خداحافظ رفيق

مانند بي‌نهايت بخش‌هاي ساختارِ تغيير يافته سبك زندگي ما ساكنين زمين در قرن آنتروپوسنِ بيستم، زماني كه اولين پلاستيك، شايد مهم‌ترين دست‌ساخته بشر، توسط لئو بيكلند در سال 1907 ميلادي ساخته شد هرگز گمان نمي‌رفت كه آغاز صنعت جهاني اين فرآورده نفتي چالشي سترگ و يكي از گام‌هاي نخستين نابودي زمين، اين تنها زيست‌بوم فعلي و البته رايگان و خدادادي باشد. هر چند رشد سريع در توليد و مصرف جهاني پلاستيك تا دهه 1950 ميلادي محقق نشد و در رقمي حدود 2 ميليون تن باقي ماند اما در طول 20 سال بعد و تا سال 1970 با افزايش 1650 درصدي به 35 ميليون تن رسيد. با آغاز دوره بهره‌گيري از ظروف يك بار مصرف افزايش دو برابري مصرف را طي دهه 1980 شاهد بوده و انفجار حضور پلاستيك در زندگي ما طي 30 سال اخير رخ داد كه به علت رواج پديده آماده خوري، زندگي صنعتي و عدم چند بار مصرف بودن ظروف مختلف توليد سالانه پلاستيك نزديك به 200 برابر افزايش يافته و به رقمي خيره‌كننده يعني حدود 380 ميليون تن در سال 2020 و تقريبا معادل وزن دوسوم جمعيت جهان رسيد و پيش‌بيني مي‌شود اين رقم در سال 2035 به بيش از 600 ميليون تن يعني تقريبا معادل 5/1 برابر وزن جمعيت جهان در آن سال برسد (نمودار شماره 1). هرچند در برهه‌هاي مختلف مانند دوران همه‌گيري بيماري كرونا سرعت پيشرفت اين آمار بسيار شتاب گرفته و تا 40 درصد نيز بيش از متوسط سال‌هاي پيش خود گزارش شد. بيم از آنجا آغاز مي‌شود كه پسماند پلاستيك در 5 سال گذشته 10 درصد بيش از توليد سالانه آن بوده كه نشان از نبود توازن توليد و پسماند به علت انبارش برخي كالاها به مدت چند سال يا نگهداري برخي كالاهاي پلاستيكي به مدت طولاني توسط خانواده‌ها (مانند بطري آب كه گاهي تا چند ماه مورد استفاده قرار مي‌گيرد) و رهايش ناگهاني دارد كه اين خود اولين زنگ خطر سلامتي افراد به علت تماس طولاني با اجزاي پلاستيكي و احتمال مهاجرت ريزذرات از سطوح اين مواد به ريه و پوست و ايجاد بيماري‌هاي گوناگون مي‌شود. در ادامه نگراني از اينكه توليد و مصرف پلاستيك‌هاي يك بار مصرف در كشورهاي در حال توسعه آسيايي، آفريقا و خاور ميانه رشد فزاينده‌اي نسبت به اروپا و شمال امريكا دارد موجب بروز مشكلات منطقه‌اي در اين نواحي مي‌شود. اوج بحران اما اينجاست، شوربختانه ساز و كار پس از مصرف محصولات پلاستيكي تقريبا در تمام جهان ناقص بوده و انسان بسان همه عادت‌هاي مصرف‌گرايانه خود تنها به آنِ استفاده از يك محصول انديشيده و هرگز آن روي سكه يعني پسماند و آسيب برگشت ناپذير رهايش آن در طبيعت را چاره نمي‌كند كه به قول مولانا «اين همه دنيا، يك خانه است» و ما زيست‌كنندگان آنيم. تقريبا تا سال 1980 هيچ ساز و كاري جهت بازيافت پلاستيك وجود نداشت و تمام آنچه توليد و مصرف شده بود به شكل زباله راهي طبيعت و آب‌هاي آزاد شد كه بر اساس آمار تنها در دهه 1970 بيش از 1000 ميليون تن را شامل مي‌شود. طي يك دهه بعد و