با صدای سوت، پیدایشان کردیم
مزضضیه موسوی: با خراب شدن یکی از موتورسیکلتها و معطلی یک ساعته در مسیر، تازه فهمیدند که آب رودخانه فصلی بالا آمده و آنها در جایی بین دو شاخه از رود گرفتار شدهاند؛ ترس گرفتاری در سیلاب هم به ترس از خشم والدینشان اضافه شده بود. با تنها موبایلی که شارژ اندکی داشت به همه شمارههای اضطراری زنگ زده بودند؛ از 110 گرفته تا 125 و … .
خبر گرفتار شدن دانشآموزان که به امدادگران میناب رسید، دو تیم عملیاتی راهی منطقه شد. نوجوانهای مفقود شده حتی موقعیت دقیقی را هم که در آن گرفتار شده بودند، نمیشناختند تا آدرس سرراستی به امدادگران بدهند.
«مصطفی ذاکری» یکی از امدادگرانی که در این عملیات حضور داشت، میگوید: «دشتی که این افراد در آن گم شده بودند منطقه وسیعی بود، اما نشانی دقیقی از محل آنها نداشتیم. امکان ارسال لوکیشن از طریق موبایل هم وجود نداشت.
از طریق سوت زدن و روشن کردن موتورها و صدای گاز موتورسیکلتها کمکم مسیر را پیدا کردیم و توانستیم به آنها برسیم.»
البته نه رسیدنی به همین سادگی؛ بعد از دو ساعت جستوجو در دشتی بارانزده، همراه با وزش باد شدید و فروچالههایی که مملو از آب شده بودند و مثل تلههایی پر آب، مدام پیش پایشان سبز میشدند.
ذاکری میگوید: «به دلیل خشکسالیهای سالهای اخیر، در دشتهای میناب فروچالهها و نشست زمین به تعداد زیادی اتفاق افتاده است. با جاری شدن سیل در منطقه، این فروچالهها پر از آب بودند و نمیدانستیم عمق آنها چقدر است.
در منطقه بسیار صعبالعبوری در حال حرکت بودیم که پیش پایمان پر از این فروچالهها بود. با طناب خودمان را به دیگر اعضای تیم وصل کرده بودیم که بتوانیم خود را در مسیر حفظ کنیم. با این حال هر کدام از ما بارها در این فروچالهها سقوط کردیم و تا گردن در آب بودیم.»
امدادگری که کارش به بیمارستان کشید
افتادن در فروچالهها و خیس شدن در هوای سرد دشت میناب، بعد از پایان ماموریت یکی از امدادگران را راهی بیمارستان کرد.
دقایق اول حاضر نمیشدند موتورها را همانجا رها کنند و میگفتند باید موتورها را هم با خود به این سوی رودخانه بیاورند؛ کاری که عملا ممکن نبود. به آنها گفتیم اگر میخواهند نجات پیدا کنند باید موتورها را همانجا رها کنند
«مختار سلحشور» مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان هرمزگان میگوید: «اعضای تیم امدادی که به عملیات نجات دانشآموزان رفتند شرایط بسیار سختی را در این ماموریت پشت سر گذاشتند. به طوری که یکی از امدادگران بعد از رسیدن به پایگاه دچار تب و لرز شدید شد و راهی بیمارستان.
«علیرضا دادخدایی» حتی در بخشهایی از مسیر به طور کامل در آب فروچالهها سقوط کرده بود یا حین نجات دانشآموزان، در جریان شدید و تند آب تلاش زیادی برای نجات جان این افراد کرد.»
موتورها در دشت ماندند
وقتی به دانشآموزان حادثهدیده رسیدند، حدود ساعتی از زمینگیر شدن آنها بین دو مسیر سیل میگذشت. تعدادی از دانشآموزان دچار تب و لرز و ضعف شده بودند. با بستن کارگاه و ایجاد مسیری امن در کمعمقترین نقطه رودخانه مهرگان، بچهها یکی یکی از آب عبور داده شدند.
«علیایی» از امدادگران این عملیات میگوید: «وقتی به بچهها رسیدیم به خاطر اتفاقی که رخ داده بود، همچنین خراب شدن موتورسیکلتها حسابی ترسیده بودند.
دقایق اول حاضر نمیشدند موتورها را همانجا رها کنند و میگفتند باید موتورها را هم با خود به این سوی رودخانه بیاورند؛ کاری که عملا ممکن نبود. به آنها گفتیم اگر میخواهند نجات پیدا کنند باید موتورها را همانجا رها کنند.
بالاخره راضی شدند. عمق آب در برخی نقاط رودخانه به 5 متر هم میرسید. بالاخره توانستیم آنها را یکی یکی از آب رد کنیم و کمی به آنها رسیدگی کنیم تا توان ادامه مسیر به سمت نقطه امن را داشته باشند.»
میناجیگری امدادگران
خانواده دانشآموزان در پایین دشت، نزدیک قبرستان روستا منتظر رسیدن خبری از بچهها بودند. بچهها گرچه از مواجهه با والدین و اعضای خانواده میترسیدند، اما از اینکه نگرانیهایشان پایان یافته خوشحال بودند.
علیایی میگوید: «والدین وقتی ما را دیدند، دعایمان میکردند. تعدادی از مادران اشک شوق میریختند و بعضیها میگفتند برای پیدا شدن و سالم برگشتن بچهها نذر و نیاز کردهاند.» میخندد: «بچهها میدانستند تنبیهی در انتظارشان است، اما در راه از ما خواسته بودند با والدینشان صحبت کنیم.
پادرمیانی کردیم و تا لحظهای که ما آنجا حضور داشتیم کسی کتکی از والدینش نخورد. اما خانوادهها به شوخی میگفتند پایشان به خانه برسد از خجالت بچهها درمیآیند.»
بچهها را با کمک طناب و حلقههای تیوپ از رودخانه رد کرده بودند. موتورها آن سوی رودخانه مهرگان مانده بود تا صبح بعد از حادثه، با فروکش کردن آب، از روستاهای پشت دشت به سراغشان بروند.
علیایی میگوید: «اگر کمی دیرتر به بچهها میرسیدیم و به شب میخوردیم، خدا میداند چه بلایی ممکن بود سرشان بیاید. سیلاب در روزهای اخیر در استان ما خسارتهای زیادی وارد کرده. شب قبل از این حادثه بود که یک نفر را در رودخانه گبرانی از سیلاب نجات دادیم.
یا همان روز، مردی را که سوار بر خودرو پژو، قصد عبور از سیلاب داشت، اما در آب گیر کرده بود، نجات دادیم. با شروع بارندگیها چنین حوادثی هم رو به افزایش میگذارد و تا فروکش کردن آب، باید آمادهباش بمانیم و گوش به زنگ حوادث.»