهاي بالتيكي دارند. اما در معرض تعرض زباني مغولي هم بوده‌اند. اين كشور از زمان پطركبير، با سلطه بر تمدن‌هاي ليتو-پوليش و فرهنگ روتني و پسكوف، زبان خود را مرجع اصلي كليت روسيه جديد اعم از اوكراين، بيلاروس، روسيه، لتوني و ليتواني كرده است. پطر خوب مي‌دانست كه روسيه در مركز تغييرات قرار ندارد. نه فلسفه، نه علم جديد، نه دوره دايره‌المعارف، نه اصلاح مذهبي و نه انقلاب صنعتي هيچ‌كدام پاي‌شان به اين سرزمين سرد نرسيده بود. شايد به همين دلايل بود كه اروپاي نژادپرست و متفكراني چون گوبينو و نيچه، ناخواسته پايه‌گذار لقبي شدند كه هرگاه بخواهند روسيه و اروپاي شرقي را تحقير كنند از اين نام سود برند. خاور نزديك! اين تعبير در تداوم سنت خاورنگاري است. خاور دور و خاور ميانه. به زبان ساده‌تر، روسيه و اروپاي شرقي را تداوم فرهنگ كمتر توسعه‌يافته يا مدرن غربي مي‌دانند! همين امر سبب اقدامات شگرف وي در مدرن ساختن روسيه شد. ساخت سنت پطرزبورگ، شهري بر مردابي عفن و تلفيق معماري عاريه‌اي غربي از روم، پاريس، بروكسل و وين، مدنيتي مصنوعي اما زيبا پديد آورد. معماري‌اي كه اصيل نبود اما زيبا بود. كشتي‌سازي، تجهيز ارتش، قورخانه نوين، آموزش نظامي نوسازي‌شده و ... تلاش براي راهيابي به آب‌هاي گرم و تنگه بسفر از روياهاي تزار جاه‌طلب بود. روسيه اما كشوري نبود كه بتوان آن را ناديده گرفت. ايران كه وارد ابتداي قرن نوزدهم شد، قاجارها اورنگ شاهي بر سر نهادند.كشوري به غايت پهناور. اروپا هم درگير دولت تازه‌نفسي بود كه نه در مذهب و نه در سلطنت با دول به ظاهر مرتجع اروپايي همراه نبود. روس‌ها عاشق فرانسه بودند، اما نمي‌توان پذيرفت فرانسوي‌ها نيز چنين حسي داشتند. تلاش پطر براي فرانسوي كردن دربار تزار از روايت‌هاي شنيدني تاريخ اين دوران است. او حتي آرايش ريش‌ها و پوشش ساكنين دربار را نيز فرانسوي نمود! با آغاز بناپارتيسم، روسيه در معرض منازعه ميان فرانسه و انگلستان قرار گرفت. در اين ميان دولت قاجار كه پادشاهش فتحعليشاه و همه اطرافيانش، به دلايل تاريخي و اتفاقات 70 ساله حدفاصل سقوط صفويه تا برآمدن آغامحمدخان قاجار، در آتش اختلافات داخلي مي‌سوخت؛ بي‌خبر از تحولات زمانه، نمي‌دانستند كه چه خطري در كمين‌شان است. روس‌ها چه در زمان پطر كبير و كاترين چندباري به مرزهاي قفقاز نزديك شدند...
 اما نادرشاه و آنگاه آغامحمدخان قاجار آنها را به عقب راندند. شايد تنها در زمانه‌اي كه روس‌ها امكان نفوذ به اروپا را به دليل قدرت ناپلئون و تسلط بر هندوستان به دليل مطامع بريتانيا نداشتند، ايران چون گوشت قرباني مطمع نظر روس‌ها و همراهي دول غربي قرار گرفت. فرانسه حاضر بود ايران را به روسيه تقديم كند تا آن كشور عليه انگلستان همراه شود و انگلستان هم راضي به تقسيم ايران با روسيه بود تا الكساندر با آنها عليه ناپلئون متحد شود. ايرانيان بينوا هر از چندگاهي به دربار فرانسه و انگلستان براي مقابله با روسيه متوسل مي‌شدند و علت سرد و گرم‌شدن‌شان را درنمي‌يافتند. فهم مقامات ايراني از تحولات جهاني اندك بود. و الا چه بسا اگر مي‌دانستند روندها به چه گونه است، مي‌توانستند از فرانسه و هم انگليس توامان و البته روسيه سود برند. اما بايد قبول كنيم كه ضعيف بوديم. تحليل جامعي از جهان جديد نداشته و در مقام مقايسه با آنها عقب افتاده بوديم. تجدد و همه آنچه ارتش‌هاي نوين آنها را متحدالشكل و قدرتمند كرده بود، در ساختار ايلياتي ايران جايي نداشت. شاه ايران به جد نمي‌دانست تعداد ايلات و عشاير! فرنگ چون است و لندن مركز انگلستان است يا انگلستان مركز لندن! اينها كه مي‌نويسم شوخي نيست. واقعيت‌هاي تاريخي است. ما به دليل همين بي‌اطلاعي و خام‌ذهني و عقب‌ماندگي، تن به معاهداتي داديم كه هنوز شنيدن آنها داغ دل‌مان را تازه مي‌كند. در معاهده گلستان و سپس تركمانچاي با توسعه‌طلبي روسيه و خيانت فرستادگان بريتانيا ربع سرزمين‌مان را از دست داديم و بالغ بر يك‌چهارم جمعيت ايران به دست دشمن افتاد.
جناب رييسي!