تا سال 1990 تنها 7/0 درصد كل توليدات مورد بازيافت قرار گرفت. امروزه اگرچه تلاش براي بازيافت زباله‌هاي ارزشمند پلاستيكي نهضتي جهاني شده اما طبق آمار جهاني در حالي كه تنها 9 درصد از آن بازيافت و 12 درصد نيز سوزانده مي‌شوند، 79 درصد به شكل زباله به محل دفن انتهايي خود يعني اقيانوس‌ها، اين پشتيبان حيات زمين و 97 درصد از منابع آب جهان، بزرگ‌ترين تنظيم‌كننده آب و هوا و جذب دي اكسيد كربن، جايي كه جانوران دريايي تغذيه مي‌كنند و نيز منبع شماره يك تامين پروتئين براي بيش از يك ميليارد نفر فرستاده مي‌شود. بايد دقت شود كه بيش از 2 ميليارد نفر يعني تقريبا يك چهارم جمعيت كره زمين در 50 كيلومتري آب‌هاي آزاد زندگي كرده و ارتباط اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و سلامتي مستقيمي با آن داردند. اين حجم از پسماند كه نه فقط پلاستيك يك‌بار مصرف مانند بطري‌هاي پلاستيكي يا ظروف بسته‌بندي بلكه ريزدانه‌هاي موجود در لوازم آرايشي، الياف لباس و كيسه‌هاي چاي ما هستند كه بيشتر به شكل اجزاي مولكولي و غير قابل تشخيص با چشم غيرمسلح از طريق زهكشي محل‌هاي دفن و جمع‌آوري زباله به منابع آبي زيرزميني و چرخه اقيانوس‌ها راه يافته و نه تنها زندگي بشر كه حيات تمام جانداران دريايي و زيست بوم كره خسته و از نفس افتاده خاكي را با خطري بزرگ مواجه كرده است. از سوي ديگر تنها يك درصد از اين پسماند به شكل شناور روي سطح آب‌ها بوده و باقي آن درون زمين فرو رفته و دورافتاده‌ترين و عميق‌ترين مكان‌هاي اقيانوس‌ها و زمين را نيز آلوده مي‌كند. هرچند آمار دقيقي از كشورهايي نظير ايران در دسترس نيست اما پيش‌بيني مي‌شود كه هر ايراني 3 برابر ميانگين جهاني از اين محصول استفاده كرده و چيزي در حدود 10 ميليون تن زباله‌هاي با ميانگين عمر 400 تا 500 ساله را تقديم يار ديرين خود يعني زمينِ غمين مي‌كند. اين آمار البته در مقايسه با بريتانيا كه با جمعيتي حدود 62 ميليون نفر (20 ميليون نفر كمتر از ايران) سالانه 2 ميليون تن زباله بسته‌بندي پلاستيكي در آب‌هاي اقيانوس رها‌سازي مي‌‎كند بسيار است و اما مانند كل پسماند در ايالات متحده (جمعيتي حدود 330 ميليون نفر و 5/3 برابر ايران) معادل رقم 38 ميليون تن يا چين با نزديك به 5/1 ميليارد نفر (20 برابر جمعيت ايران) كه 60 ميليون تن زباله پلاستيكي (6 برابر حجم ايران) را روانه اقيانوس مي‌كند نشان از عدم دقت ما به فرداي خود دارد (نمودار شماره 2). با توجه به آمارها حاصل اين حجم از رهايش جهاني پلاستيك 46000 قطعه در هر مايل مربع از اقيانوس‌ها با وزن تقريبي 269 تن است. در شرق دور و ژاپن و چين نيز وضع بهتري وجود ندارد و آماري كم و بيش يكسان و بغرنج را شاهد هستيم و گرداب زباله اقيانوس آرام، از ساحل غربي امريكاي شمالي تا ژاپن را در بر مي‌گيرد و وسعتي در حدود 617 هزار مايل مربع دارد. اما آيا واقعا چاره‌اي براي اين درد عظيم نيست؟ آيا مي‌دانيم و آگاهيم كه آلودگي دريايي به ايجاد 500 منطقه مرده به اندازه 245 هزار كيلومتر مربع( حدودا دو برابر مساحت استان فارس) در اقيانوس‌ها منجر شده كه اين محدوده هر دهه تقريبا دو برابر مي‌شود يا كمبود اكسيژن در مناطق مرده باعث مهاجرت جانداران دريايي به مناطق جديد شده و تعادل حيات دريايي در ساير نقاط را مختل مي‌كند؟ آيا از اهميت تامين70 درصد از اكسيژن زمين توسط گياهان دريايي و جذب 30 درصد از گاز دي اكسيد كربن منتشر شده توسط اقيانوس‌ها اطلاعي داريم؟ همراه با اقلام بزرگ پلاستيكي كه توسط ديگر بوميان كره زمين بلعيده مي‌شوند و حيات وحش را درگير مي‌كنند بقاياي پلاستيكي موجود روي آب‌ها به صورت لكه مانع و سدي در برابر دريافت نور خورشيد توسط پلانكتون‌ها و جلبك‌ها و ديگر ريز ذرات زنده آبزي مي‌شود؟ آيا اهميتي مي‌دهيم كه پلانكتون‌ها و جلبك‌ها از كربن و نور خورشيد مواد مغذي براي موجودات ديگر توليد مي‌كنند و اگر وجودشان تهديد شود ممكن است كل شبكه غذايي تغيير كند؟ يا چه بلايي بر سر حيواناتي كه بخشي از بدن آنها اسير تكه‌اي از پلاستيك شده و گاه مانند لاك‌پشت‌ها ممكن است بيش از يك قرن در بند و آزار آن بمانند؟ طبق آمار بيش از 30 درصد پلاستيك‌هاي رها شده مستقيما مربوط به صنعت غذا هستند و 5 درصد از آن به حوزه كيسه پلاستيك‌هايي باز مي‌گردند كه عمدتا در هنگام خريد از فروشگاه‌هاي زنجيره و خرده‌فروشي‌ها جهت تامين مواد غذايي مورد استفاده قرار مي‌گيرند. اين آمار نشان از عدم تدبير متخصصان اين امر در حفظ بهداشت محيط زيست از طريق كاهش پسماند اين حوزه را نشان مي‌دهد (نمودار شماره 3). پس از شناخت مساله كه نخستين گام حل آن است بدون شك دگرگوني در سبك زندگي، باز تعريف شيوه زندگي در دوران پسامدرن و تغيير نوآورانه فضاي زندگي اصلي‌ترين و كارآمدترين گام در جهت حل اين معضل است كه جزيي از برنامه توسعه پايدار و مورد توجه مقام معظم رهبري در سياست‌هاي ابلاغي كلي نظام در افق 1404 در خصوص منابع آب در دو دهه پيش بود. طبق آمار استفاده از ظرفيت‌هاي فضاي مجازي در دوران انفجار تلفن همراه و سعي در آگاهي‌سازي به طريق گسترده از رموز پيروزي در اين نهضت همگاني است. چرا بايد براي هر خريدي يك كيسه پلاستيكي يا يك ظرف يك بار مصرف براي هر وعده غذاي آماده كه خود به علت امكان مهاجرت مولكولي پلاستيك از اين ظروف به مواد غذايي گرم مي‌تواند احتمال ابتلا به بيماري‌هايي مانند سرطان دستگاه گوارش يا خون را افزايش دهد، مصرف شود؟ در حالي كه منابع نفتي مي‌توانند جهت تهيه ابزار آلات الكترونيكي مانند چيپ ست‌ها مورد استفاده قرار گيرند تا مانند آنچه در ابتداي سال 2021 ميلادي موجب كمبود منابع براي تهيه چيپ ست و عدم توليد وسايل ارتباطي شد و باز ماندن برخي دانش‌آموزان و دانشجويان از ادامه تحصيل به خاطر نبود امكان توليد تبلت و تلفن همراه در بازار را حاصل كرد، تكرار نشود. طبق پيش‌بيني‌ها هر ايراني روزانه يك كيسه دسته‌دار را از طريق خريد از