چند نکته درباره گرانی احتمالی شکر

میثم مهرپور*‌: در روزهای گذشته خبری مبنی بر پیشنهاد و تمایل وزارت بهداشت در راستای اعمال سیاست‌های قیمتی مانند حذف یارانه پرداختی یا وضع مالیات اضافه بر ۲ کالای قند و شکر و به تبع آن افزایش قیمت این ۲ کالا در رسانه‌ها منتشر شد. استدلال وزارت بهداشت بالا بودن سرانه مصرف این ۲ محصول در کشور و آسیب‌های مصرف بیش از حد آنها برای سلامت شهروندان بود؛ خبری که البته با انتقاد و حتی تمسخر و کنایه برخی رسانه‌های جریان اصلاح‌طلب از جمله شرق مواجه شد. این رسانه‌ها این سوال را مطرح کردند: آیا دولت می‌خواهد قیمت قند و شکر را برای حفظ سلامتی مردم افزایش دهد؟  برخلاف آنچه طی روزهای گذشته درباره این مساله عنوان شد اصل این موضوع، مساله‌ای کاملا عقلایی و حتی اقتصادی بوده و تقریبا می‌توان گفت فقط کشورهای کمتر توسعه‌یافته‌ای مانند ایران تا به حال به این مسائل و سیاست‌ها دقت کافی نداشته‌اند. لذا در این نوشته سعی کرده‌ام به اختصار ضمن بررسی ماهیت این مساله، در چند نکته پیشنهادهایی را برای اجرای صحیح و بدون تبعات چنین ایده‌ای ارائه دهم.  *** 1- فلسفه پرداخت یارانه به کالاها یا خدماتی که دارای اکسترنالیتی مثبت (آثار بیرونی مثبت) در زندگی مردم است، موضوعی کاملا پذیرفته‌شده در علم اقتصاد و البته فراتر از آن عقل و منطق است. از سوی دیگر، طبیعی است بسیاری از کالاها یا خدمات در ایران یا دنیا وجود دارند که با علم به آسیب‌زا بودن یا مثلا تبعات و مضرات مصرف آن، دارای تقاضا بوده و بر اساس اصل عرضه و تقاضا، تولیدکنندگانی به سمت تولید و عرضه این کالاها می‌روند. نمونه بارز و علنی آن را می‌توان تولید مواد دخانی از جمله توتون و تنباکو در ایران و بسیاری از کشورهای دنیا یا حتی تولید و عرضه برخی کالاهای ممنوعه در برخی کشورهای دنیا دانست. سوال این است: آیا کسی وجود دارد که به آسیب‌های قطعی و مضرات محصولات دخانی بر سلامت انسان تردید داشته باشد؟ آیا نگاه دولت، از حیث تشویق و تنبیه شهروندانش در حوزه مصرف کالاها و خدمات باید یکسان باشد؟ طبیعتا پاسخ هر ۲ سوال «خیر» است. یعنی هیچ عقل سلیمی منکر آسیب‌های ناشی از مصرف سیگار و سایر مواد دخانی نیست اما به‌رغم این مساله، این کالاها تقریبا در تمام جوامع دنیا عرضه و استفاده می‌شوند. از طرفی منطق حکم می‌کند دولت روند استفاده از کالاها یا خدماتی (مانند محصولات لبنی، امکانات ورزشی و...) را که منجر به افزایش سلامت و کاهش هزینه‌های درمانی می‌شود تسهیل کند.  2- نگاهی به سرانه مصرف کالاهایی مانند نوشابه‌های گازدار و محصولات لبنی در ایران و قیاس آنها با کشورهای توسعه‌یافته نشان‌دهنده غلط بودن سیاست‌گذاری‌های ما در این حوزه است؛ به نحوی که عملا برای سیاست‌گذار ما تفاوت چندانی میان شیر و نوشابه یا شکر و دارو وجود نداشته است. سرانه مصرف نوشابه‌های گازدار در دنیا 10 لیتر اما در ایران 40 لیتر و مصرف سرانه محصولات لبنی در دنیا بیش از 150 لیتر اما در ایران حدود 50 لیتر یا سرانه مصرف شکر در ایران حداقل 5 برابر سرانه مصرف در دنیاست. قطعا این اعداد اتفاقی نبوده و نشان‌دهنده مسیر اشتباه دولت‌های ایران در سیاست‌گذاری قیمتی است.  3- خبر حذف یارانه یا وضع مالیات‌های اضافه بر قند و شکر، ممکن است منجر به بروز برخی نگرانی‌ها میان مردم شود. برخی مردم به‌رغم پذیرش و علم به این موضوع که قند و شکر برای سلامت آنها مضر است، معتقدند هدف دولت از این اقدام -یا اقدامات مشابه- کاهش تعهدات خود (حذف یارانه) یا افزایش درآمدهایش (وضع مالیات اضافه) است. با این حال، این موضوع دهه‌هاست در اقتصادهای مدرن اعمال شده و امروز شاهدیم در بسیاری از این اقتصادها به کالاهایی با اکسترنالیتی منفی مانند الکل، سیگار، محصولات غیراخلاقی، قمار، قند و شکر و... نه‌تنها یارانه‌ای پرداخت نمی‌شود، بلکه مالیات‌هایی سنگینی نیز از آنها دریافت می‌شود. این دولت‌ها معتقدند ما می‌دانیم این کالاها و خدمات برای سلامت جسمی و روحی جامعه مضر است اما چون تقاضای آن در جامعه وجود دارد با وضع مالیات‌های سنگین سعی در کاهش مصرف این کالاها داشته و از طرفی با حمایت یارانه‌ای از کالاهای مفید، سعی در افزایش مصرف آنها داریم؛ سیاستی که قیاس سرانه مصرف ایران با این کشورها در برخی از این محصولات مانند قند و شکر، مواد دخانی و محصولات لبنی نشان می‌دهد این سیاست تا حدود زیادی موفق بوده است.  4- دولت‌ها در ایران طی چند دهه گذشته با تکیه بر درآمدهای نفتی، به برخی کالاها و خدمات مانند صنعت چاپ و نشر، مواد پروتئینی مثل گوشت، مرغ و تخم‌مرغ، بهداشت و درمان، آموزش و... یارانه پرداخت کرده‌اند. این منابع گاه به قدری بوده که فارغ از مفید یا مضر بودن یک کالا یا خدمت و صرفا به دلیل مصرف بالای آن کالا در کشور، به برخی کالاهای غیرضرور یا حتی مضر مانند همین قند و شکر مورد اشاره (به واسطه سرانه مصرف بالا در کشور) یارانه پرداخت شده است. حالا طی یک دهه اخیر، یارانه‌های پرداختی به مرور از این کالاها حذف شده یا دولت تصمیم دارد میزان مالیات دریافتی از برخی از این کالاها را افزایش دهد؛ اقدامی که اگرچه اصل آن درست است اما نحوه نگاه دولت به موضوع و هدف از اجرای آن شاید از اصل مساله مهم‌تر باشد.  5- آیا هدف دولت از افزایش قیمت قند و شکر یا مواد دخانی و... (چه از طریق حذف یارانه، چه از طریق وضع مالیات اضافه) صرفا کاهش تعهدات یا افزایش درآمدهای خود است؟ اگر پاسخ مثبت است، این سوال پیش می‌آید: اگر درآمدهای دولت (از طریق افزایش قیمت نفت یا لغو تحریم‌ها) افزایش یابد، قرار است باز به روند سابق بازگردیم؟ طبیعتا فشار افزایش قیمت‌ها، ولو در کالاهایی با اکسترنالیتی منفی چون سیگار، نوشابه‌های گازدار، قند و شکر و... به همین مردم وارد خواهد شد بویژه که اکثر این کالاها نیز لوکس نبوده و بخش قابل توجهی از مصرف این کالا نیز ممکن است از سوی افراد و دهک‌های پایین درآمدی باشد. پس راهکار چیست؟  باید اذعان داشت اصل این ایده، یعنی افزایش مالیات و به تبع آن افزایش قیمت این قبیل کالاها (از جمله مواد دخانی، قند و شکر، محصولات غذایی‌ کم‌ارزش و...) زمانی منطقی است که منابع حاصل از آن صرف کاهش قیمت یا حمایت قیمتی از کالاهای دارای اکسترنالیتی مثبت مانند امکانات و خدمات ورزشی، محصولات لبنی و... شود. افزایش قیمت مواد دخانی یا شکر و... با این استدلال که برای سلامت افراد مضر است- اگر چه استدلال درستی است- اما بدون کاهش قیمت محصولات لبنی و خدمات ورزشی و... صرفا به معنای پر کردن بخشی از چاله کسری بودجه دولت و ایجاد فشار روی مردم است. اما هدفمند کردن مالیات‌ستانی و پرداخت یارانه‌ها فارغ از موضوعات و دغدغه‌های بودجه‌ای را می‌توان به معنای آینده‌نگری، کاهش هزینه‌های درمانی کشور در آینده و سیاست‌گذاری دولت در مسیر صحیح دانست؛ مسیری که قطعا هیچ‌کس به آن معترض نخواهد شد و حرکت دولت به این سمت ضروری است. * کارشناس ارشد اقتصاد