دوام زندگی زیرضربه دنیای شبکه‌ای

مهسا قوی قلب
خبرنگار
با نگاهی به آمارهای اخیر در حوزه خانواده متوجه افزایش میزان طلاق‌ها می‌شویم، به‌عنوان مثال در استان البرز از هر 10 ازدواج 6 ازدواج به طلاق ختم می‌شود و نشان دهنده این است که آمار طلاق به طور فزاینده‌ای در حال افزایش است، در دو مقطع یکی در 5 ساله اول زندگی آمارها بالاست که قبلاً هم کم و بیش این گونه بوده اما اتفاق جدیدی که در سال‌های اخیر با آن روبه‌رو شده‌ایم افزایش میزان طلاق در زوج‌هایی است که گاه بیش از 20 سال زندگی کرده‌اند. آمارهای دیگری که شگفتی و تأسف همگان را برانگیخته حاکی از آن است که طی چهار سال اخیر آمار طلاق‌های ثبت شده با طول مدت ازدواج 10 تا 29 سال و در سال گذشته نرخ طلاق با طول مدت ازدواج بیش از 29 سال رو به افزایش رفته است. همچنین مطابق با گزارش منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، بیشترین آمار این طلاق‌ها در سال گذشته یعنی سال 99 با تعداد 7884 طلاق به ثبت رسیده‌ است، از سوی دیگر همواره طی این سال‌ها، به طور میانگین در چهار سال گذشته، حدود 4درصد از آمار طلاق نیز به زندگی‌های مشترکی با طول مدت ازدواج بیش از 29 سال بازمی‌گردد. حسین ابراهیمی مقدم، روان‌شناس با اشاره به اینکه آمارهای طلاق روندی صعودی دارند، به«ایران» می‌گوید: در سنین پایین با ازدواج‌هایی ناآگاهانه، یکباره و بدون آمادگی برای ورود به زندگی جدید، بدون تجربه مسئولیت‌پذیری، آمار طلاق بالا می‌رود، از سویی دیگر در حال حاضر آمار فزاینده افرادی که طول زندگی مشترک آنها بالاست دیده شده و این امری است که در طول سال‌های گذشته کمتر به چشم می‌خورد. در گذشته زمانی که افراد سن زیادی از زندگی مشترک آنها گذشته بود، به هر ترتیبی با یکدیگر زندگی می‌کردند. البته بد نیست به این نکته هم اشاره کنم زندگی‌هایی که دوام داشت، لزوماً به معنای زندگی با کیفیت نبود و طلاق‌هایی هم که گرفته می‌شود، بدین معنا نیست که این افراد واقعاً دچار مشکلات شدید و حاد بوده‌اند. سؤال اینجاست که چه اتفاقی در جامعه افتاده که در دو بازه زمانی 5 سال اول زندگی و همچنین زندگی مشترک با طول 20 سال به بالا شاهد رشد نرخ طلاق هستیم؟ ابراهیمی‌مقدم در پاسخ به این سؤال، توضیح می‌دهد: واقعیت امر این است یکی از مواردی که در سال‌های اخیر با آن مواجه شده‌ایم، پذیرش طلاق است. در گذشته بحث طلاق به‌عنوان یک تابو مطرح می‌شد و خیلی امر عجیب و غریب و ناخوشایندی بود اما در حال حاضر می‌بینیم که جامعه تا حدی این امر را پذیرفته و راحت‌تر با این پدیده کنار می‌آید و در کل نگرش‌های منفی نسبت به طلاق کاهش پیدا کرده است. هرچند هنوز هم امر چندان خوشایندی نیست اما در عین حال به‌عنوان گناه غیرقابل بخشش هم جلوه داده نمی‌شود. خیلی از مواقع در قدیم خیلی از پدرها و مادرها به قول معروف حتی اگر مشکلات زیادی داشتند، می‌گفتند که باید سوخت و ساخت زیرا فرهنگ قبول نمی‌کرد، دیگر این ذهنیت هم تا حدودی از بین رفته است، از این‌رو شاهد افزایش آمار طلاق در میانسال‌ها هستیم. این مشاور خانواده با تأکید بر اینکه مسائل اقتصادی در دنیای امروز یکی از عوامل مهم طلاق شمرده می شود، اضافه می‌کند: مشکلات مالی بسیاری از خانواده‌ها را دچار اختلافات زیادی می‌کند، این در حالی است که شاهد بالا رفتن سطح توقعات هم هستیم و این امر می‌تواند از دلایل