خرده‌فروشي‌ها مصرف مي‌كند كه اگر وزن هركدام را تنها يك گرم فرض كنيم، معادل 85 تن از اين كيسه در روز را وارد چرخه پسماند كرده‌ايم كه اين رقم در سال عددي عجيب را نشان مي‌دهد، بيش از 30 هزار تن پسماند پلاستيك تنها از طريق كيسه دسته‌دار خرده فروشي! از ديگر سو مديريت پسماند، ايجاد زير ساخت و شبكه بازيافت زباله‌هاي پلاستيكي و برپايي صنايع جانبي تبديل آن به محصولات ثانويه گامي بسيار ارزشمند است كه طي سال‌هاي اخير توسط جمهوري اسلامي ايران و نيز در مديريت خُرد يعني شوراي‌ شهرها و شهرداري‌ها برداشته شده اما نياز به تكوين قوانين موثرتر و سرعت بيشتري دارد. بر اساس پيش‌بيني‌هاي جهاني مقادير بازيافتي تا سال 2050 به 50 درصد كل توليد مي‌رسد كه نشان از عدم كارايي موثر به‌رغم اشراف به اين موضوع حياتي است. در كنار همه اين مسائل اما بهينه‌سازي و كاهش تدريجي مصرف پلاستيك، اين موهبت برآمده از دل طبيعت، روشي كارآمد و زيست سازگار است. تلاش در برنامه‌ريزي كلان براي جايگزيني مواد بسته‌بندي با ديگر مواد زيست تخريب‌پذير مي‌تواند ما را در رسيدن به حذف گام به گام آن ياري ‌رساند. طبق آمار نزديك به 10 درصد كل پسماند پلاستيكي در جهان به صنايع بسته‌بندي مواد غذايي باز مي‌گردد (نمودار شماره 1). در اين راستا تلاش‌هاي جوامع علمي از دهه‌ 1970 تا به امروز ابتدا موجب توليد مواد بسته‌بندي سلولزي حاصل از درختان و گياهان شد كه اين موضوع خود منجر به قطع درختان بسياري جهت توليد بيشتر ظروف گياهي مي‌شود. لذا در كنار آن استفاده از محصولات جانبي صنايع گوناگون كشاورزي و با قابليت بهره‌گيري مجدد از كارخانه‌هاي فرآوري صنايع غذايي كه داراي حجم بالايي از مواد ارزشمند با قابليت تبديل به پوشش‌هاي بسته‌بندي بهداشتي و تجزيه‌پذير هستند و به شكل آزمايشگاهي توانايي بهره‌گيري در صنايع غذايي و دارويي را نشان داده‌اند. حال اينكه چرا حركت به سوي حضور مواد زيست تخريب پذير در صنايع بسته‌بندي بسيار كند و تقريبا با سرعت صفر است را مي‌توان عدم مشاركت سرمايه‌گذاران در اين حيطه به دليل قيمت ارزان و سهولت توليد صنعتي مشتقات نفتي، عدم شناخت كافي از هويت، مزايا و كاربردهاي اين محصولات نوين در صنايع گوناگون و نيز تلاش كم محققان در صنعتي‌سازي محصولات پيشنهادي خود دانست. ديگر بار اگر مرور كنيم كه تنها طي يك دهه كشور عزيزمان نزديك به 100 ميليون تن زباله پلاستيكي را تحويل خانه خود يعني زمين داده و اين ميراث شوم حداقل 4 قرن براي هستان آينده مي‌ماند، مي‌توان عمق وحشت از فرداي مبهم و نگاه‌هاي نگران انديشمندان را مشاهده كرد. در نهايت اين تغيير از راه مي‌رسد، چه بخواهيم و چه نخواهيم. اينك برهه فرصت آفريني براي تغيير است. آيا ما شهروندان جهان مي‌خواهيم در سال‌هاي پيش رو تجربه زيست نسل‌هاي پسين زندگان را در مهد زميني بسامان و خرم بهبود بخشيم يا با رفيق قديمي خود خداحافظي كرده و آن را به زباله‌داني كريه مبدل‌سازيم؟