ورشکستگان غرب‌گرا منتقد سیاست نگاه به شرق!

مهدی گرگانی: چند روز بعد از اعلام اجرایی شدن توافق راهبردی 25 ساله میان ایران و چین که در جریان سفر «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه کشورمان به چین اجرایی شد، دولت سیزدهم گام دوم سیاست خارجی مستحکم و منسجم خود را با سفر حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی به مسکو و دیدار ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه استارت زد.   وزیر امور خارجه ایران با اشاره به جزئیات دیدار آقای رئیسی و پوتین گفته بررسی همکاری بلندمدت ۲ طرف در این دیدار مورد مذاکره قرار گرفته است. امیرعبداللهیان تاکید کرد روسای‌جمهور ۲ کشور وزرای خارجه را مکلف کردند نسبت به تهیه نقشه راه 20 ساله همکاری‌های بلندمدت بین مسکو و تهران اقدام کنند.  در حالی که هنوز سند این همکاری نوشته نشده و چیزی از عناصر و ویژگی‌های این قرارداد مشخص نیست و با وجود اینکه دولت رئیسی از ابتدا تاکید کرده انتقادات منطقی را با جان و دل می‌خرد اما شاهد هستیم مخالفان دولت بویژه غرب‌گرایان درست مشابه توافق 25 ساله ایران و چین رویه تخریب سیاست خارجی دولت را پیش گرفته‌اند و با چشم بسته شروع به بهانه‌جویی، تخریب و مانع‌تراشی در برابر آن کرده‌اند. در این میان آنها با کمک رسانه‌های زنجیره‌ای خود و با کمک عناصر شناخته‌شده در شبکه‌های اجتماعی با کدها و استفاده از کلیدواژه‌هایی که در اذهان تاریخی ملت ایران دارای بار منفی و مشخص هستند، تلاش می‌کنند تمرکز دولت را بر هم بزنند و گام‌های منسجم و یکپارچه دولت را سست و لرزان کنند.  1- هر دولتی به فراخور نیازهای کلان کشور، الزامات و جهت‌گیری‌های خود، خط و ربط مورد علاقه خود را در سیاست خارجی طراحی و پیاده می‌کند. دولت 8 ساله حسن روحانی در همین راستا سیاست نگاه و اتکا به غرب را دنبال کرد و توافق هسته‌ای را براساس همین اصل با طرف‌های غربی مورد مذاکره قرار داد و به نتیجه رساند، هر چند منتقدان دلسوز بارها و بارها درباره اعتماد همه‌جانبه به غربی‌ها به دولت سابق هشدارهای لازم را داده بودند. در نهایت نیز آمریکا و اروپا در میانه راه دست دولت غرب‌گرای ایران را در پوست گردو گذاشتند و آمریکا با خروج از برجام و کشورهای اروپایی با عدم اجرای تعهدات خود در چارچوب این توافق، مزد اعتماد روحانی و ظریف را کف دست‌شان گذاشتند.  دولت آقای رئیسی از زمانی که سکان را دست گرفته، سیاست خارجی خود را بر پایه ۲ اصل تعامل با همسایگان و نگاه به شرق گذاشته است و... طی همین مدت کوتاه گشایش‌های زیادی را در روابط خارجی شاهد بوده‌ایم؛ از عضویت ایران در پیمان شانگهای تا اجرایی شدن توافق راهبردی با چین، احیای توافق سوآپ گازی با ترکمنستان، آزاد کردن حقابه ایران در هیرمند و اکنون نیز شروع مذاکرات برای توافق راهبردی با روسیه.  2- تخریب و بهانه‌جویی‌های غرب‌گرایان داخلی در حالی است که طی سال‌های گذشته بویژه در دوره فشار حداکثری آمریکا و اروپا علیه ایران، این روسیه، چین و برخی کشورهای همسایه بودند که به ایران در دور زدن تحریم‌ها کمک کردند، از ایران نفت خریدند و دست یاری به سوی ایران دراز کردند تا بتوانیم از این تنگنای سخت اقتصادی، تجاری و... عبور کنیم. جالب اینکه بیشتر این کمک‌ها در دوره دولت مورد علاقه خود اصلاح‌طلبان به وقوع پیوست و اگر کمک‌های چین و روسیه در دستگیری از دولت روحانی نبود، خروجی دولت وی حتی از این هم بدتر بود.  3- قرن 21 قرن آسیاست و چین مرکز آن خواهد بود. کارشناسان و استراتژیست‌ها معتقدند چین طی چند سال آینده برترین اقتصاد جهان خواهد شد و جای آمریکا را خواهد گرفت. به‌رغم انتقاداتی که اتحادیه اروپایی در برخی حوزه‌ها مانند حقوق بشر به چین وارد می‌کند، بروکسل طی سال‌های گذشته همواره روابط اقتصادی و تجاری خود را با چین توسعه داده است. حجم تجارت سالانه میان چین و اتحادیه اروپایی حدود 700 میلیارد دلار است. خود آمریکا نیز روابط تجاری و اقتصادی گسترده‌ای با چین دارد و به‌رغم تنش‌های سیاسی- امنیتی میان ۲ کشور، پکن و واشنگتن نخستین شریک تجاری و اقتصادی یکدیگر محسوب می‌شوند. اکنون این سوال پیش می‌آید: چرا جمهوری اسلامی ایران در روابط با روسیه و چین باید از قافله عقب بماند؟ به نظر می‌رسد سیاست خارجی و اقتصاد سیاسی دولت رئیسی به دنبال جبران همین عقب‌ماندگی است که ماحصل رویکرد غرب‌محور دولت روحانی است.  4- اصلاح‌طلبان و دوستان «غرب‌گدا»ی آنها همواره به دنبال تخریب سیاست‌های دولت سیزدهم بوده، هستند و خواهند بود. در این چارچوب هرگونه حرکت دولت بویژه در زمینه سیاست خارجی اگر برخلاف نظر آنها باشد اقدامی در تضاد با منافع ملی تلقی خواهد شد! این در حالی است که رویکرد نگاه به غرب که مورد پسند آنهاست، طی 8 سال گذشته نگاه غالب در سیاست خارجی بوده و نه تنها هیچ دستاوردی برای ملت به ارمغان نیاورده بلکه با شکست کامل مواجه شده است. اکنون باید از آنها پرسید چرا دولت جدید نیز باید همین رویکرد ورشکسته را دنبال کند؟ آیا زمان آن نرسیده که طرحی نو و متفاوت را در سیاست خارجی دنبال کنیم؟