به عنوان يك معلم مطلع در تاريخ روسيه مي‌گويم: آنها از زمان پطركبير تا امروز، سياست خود را درباره ايران عوض نكرده‌اند. از نظر آنها: ايران نبايد آنقدر ضعيف باشد كه به دامن غرب بيفتد. از سويي نبايد آنقدر قدرتمند شود كه به تهديدي عليه روسيه بدل شود. اين دوخط؛ كل استراتژي روسيه در 200 سال گذشته است. اين سياست تزاري بود، سپس لنين و استالين و دوستانش ادامه‌اش دادند. ولاديمير پوتين هم وارث همين نگرش استراتژيك است! در داستان هسته‌اي ايران، روسيه همچنان اين استراتژي را دنبال مي‌كند. مراقب باشيد همه تخم‌مرغ‌هاي خود را در سبد آنها نگذاريد. نه اينكه در اين ميان فرانسه يا انگلستان، يا امريكا بهترند! نه. من حتي نمي‌گويم با روس‌ها كار نكنيد آنها همسايه قدرتمند ما هستند، مي‌گويم به‌طور كامل پشت‌تان را به آنها نكنيد. اگر روايتي كه از شهيد قاسم سليماني در برخي محافل مطرح شده درست باشد؛ اينكه نبايد به اين جماعت اعتماد كرد، صحت اين توصيه‌ها را متضمن مي‌شود. من نسبت به شيوه ترور اين قهرمان ملي ترديدهايي داشته‌ام. به راستي آيا شما باور مي‌كنيد كه امريكا بدون هماهنگي با سرويس روسيه و موساد و ام‌اي‌سيكس دست به اين جنايت زده باشد؟ به مزدوران اسراييلي كاري ندارم كه قطعا از سفله‌گان همراه بوده‌اند اما به راستي مي‌توان پذيرفت سرويس روسيه در جريان ترور فرزند ايران نبوده است؟
امروز شايد محل تاني بر اين پرسش نباشد، اما فراموش نكنيد روسيه يكي از باثبات‌ترين ارتباطات و ميثاق‌هاي امنيتي با رژيم اشغالگر را دارد.


ايران هسته‌اي براي روسيه تهديد است. فراتر از اروپا و امريكا. به سابقه رفتاري اين كشور در داستان تحريم‌ها بنگريد. از سويي اجازه ندهيد شيوه رفتار تيم مذاكره‌كننده ما حس تحقيرشدگي و سرافكندگي را متبادر سازد. مي‌دانيم كه جنگ رواني بخشي از اين پازل حساس است. اما افكار عمومي را دريابيد و مراقبت كنيد. ايران تا امروز به دلايل حقوقي و پرستيژ سياسي از مذاكره مستقيم با امريكا پرهيز كرده است. مي گوييم اين كار تا اينجاي كار درست! اما از اين به بعد كه به مراحل پاياني و حساس آن نزديك مي‌شويم، خودتان با امريكايي‌ها ملاقات و گفت‌وگو كنيد. رهبري قبلا هم اجازه اين كار را داده‌اند. چه معنايي دارد كه مهم‌ترين تصميم و مذاكرات كشور طي ده‌ها سال گذشته به دست واسطه‌هاي ناامن و غيرقابل اعتماد سپرده شود. ‌شما كه بهتر از رفتار روسيه در سوريه باخبريد. شما كه مي‌دانيد نه روسيه و نه غرب و نه چين به فكر منافع ما نيستند. اين امر كاملا عقلاني است. پس به اين گونه مذاكره پايان داده به منشأ اصلي فتنه رجوع كنيد تا مبادا ايران وجه‌المصالحه تنش‌هاي روسيه در داستان اوكراين و چين در ماجراي تايوان باشد. من و هم شما مي‌دانيم كه بدون گفت‌وگوي مستقيم، هيچ‌گونه تفاهمي محقق نخواهد شد. نهايتا اين امريكا و ايران هستند كه بايد توافق كنند. پس نقش بازيگران حاشيه‌اي را كم كنيد يا از آنها در راستاي تامين منافع خود بهره ببريد. شنيدن اخباري مبني بر مذاكره نماينده روسيه از سوي ايران با نماينده امريكا و انتشار عكس‌هاي اين ملاقا‌ت‌ها، سودي كه ندارد هيچ، خشم افكار عمومي را عليه شما و دولت‌تان برمي‌انگيزد. خيرخواهانه عرض مي‌كنم جلوي اين فرآيند را بگيريد. شما به قرآن قسم خورده‌ايد تا پاسدار حقوق مردم ايران باشيد. به عهد خود وفا كنيد. هرچه اين ماجرا طول بكشد، روس‌ها و فرانسوي‌ها و انگليسي‌ها و... ثمره خود را مي‌برند.
اين سفر اما شايد محل اين چالش‌ها نباشد. ولي اعلام تصميم ايران براي مذاكره مستقيم مي‌تواند دست شما را در مذاكرات و اخذ تضمين‌ها و امتيازات، بالاتر ببرد. روسيه نبايد در زمينه‌هاي مربوط به قفقاز، منازعه با آذربايجان، روابط اقتصادي با تركيه، مناقشه با اسراييل، موضوع نفت و گاز تنها از كارت ما بهره برده و هيچ نقشي براي ما قائل نباشد. ژاپن در سال 1905 به روسيه و به همه كشورها نشان داد كه چگونه مي‌توان ابرقدرتي را به زانو درآورد و تسليم كرد. هميشه آن كسي كه زور بيشتري دارد برنده نيست. ما ملت باهوشي هستيم. ميراث تاريخي‌مان گواه اين امر است.