هدیه صادق زیباکلام به یک اعدامی

سیما فراهانی: کارهای زیادی است که بعد از آزادی باید انجام دهد. شرط‌هایی که در ازای یک زندگی دوباره آن را پذیرفت. قرار بود اعدام شود. طناب دار انتظارش را می‌کشید. چهار سال کابوس اعدام را دیده بود و هر بار وحشت‌زده‌تر از قبل امیدش را از دست می‌داد. تا اینکه نویسنده معروف و خانواده مقتول به او کمک کردند. زندگی بخشیدند. بخششی که مسیر زندگی این پسر جوان را تا ابد تغییر داد. حالا او توانسته از مرگ نجات پیدا کند، اما هم باید از استان محل زندگی‌اش برود، هم اینکه تا مقطع دکتری درس بخواند.

قتل کرده بود و باید بهایش را با جانش می‌داد. اما خانواده مقتول با گذشت‌شان به این پسر جوان زندگی بخشیدند. صادق زیباکلام نیز با دیدن پشیمانی و تغییر رفتار این پسر به او کمک کرد تا بتواند پول دیه را جور کند و آزاد شود. آزادی‌ای که به کوچ از محل زندگی‌اش ختم شد. البته این پسر باید تا مقطع دکتری نیز درس بخواند و تمام هزینه تحصیلش را هم صادق زیباکلام تقبل کرده است.

 



قتل پس از کل‌کل برسر تیم مورد علاقه

همه چیز از یک کل‌کل بچگانه شروع کرد. کل‌کل بر سر تیم مورد علاقه و درنهایت قلدری و یک درگیری مرگبار؛ ماجرا به شهریور سال 96 برمی‌گردد. همان روزهایی که ستار و رامین بر سر تیم‌های محبوب‌شان کل‌کل داشتند. بچه‌محل‌هایی که آن زمان سن‌وسال زیادی نداشتند. ستار 24 ساله و رامین 22 ساله بود. آنها که از قبل با هم اختلاف داشتند، یک روز در محل با یکدیگر چشم تو چشم شدند. همین نگاه‌ها سرآغاز یک درگیری بود. ستار با دوستانش، رامین هم با دوست‌های خود بود. آنها با هم دعوا کردند و درنهایت با وساطت مردم این دعوا خاتمه یافت.

اعتراف به جنایت

ولی این پایان ماجرا نبود. چند ساعت بعد مقتول و قاتل به همراه دوستان‌شان در محلی دیگر دور هم جمع می‌شوند. این بار درگیری با جنایت پایان می‌یابد. رامین با ضربه چاقو ستار را به قتل می‌رساند و فرار می‌کند. اما فرارش یک ساعت بیشتر طول نمی‌کشد. او دستگیر می‌شود و تحت بازجویی قرار می‌گیرد.

او به ماموران می‌گوید: «مقتول را از قبل می‌شناختم. سر تیم‌های محبوب‌مان با هم کل‌کل داشتیم. تا اینکه روز حادثه همدیگر را دیدیم. ما سوار موتور بودیم. آنها هم سوار موتور بودند. درگیری همانجا شروع شد. درواقع دوستم درگیری را شروع کرد. همانجا خاتمه یافت. ولی چند ساعت بعد دوباره دوستم با من تماس گرفت و گفت که آنها کری خوانده‌اند و باید به محل قرار برویم. گفتم موتورم خراب شده و نمی‌توانم بیایم. ولی او به دنبالم آمد و با موتور خودش سر قرار رفتیم. درواقع مقتول و دوستانش چون کتک خوردند، از دوستانم خواستند که دوبار سر دعوا برویم. در آن میان هم من ضربه‌ای به مقتول زدم. اما نمی‌خواستم او را به قتل برسانم.»

بخشش در روزهای آخر

با اعتراف متهم و بازسازی صحنه جنایت، پرونده او به دادگاه کیفری استان تهران منتقل شد. هیأت قضائی پس از بررسی و برگزاری جلسه محاکمه، حکم قصاص را صادر کردند. این حکم به تایید قضات دیوان‌عالی کشور رسید و به مرحله اجرا درآمد.

در این میان، قاتل در زندان سعی کرد زندگی‌اش را عوض کند. او قرآن خواند و حافظ قرآن شد. از طرفی ورزش کرد و به یک ورزشکار هم تبدیل شد. با توجه به ندامت او و رفتار خوبش، چندین جلسه با خانواده اولیای‌دم برگزار شد تا شاید بتوانند آنها را راضی به بخشش کنند. درنهایت این خانواده حاضر به بخشش شدند. آن هم درحالی‌که رامین در یک قدمی چوبه دار قرار داشت و امیدش را از دست داده بود.

جریمه 500 سکه طلا برای تردد در شهر

این خانواده شرط‌هایی برای بخشش داشتند. آنها اعلام کردند که قاتل به محض آزادی باید از استان محل زندگی‌اش یعنی ایلام برود. از طرفی آنها شرط گذاشتند که خانواده قاتل حق تردد در شهر محل زندگی‌شان در استان ایلام را ندارند. اگر آنها به هر دلیلی در این شهر تردد کنند، باید 500 سکه طلا به عنوان جریمه بپردازند. قاتل و خانواده‌اش نیز این شرط‌ها را پذیرفتند. از طرفی باید پول دیه نیز پرداخت می‌شد. بنابراین خیرین دست به کار شدند. صادق زیباکلام، نویسنده و استاد معروف پس از چند جلسه آشنایی با قاتل متوجه تنبیه‌شدن و ندامت این پسر شد. بنابراین تلاش کرد تا پول دیه او جور شود.

بخشی از این پول را خانواده قاتل جور کردند. صادق زیباکلام نیز خودش بخشی از این پول را تقبل کرد و بخشی دیگر نیز در پویش فضای مجازی که راه انداخته بود، از طریق فالوورهایش جور شد. این در حالی بود که صادق زیباکلام اعلام کرد که رامین پس از آزادی باید درسش را ادامه بدهد. او خودش حاضر شد هزینه تحصیل این پسر را بپردازد، به شرطی که او تا مقطع دکتری درس بخواند. بنابراین رامین توانست به زندگی برگردد. او روز جمعه از زندان آزاد شد و به استان دیگری رفت تا درس بخواند و دکتر شود.