مهم افزایش طلاق در سنین پایین و زندگی‌های مشترک زیر 5 سال باشد، هر چند در اقشار متوسط و پایین‌تر مباحث اقتصادی به طور جدی ادامه حیات را برای خانواده‌ها سخت می‌کند و طبیعی است که زندگی‌ها رو به سراشیبی و سقوط برود. بحث دیگر عدم توافق اخلاقی و ناسازگاری‌های جنسی است که از جمله عوامل طلاق به شمار می‌رود. عدم علاقه و احتمالاً کراهت طرفین از خانواده‌های یکدیگر نیز هنگامی که در زمان قدیم ازدواج‌ها مصلحتی بوده یا اینکه یکی از خانواده‌ها یا هر دوی آنها از ابتدا بدرستی طرف مقابل را نپذیرفته بودند، می‌تواند به آرامی به مشکلات تا حدی دامن بزند که در نهایت به طلاق ختم شود، این در حالی است که همین امر دخالت‌های خانواده‌ها در ازدواج‌های زیر 5 سال استقلال زوجین را از آنها گرفته و به جای اینکه سبب پایداری زندگی شود، سبب از هم پاشیدگی و جدایی می‌شود. عدم تمکین، عدم پایبندی به مذهب، نبود توافق در نگرش سیاسی زوجین، سوءظن، اعتیاد، مواردی از قبیل اختلاف سن، نبود آگاهی، تفاوت فرهنگی، بیکاری، نداشتن مسکن یا حتی اختلاف در تعیین محل زندگی همواره از جمله عواملی هستند که در افزایش طلاق در جامعه ما دخیل بوده‌اند. وی معتقد است که مشاوره‌های قبل از ازدواج در خصوص کاهش آمار طلاق در زندگی‌های زیر 5 سال و بهره‌گیری از مشاوره در طول زندگی مشترک حتی افرادی که سال‌ها از طول زندگی مشترک آنها گذشته، قطعاً می‌تواند مؤثر و کارآمد باشد.
لزوم توجه عمیق به روان و مشکلات فردی


محمد زینالی، جامعه‌شناس، با بیان اینکه بقا یا زوال روابط اجتماعی بیانگر یکسری شکل‌های کلی در هر جامعه است، به ما توضیح می‌دهد: در هر دوره تاریخی شاهد آرایش متناسب زندگی فردی و گروهی متناظر با شرایط آن دوره هستیم. به‌عنوان نمونه در دوره قاجار و پیش از آن ما روابط زناشویی پایدار را شاهد هستیم که با وجود فشارهای طاقت‌فرسای اقتصاد معیشتی با بنیان‌های سنت بقا یافته است. این هستی فردی و جمعی به‌صورت یک سلسله مراتب، هستی جمعی ایرانیان را شکل می‌داد. در 100 سال اخیر با دگرگونی جامعه‌ای که بنیانش را در نظام خانوادگی از دست داده، چندین بار با آرایش جدید و دگرگونی شناختی زندگی شخصی و جمعی مواجه شده‌ایم. در دوره‌ای سرمایه‌داری کلاسیک در ایران، خانواده هسته‌ای متناسب با مقتضیات خود را تعریف و شکل بخشیده بود؛ آن دوره متناسب با امکانات ابزارها و شکل خاص خود این خانواده را تأسیس و اسطوره مرد کارگر و زن خانه‌دار را تعریف کرد. وی در ادامه می‌افزاید: در آستانه ورود ایران به جامعه شبکه‌ای یعنی جامعه‌ای که ارتباطات گسترده پیدا کرده و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی وارد زندگی‌ها شده، شکل جامعه دوباره دگرگون شده و بر همین اساس برای هر فردی در این جامعه «زندگی شبکه‌ای» و «اهمیت فرد» مرجع قرار گرفته است. در 20 سال اخیر ما با انفجار ارتباطات و برجسته شدن زندگی شخصی مواجه شده‌ایم و به خاطر همین پررنگ شدن ارزش فرد با نوعی تغییر اجتماعی و بخصوص تغییر در روابط زناشویی روبه‌رو شده است. همین عوامل نیز سبب افزایش میزان جدایی‌ها شده‌اند، در 5 سال اول زندگی مشترک به‌دلیل نبود صبر و تحملی که در گذشته وجود داشت و در افرادی که بیش از 20 سال است تجربه زندگی مشترک دارند و حالا فرزندانشان هم سروسامان گرفته‌اند و می‌خواهند به فردیت خود ارزش دهند، این آمار نمود بیشتری دارد.
