روزنامه شرق
1400/10/25
پزشکزاد رفت و دایی جان ناپلئون ماندنی است
پزشکزاد رفت و دایی جان ناپلئون ماندنی است فریدون مجلسی ایرج پزشکزاد شمعی بود که زندگی را به پایان رساند! شمع فروزانی بود که تا به ته رسیدن فتیلهاش نورافشانی کرد و خاموش شد. عمری طولانی با نامداری و عزت درویشانه و بهرهمند از احترام و محبوبیتی صمیمانه و شادمانه. احترام همراه با محبوبیت شادمانه گوهری است که با قدرت و ثروت و هیبت حاصل نمیشود. محبوبیت و احترام او در نداشتن همین چیزهایی بود که دارندگانش در آرزویش هستند و ندارند و او همان چیزها را به طنز میگرفت. پرکشیدن پیرمردی 94ساله و بیمار که دلخوش به خواندن و نوشتن بوده است و ضعف شدید بینایی این هر دو عشق او را میستاند، عاشق زندگی اجتماعی و بودن در میان جمع و دیدار جهان و دوستان بوده است و درد زانو پای رفتن و دیدار باقی نمیگذارد. شمع وجودش تا به انتها میسوزد و خاموش میشود، عجیب نیست! شگفتانگیز نیست. دور از انتظار نیست. میدانستیم که رفتنی است. پس این احساس اندوه برای چیست؟ محبوبیت و احترام پیری نمیشناسد و شاید با پیری بر آن افزوده میشود. این محبوبیت و احترام و دلنشینی محضر شادمانه و بهرهمندی از آفرینش آثار پربار و رندانه و محضر صمیمانه و جاندار و جوانانهاش در نبودش موجب اندوه میشود. همیشه به این بالیدهام که رئیسم بود، استادم بود، دوست و راهنما و مشوقم بود و از او بسیار آموختهام. در دوران زندگی در غربت، در خانه کوچک 35 متر مربعیاش در پاریس که با میز و کتابخانه و چند صندلی دفتر کار و پذیراییاش بود و تختی در کناری و کنجی به نام آشپرخانه، سه بار فرصت دیدار او همراه با دوست و همکار ارجمندی که بیشتر از من با او در تماس بود یا با برادرزادهام که به او نزدیک بود، در سفرهایی که به پاریس پیش آمد به دیدارش رفتم یا میهمان دوستی بودیم که فرصت گفتوگوی بیشتری فراهم کرد. مقالههایی را که بیشتر دوست داشت توسط همین دوستان برایم میفرستاد و توضیحش نشان میداد که مایل بود در کشورش بازنشر شود. چند بار کوشیدم؛ اما شاید برخی محظورات مانع بازنشر آن طنزهای جالب شد. همه میدانیم که دایی جان ناپلئون نهتنها برجستهترین اثر او، بلکه سریال تلویزیونیاش برجستهترین اثر ماندگار ناصر تقوایی است که آن را به میان جامعه آورد. پس از آن سریال بود که شمارگان فروش دایی جان ناپلئون سر به صدها هزار نسخه زد. پس از هجرت او تا چندین سال فقط نسخههای قاچاق و زیرمیزی دایی جان ناپلئون در دسترس بود و سرانجام به همت نشر معاصر نسخه بسیار فاخر بدون روتوش آن در دسترس عموم قرار گرفت. میدانیم که دنکیشوت (دن کیخوته) اثر سروانتس که در آغاز قرن 17 منتشر شد، از اهمیت ادبی و تاریخی فوقالعادهای برخوردار است و آن را آغازگر ادبیاتی داستانی میدانند که رمان اروپایی را بنیان نهاد، برخی دایی جان ناپلئون را با دن کیشوت مقایسه میکنند که خصوصا هرکدام مستخدمی ویژه دارند، سانچو برای دن کیشوت و مش قاسم برای دایی جان ناپلئون که نقش پامنبری و پیشبرد داستان را بر عهده دارند؛ اما شباهتی اگر هست در همین حد است. دن کیشوت رؤیاییتر است، تخیل در داستان همزمان پیش میرود. دن کیشوت زره پوشیده و نیزه برداشته و در کنار سانچو، سوار اسب لنگش به مصاف درختان و آسیاب بادی میرود؛ اما دایی جان ناپلئون واقعیتر است. پیرمردی است که در جنگهایی محلی که سوابقی هم دارد، حضوری داشته و تدریجا آن حضور را پررنگتر و خودش را سردار جنگهای قهرمانانه گذشته میکند که همیشه مش قاسم در کنارش بوده و بر آن گواهی میدهد. همواره با ریاکاریهای انگلیسیها مواجه بوده و موجب نفرت او از انگلیسیها میشود که همه چیز را زیر سر آنها میداند و هنگامی که در زمان جنگ جهانی دوم و حضور نیروهای انگلیسی با گروهبانی هندی از ارتش انگلیس مواجه میشود، کاملا وا میدهد و... . دایی جان ناپلئون در مجموعه