روزنامه جوان
1400/10/25
هرمز را «موزه جغرافی» شایستهتر تا انبار آهن و سیمان!
هر جايي براي يك كاري ساخته شدهاست. جاي هرمزگان و قشم، سيمان و صنعت نيست. نه به اين معنا كه مردمان هرمزگان، قشم و همهجاهاي بكر ديگر بدوي زندگي كنند، به اين مفهوم كه اولويت انكارناپذير و مطالبه خود مردم حفظ جاذبههاي بيبديل محيطزيستي و حراست از اين منابع غني فرهنگي – تمدني است. توسعه بدون ملاحظه صنعت در هرمزگان، داشتههاي طبيعي اين استان متحيركننده را از حيز انتفاع مياندازد.جغرافيا و محيطزيست هرمز، هم توان تأمين اقتصادي مردمان منطقه را دارد، هم بيشتر و بهتر از آن ميتواند هرمزگان را فراتر از ايران، زبانزد خاص و عام كند. ژئوپارك هرمز، ديدنيها و گفتنيهاي زيادي دارد كه از آنها كم هم نوشته نشدهاست، اما آنطور كه سزاست، توجهي به اين همه نماد و زيبايي نشدهاست. شوربختانه بايد نوشت كه اين گفته مسافران هرمز پربيراه نيست؛ اگر اين منطقه مثلاً در يكي از كشورهاي حاشيه خليجفارس ميبود، ميلياردها دلار از آن بهرهبرداري اقتصادي ميكردند، از همين مسير محيطزيست و با حراست بدون اغماض از آن، نه با توسعه صنعتي صرف.
بيتدبيري برخي از مسئولان منطقهاي براي خودنمايي، زخمهايي بر پيكر هرمزگان زدهاست. سفر مسئولان كشوري به استان هرمزگان دغدغههاي محيطزيستي را بيشتر ميكند. حالا كه هيئت دولت به هرمزگان رفتهاست، اي كاش به دغدغههاي مهم و غيرقابل چشمپوشي ناظر به زيستبوم، تاريخ، جغرافيا و تمدن اين استان هم توجه كافي صورت بگيرد. داشتههاي هرمز، ماحصل هماهنگي و همافزايي ميليونها سال جغرافيا و تاريخ است.
تشخيص نادرست اولويت در اين استان زيبا، نقض غرض خدمترساني به مردم محروم اين منطقه است. آب و خاك هرمزگان طلاست، نيازي به سيمان و صنعت وارداتي ندارد. گردشگري قشم، كيش و هنگام، براي مرجع كردن هرمزگان كافي است، باقي مواهب طبيعي اين استان اين ظرفيت بالقوه را در اختيار قرار دادهاست كه فراتر از هر صنعت غيرمتجانس ديگري، هرمزگان را نگين درخشان غرب آسيا و حتي كل آسيا كند. تدبير و خدمت در هرمزگان، با ارتقای صنايع و تنگ كردن ديد طبيعي در اين استان همخواني ندارد. ميتوان صنعتهاي مقوم محيطزيست را در اين استان به كار گرفت، اما لازمه عملياتي شدن صنايع مفيد (و نه صنايع مخرب) در هرمزگان، به قول محسن رناني «مديريت يكي از برجستهترين استادان زمينشناسي يا زيستمحيطي كشور در هرمزگان است تا متوجه باشد كه چه سرمايه عظيمي را مديريت ميكند و مراقب وجب به وجب آن باشد».
اين دوگانه تا كنون حل نشده جهاني است؛ توسعه يا محيط زيست؟! دغدغهمندترين كشورها هم اينگونه به حل ماجرا مبادرت ورزيدهاند: محيطزيست خودمان را حفظ ميكنيم و بهبود هم ميدهيم، توسعه هم پيدا ميكنيم، اما به قيمت تخريب محيطزيست ساير كشورها! البته كه چنين رويهاي بيش از آنكه مبتني بر دغدغههاي محيطزيستي باشد، ناشي از خودخواهيهاي استعماري است. نادرستي تحليل در اين رابطه هم اخيراً در نظرات كارشناسي بروز بيشتري پيدا كردهاست: محيط زيست، ميراث مشترك جهاني است، تخريب آن در هر گوشه از جهان، اثرات جهانشمول دارد. دود تخريب محيطزيست به چشم همه ميرود و زحمات توسعهاي را هدر ميدهد، حتي اوضاع را به ماقبل توسعه فرو میکاهد.هر جايي براي يك كاري ساخته شدهاست. جاي هرمزگان و قشم، سيمان و صنعت نيست. نه به اين معنا كه مردمان هرمزگان، قشم و همهجاهاي بكر ديگر بدوي زندگي كنند، به اين مفهوم كه اولويت انكارناپذير و مطالبه خود مردم حفظ جاذبههاي بيبديل محيطزيستي و حراست از اين منابع غني فرهنگي – تمدني است. توسعه بدون ملاحظه صنعت در هرمزگان، داشتههاي طبيعي اين استان متحيركننده را از حيز انتفاع مياندازد.
