صدایی در سرم میگفت آتش بزن!
سیما فراهانی | 634 سارق و مالخر هستند. همگی در عملیاتهای سخت پلیس آگاهی پایتخت دستگیر شدهاند. دزدانی که برای پولدارشدن راههای عجیب و خطرناکی را انتخاب کردند. مجرمانی که در مجموع به هزار سرقت اعتراف کردهاند. پنجاهودومین مرحله از طرح رعد اجرا شده است. طرحی که در آن چهار قبضه سلاح جنگی به همراه ۶۸ عدد فشنگ و ۵۰ عدد انواع سلاح سرد نیز کشف شده است. ۶۹ پاتوق سارقان، ۱۱ مرکز مالخرها، ۱۱ مرکز تجمع اراذل و اوباش و ۷۵ مرکز خردهفروشی موادمخدر منهدم شده است. همچنین ۲۲ نفر از اراذل و اوباش سطحدار نیز دستگیر شدند. اما در این میان مجرمانی هستند که داستانهای عجیب و جالبی برای روایتکردن دارند. از تبهکاری که برای فروکشکردن خشم خود خودروهای مدل بالا را آتش میزد، تا سارق منزلی که خودش با بطری شویندهها، کارت ورود به خانههای مردم را ساخته بود. این سارقان در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» ماجراهای تبهکاریهای خود را روایت کردند:
خونسرد است، ولی عجیب و مجنونوار حرف میزند. در صحبتهایش از یک شاخه به شاخه دیگر میپرد. گاهی از شکست در عشق میگوید و گاهی از ضررهای مالیاش گله میکند. اما بعد از چند دقیقه درباره اینکه پولهای میلیاردی به حسابش واریز کردهاند، حرف میزند. هادی همان مجرمی است که پنج خودروی مدل بالا را سوزاند و خاکستر کرد. آن هم فقط به خاطر حسادت؛ هر بار از خیابان رد شد و خودرویی مدل بالا دید، بنزین را برداشت و روی آن ریخت. فندک را زد و بعد هم انفجار را تماشا کرد و لذت برد. اینکه چرا بقیه چنین خودروهایی دارند، ولی او باید سوار موتور شود، هادی را آزار میداد. همین مسأله باعث شد به یک مجرم عجیب و کینهجو تبدیل شد. او در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» از ماجرای این آتشسوزیها میگوید.
چرا خودروها را آتش میزدی؟
من یک موتور دارم. همیشه در حسرت نشستن پشت فرمان یک خودروی مدل بالا بودم. ولی هیچوقت به آرزویم نرسیدم. از طرفی زندگیام پر از پستیها و بلندیها بود. همیشه مشکلات داشتم. همین مشکلات هم باعث شد اجازه ندهند با دختر مورد علاقهام ازدواج کنم. برای همین عصبانی شدم و تصمیم گرفتم عصبانیتم را اینطور خالی کنم.
چند خودرو را به آتش کشیدی؟
پنج خودروی بنز، بیامدبليو، دنا پلاس، پژو207 و ريو را به آتش کشیدم.
یعنی هر وقت عصبانی میشدی، به خیابان میرفتی و خودرو میسوزاندی؟
بله. هر بار که خشمگین بودم، در یک بطری نوشابه بنزین میریختم. سوار موتورم میشدم و در خیابانها پرسه میزدم. بعد از آن هم هر خودرویی را میدیدم و خودم به آن علاقه داشتم، تصمیم به آتشسوزی میگرفتم. بنزین را میریختم و بعد هم صحنه انفجار و سوختنش را تماشا میکردم.
به خاطر دختر مورد علاقهات خشمگین بودی؟
من سالها عاشق او بودم. ولی خانوادهاش اجازه نمیدادند که با هم ازدواج کنیم. اتفاقا من در اینستاگرام هم پیج دارم. فالوورهایم زیاد هستند. همان دختر پیجم را مدیریت میکرد. ولی اجازه ندادند با هم ازدواج کنیم. البته یکسری صداهایی در سرم میپیچید و مرا وادار میکرد که دست به این کارها بزنم. آن صداها هم بیتاثیر نبودند.
چه صدایی؟
صدایی در سرم میگفت آتش بزن.
سابقه بیماری روانی داری؟
نه اصلا. من دیوانه نیستم. آن صداها فقط مرا راهنمایی میکردند. البته آنتنهايی كه در پشتبام خانهها نصب شدهاند هم در این اتفاق بیتاثیر نبودند. این آنتنها سيگنالهايی میفرستادند تا مرا به این کار ترغیب کنند.
شغلی هم داری؟
در حال حاضر شغلی ندارم، ولی قبلا بازارياب و مسئول توزيع تجهيزات و لوازم پزشكی بودم.
چرا کارت را از دست دادی؟
اخراجم کردند. برادر کوچکترم همانجا کار میکرد، اما مدیرمان برادرم را اذیت میکرد. من هم سر برادرم با مدیرم دعوایم شد. او هم مرا اخراج کرد.
سابقه کیفری داری؟
ده سال پیش به جرم سرقت به زندان رفتم. بعد از آن دیگر هیچوقت خلاف نکردم تا اینکه تصمیم به آتشسوزی خودروها گرفتم.