به گفته زینالی، اینک شکل جدید زندگی فردی که با فراوانی روابط اجتماعی مواجه شده، زندگی زناشویی و اجتماع زیستی ایرانیان را به چالش کشیده است. به نظر می‌رسد آن سنخی از هستی فردی که نیازهای جامعه بر او تحمیل شده، ویژگی‌های روانشناختی جدیدی از انسان را داشته که از سنخ روابط اجتماعی بخصوص زندگی خانوادگی فرار می‌کند. فرد شبکه‌ای که از گنجه خانه به درآمده، مهم شده و دیده می‌شود، در نهایت هم تحمل اقتدار خانواده را ندارد. زناشویی پیش از دوران شبکه‌ای که پرچالش و بی‌توجه به هستی فردی بود یا به بیان دیگر توأم با مقاومت و ایثار بود با روان جدید انسان سازگار نیست و البته انسان شبکه‌ای، نیازمند شناخت عمیق‌تر و برنامه‌ریزی برای سازگاری و تأمین زندگی است. لذا ایران جدید با ارتباطات جدیدی مواجه است که امکانات اقتصادی و سرمایه‌گذاری‌های روانشناختی‌اش کفاف پیچیدگی‌ها و تشخص انسان عصر شبکه را نمی‌دهد و نیازمند توجه متمرکز و بالینگری عمیق‌تری است. امکانات جامعه ما کفاف رفاه انسان‌هایی را که به خود می‌پردازند نداشته و لازمه این سنخ از زندگی «توجه عمیق به روان و مشکلات فردی» و «افزایش رفاه و سرمایه‌گذاری» برای بقای خانواده ایرانی در این گیرودار است. شکل جدید از جامعه، انسان جدیدی را آفریده و این انسان که مهمتر از دیروز است، از سختی و فشار روابط پیشین فرار می‌کند چون تحمل دو نوع زندگی یا دوگانگی هستی جدیدی که از یک سو خویشتن در آن ارزش است و از سوی دیگر تحمل روابط پیشینی را که خویشتن در آن نادیده گرفته می‌شد ندارد. در این شکل انسان‌ها نیازمند درک بیشتر، تشخص بیشتر و احترام بیشتر و دیده شدن و تمایز بیشترند. انسان شبکه‌ای در گنجه خانه پنهان نیست و همان‌قدر که عینیت بیشتری دارد، چالش‌های روانشناختی و نیازهای رفاهی بیشتری هم دارد.
چه باید کرد؟
در پاسخ به این سؤال کوتاه، این جامعه‌شناس اظهار می‌کند: در حال حاضر وقتی فردیت بسیار باارزش شده و در عین حال هم ارتباطات مجازی گسترده‌تر شده، نیازهای جدیدی دیده می‌شود، از طرفی استفاده از لحظه هم با اهمیت‌تر از قبل شده، باید مفهوم تازه‌ای از زندگی زناشویی بسازیم و طرح جدیدی شکل بگیرد، لازم است که قالب جدیدی از خانواده پیاده‌سازی شود. امر طلاق بویژه در افرادی که زندگی مشترک بالاتر از 20 سال دارند، باید دغدغه مسئولان شود. برای جلوگیری از افزایش آمار طلاق چه در سال‌های اول زندگی و چه در زندگی‌های مشترک با طول مدت بالا، باید این بار سبک جدیدی را در پیش گرفت. لازم است که روانشناسان، فیلسوفان، متخصصان علوم تربیتی و دینی با کاوش‌های تخصصی و دقیق به این مسأله بیش از پیش فکر کنند و در عین حال هم به پیچیدگی‌های روابط و پیچیدگی‌های روانی در برنامه‌ریزی‌ها و راهکارهایی که ارائه می‌دهند، به طور خاص دقت کنند. بی‌شک از این طریق در سال‌های آینده با اجرای برنامه‌های درست در این حوزه می‌توان شاهد کاهش آمار طلاق بود.