جغرافيا و محيطزيست هرمز، هم توان تأمين اقتصادي مردمان منطقه را دارد، هم بيشتر و بهتر از آن ميتواند هرمزگان را فراتر از ايران، زبانزد خاص و عام كند. ژئوپارك هرمز، ديدنيها و گفتنيهاي زيادي دارد كه از آنها كم هم نوشته نشدهاست، اما آنطور كه سزاست، توجهي به اين همه نماد و زيبايي نشدهاست. شوربختانه بايد نوشت كه اين گفته مسافران هرمز پربيراه نيست؛ اگر اين منطقه مثلاً در يكي از كشورهاي حاشيه خليجفارس ميبود، ميلياردها دلار از آن بهرهبرداري اقتصادي ميكردند، از همين مسير محيطزيست و با حراست بدون اغماض از آن، نه با توسعه صنعتي صرف.
بيتدبيري برخي از مسئولان منطقهاي براي خودنمايي، زخمهايي بر پيكر هرمزگان زدهاست. سفر مسئولان كشوري به استان هرمزگان دغدغههاي محيطزيستي را بيشتر ميكند. حالا كه هيئت دولت به هرمزگان رفتهاست، اي كاش به دغدغههاي مهم و غيرقابل چشمپوشي ناظر به زيستبوم، تاريخ، جغرافيا و تمدن اين استان هم توجه كافي صورت بگيرد. داشتههاي هرمز، ماحصل هماهنگي و همافزايي ميليونها سال جغرافيا و تاريخ است.
تشخيص نادرست اولويت در اين استان زيبا، نقض غرض خدمترساني به مردم محروم اين منطقه است. آب و خاك هرمزگان طلاست، نيازي به سيمان و صنعت وارداتي ندارد. گردشگري قشم، كيش و هنگام، براي مرجع كردن هرمزگان كافي است، باقي مواهب طبيعي اين استان اين ظرفيت بالقوه را در اختيار قرار دادهاست كه فراتر از هر صنعت غيرمتجانس ديگري، هرمزگان را نگين درخشان غرب آسيا و حتي كل آسيا كند. تدبير و خدمت در هرمزگان، با ارتقای صنايع و تنگ كردن ديد طبيعي در اين استان همخواني ندارد. ميتوان صنعتهاي مقوم محيطزيست را در اين استان به كار گرفت، اما لازمه عملياتي شدن صنايع مفيد (و نه صنايع مخرب) در هرمزگان، به قول محسن رناني «مديريت يكي از برجستهترين استادان زمينشناسي يا زيستمحيطي كشور در هرمزگان است تا متوجه باشد كه چه سرمايه عظيمي را مديريت ميكند و مراقب وجب به وجب آن باشد».
اين دوگانه تا كنون حل نشده جهاني است؛ توسعه يا محيط زيست؟! دغدغهمندترين كشورها هم اينگونه به حل ماجرا مبادرت ورزيدهاند: محيطزيست خودمان را حفظ ميكنيم و بهبود هم ميدهيم، توسعه هم پيدا ميكنيم، اما به قيمت تخريب محيطزيست ساير كشورها! البته كه چنين رويهاي بيش از آنكه مبتني بر دغدغههاي محيطزيستي باشد، ناشي از خودخواهيهاي استعماري است. نادرستي تحليل در اين رابطه هم اخيراً در نظرات كارشناسي بروز بيشتري پيدا كردهاست: محيط زيست، ميراث مشترك جهاني است، تخريب آن در هر گوشه از جهان، اثرات جهانشمول دارد. دود تخريب محيطزيست به چشم همه ميرود و زحمات توسعهاي را هدر ميدهد، حتي اوضاع را به ماقبل توسعه فرو میکاهد.