باغی خانوادگی و وقایعی که در آن باغ و در ارتباط با آن میگذرد، به قول خود پزشکزاد شکاف فرهنگی میان دو نسل را نشان میدهد؛ نسلی که فقط به اعتبار سالمندی برای خودش شأنی ویژه قائل است و نسل جوانتری که شناخت و دانش بیشتری درباره جامعه و جهان دارد و نسل متوهم را ضمن رعایت پیشکسوتی ریشخند میکند. دن کیشوت کاریکاتوریزهکردن توهمات کسی است که میخواهد کارهای قهرمانانه کند؛ اما در دایی جان ناپلئون مسائلی اجتماعی که «واقعا» در پیرامون ما میگذرد، در قالب طنز بیان میشوند و تصویری جاودانی از اوضاع اجتماعی دورانی از زندگی ما و خصوصا سلطه نظریه توطئه که هنوز هم وجود دارد، بر جای میگذارد. شاید شباهت ریشخند شخصیتهای کتاب مردگان زرخرید گوگول و نشاندادن اوضاع اجتماعی روسیه در قرن 19 که آن نیز از آثار برجسته طنز است، با این نقش در دایی جان ناپلئون بیشتر باشد. چیچیکوف قهرمان گوگول هم نوکر و راننده کالسکهای دارد که داستان را همراهی میکند؛ اما در مردگان زرخرید این چیچیکوف است که با هوشمندی فرصتطلبانه به میان مردم میرود و جامعه روسیه آن دوران را با ارائه چهرهها به نمایش میگذارد؛ درحالیکه در دایی جان ناپلئون همه چیز در آن خانه میگذرد و از پنجره آن خانه و ماجراهای آن جامعه شهری ایران را در آن دوران گذار اجتماعی به طنز میگیرد. پزشکزاد میگوید در مقام ریاست اداره اروپای غربی در وزارت امور خارجه شبی از سوی سفیر فرانسه به شامی در خانه سفیر دعوت میشود که به اقتضای شغل میرود و از او استقبال میشود، پس از مدتی میهمان ویژه سفیر که شخصیت عالیمقام و بسیار کتابخوان بود، از راه میرسد و پس از معرفی سری به پزشکزاد تکان میدهد و وقتی سفیر میگوید قربان ایشان نویسنده دایی جان ناپلئون است، ناگهان عصایش را کنار میگذارد و پزشکزاد را در آغوش میگیرد. و میگوید خیلی دلم میخواست تو را میدیدم؛ زیرا کنجکاوی و پرسشی دارم! میخواستم بپرسم تو دایی جان من را از کجا میشناسی که داستان و خلقیات او را نوشتهای؟ پزشکزاد پاسخ میدهد قربان در ایران از این دایی جانها بسیار است! پزشکزاد اصطلاح «نظریه توطئه» را با مفهومی روشن و دقیق به نام «تفکر دایی جان ناپلئونی» در ادبیات سیاسی ایران سکه زد. شاید همین عمومیتیافتن استناد به این اصطلاح و استفاده از آن در میان مقامات و نمایندگان مجلس بود که نشان میداد این کتاب ممنوعه را همه خوانده و آن سریال شاهکار را همه دیدهاند و دیگر پنهانکاری و ممنوعیت موضوعیت خود را از دست داده بود! در این سالهای آخر که این کتاب به زبانهای انگلیسی و فرانسه و اسپانیولی و آلمان ترجمه شد، سودی عایدش کرد که در زندگی و مشکلات پیری کمکی بود؛ اما چندین سال پیش با نشاندادن یک نسخه روسی از کتابش که در کتابخانهاش گذاشته بود، گفت «وقتی شنیدم فروش آن در روسیه که درک بیشتری از نام ناپلئون دارند، از 300 هزار نسخه گذشته است، بیآنکه حقوق برای نویسنده در نظر بگیرند، نامهای به ناشر نوشتم و تقاضا کردم یک نسخه روسی کتاب را به یادگار برایم بفرستند و پاسخ داد که تمام شده است! سپس دوستی یک نسخه از کتابفروشی در مسکو خرید و برایم فرستاد». اکنون فروش روسی آن کتاب از این مرزها هم گذشته است؛ اما از روسها هرگز آبی گرم نمیشود. نامش جاودان است، یادش گرامی باد.
سایر اخبار این روزنامه
جای خالی ظریف
سیستمهای سیاسیشکنندهاند
سعید مدنی از ممنوعیت انتشار کتاب تا ممنوعالخروجی
تنشزدايي به میزبانی مسکو
خیال مردم از امنیت آسوده است
خبرنگاران پشت درهای بسته
آنچه «فرهاد» دارد و «یحیی» نه
۳ وزیر در آستانه استیضاح
بازگشت موقت مذاکرهکنندگان ارشد برجام به پایتختها
بازار گرم برندهای ایرانی
پزشکزاد رفت و دایی جان ناپلئون ماندنی است
سرگرمیها و بازیهای نظری
جابهجایی رانتجویان
مدیریت بازار املاک و درمان بیماری اقتصاد ملی
بهزودی با سرعت نور تا نقاط دور
پیشاپیش حوادث حرکت کنید