روزنامه شرق
1400/11/03
نظم نو جهانی چینی: مدلی در حال شکلگیری
تحلیلی از بهزاد شاهنده نظم نو جهانی چینی: مدلی در حال شکلگیری بهزاد شاهنده . استاد دانشگاه تهران تحولات جهان و سیاستهای چین به هم گره خوردهاند. چند سالی است که جهان با پویشهای جغرافیایی و اقتصادی نو مواجه است که برخی آن را در قالب ظهور نظمی جدید میدانند که نشانههایی از پایان استیلای 500ساله غرب بر جهان را در بر دارد. در این میان، قدرت برجستهای همچون چین، طلایهدار این تحول است و «امپراتوری میانه» (جونگ–گو)، نامی که چینیها کشورشان را با آن خطاب میکنند، به قویترین مدافع تجارت آزاد و مدافع جهانی مقابله با تغییرات اقلیمی بدل شده است. چین با توجه به تغییر و تحولات غیرقابل پیشبینی، طرحی انعطافپذیر را مدنظر دارد که چراغ راه آینده این کشور برای تبدیلشدن به یک قدرت تمامعیار در سال 2049، مصادف با تأسیس نظام «جمهوری خلق چین» است.پکن بر این موضوع واقف است که کمبودها و اشکالاتی در نظام کشور موجود است که در صورت اصلاحنشدن میتواند نظام را از تحقق ایجاد نظمی نو بازدارد. پکن عمدهترین معضل را در گسترش نابرابری در این کشور به واسطه ثروتمندشدن فزاینده صاحبان شرکتها و تصاعد روزافزون داراییهای تعداد اندکی از افراد در چین میداند. جوزف استیگلیتز، اقتصاددان سرشناس، خطر بزرگ جهانی را نابرابری در ایجاد قدرت روزافزون سیاسی تعداد اندکی از افراد متمول میداند که با ثروت خود فعالیت نهادهای قانونگذاری را در اختیار میگیرند. او انباشت قدرت بازار در دستان تعداد اندک را خطرناکتر از مقررات بیش از حد جوامع میداند. در این راستا، حزب کمونیست چین مبارزه برای کنترل داراییهای افراد و سازمانهای تجاری را آغاز کرده و قرار است تعداد درخور توجهی از این افراد بازخواست شوند و داراییهای آنها تحت کنترل نهادهای کشوری قرار بگیرد. فرار مالیاتی، پنهانکردن سرمایهها، تمرکز داراییها در دستان تعداد کمی از مردم، سوءاستفاده از قدرت اقتصادی و تشکیل نهادهای غولآسا که هر روزه کنترل آنها سختتر میشود، از جمله نگرانیهای حزب کمونیست در تعمیم نظام سرمایهداری و اثرات منفی آن بر آینده کشور است. در نمونهای دیگر، این کشور به افراد مشهور چینی توصیه میکند تا جایی که مقدور و لازم است خودشان را مطرح و تبلیغ نکنند؛ نه این دلیل که نتایج نامطلوبی برای فضای روانی کشور دارد، بلکه به این دلیل که تجمل و تشریفات نامتعارف در جامعه به موضوعاتی مانند تمایز طبقاتی، تنش و تفرقه دامن خواهد زد. همچنین به ورزشکاران چینی توصیه میشود که طرح و نقشهای تتوشده در بدنشان را در انظار عمومی قرار ندهند، آنها را بپوشانند یا از بین ببرند؛ اما جلوههای مختلفی از این رفتارها از نگاه مدیران اجتماعی میتواند موجب بروز مشکلات جدید شده و تبعاتی منفی بر انسجام ملی داشته باشد. با این حال، اگر این دقت و ظرافت با سایر سیاستهای متناسب و عادلانه سیاسی-اقتصادی در جامعه مدیریت شود، بدون تردید با اقبال و حمایت مردمی نیز همراه خواهد شد. چینیها بسیار هوشمنانه به حساسیت امور مینگرند.
نظام آموزشی و حکمرانی داخلی
ایجاد عدالت آموزشی در چین یک هدف بنیادی است. ممنوعکردن برگزاری کلاسهای تقویتی دانشآموزان در کلاسهای کنکور و تدریس کلاسهای خصوصی از جمله اقدامات جدید در گسترش سیاستهای مساواتطلبانه و کاهش فشار مضاعف بر دانشآموزان چینی است که همهساله در آخرین سال دبیرستان با آن دستهوپنجه نرم میکنند. در چین امتحان سراسری دانشگاهی به نام «گاووکا» برگزار میشود که در سال 2021 بیش از 10 میلیون شرکتکننده داشت. در این آزمون بسیار دشوار، دانشآموزان در سه زمینه ادبیات، ریاضیات و زبان خارجی (عمدتا زبان انگلیسی) مورد امتحان قرار میگیرند و در صورت عدم موفقیت میتوانند سالهای متوالی در این آزمون شرکت کنند که نمونههای 10 بار تلاش هم وجود دارد. در چین قبولی در امتحان جامع، کلید راهیابی افراد به شغلهای دولتی و خصوصی است و عملا بدون موفقیت در آن، راه برای آنان مسدود است. این آزمون امتحانات دوران امپراتوری چین را تداعی میکند که موقفیت در آن عملا جواز ترقی در جامعه علممحور چین بود. این امتحان سالانه از سختترین امتحانات ورودی در جهان است که به خشنترین آنها نیز معروف است.
افراد متمول چین از توان مالی خود برای اعزام فرزندانشان به کلاسهای کنکور که بسیار گران است یا تدریس در منزل که آن هم هزینه زیادی دارد و با نزدیکشدن زمان امتحان «گاووکا» رقم نجومی پیدا میکند، برخوردارند و میتوانند آینده فرزندان خود را تأمین کنند؛ زیرا قبولی در این امتحان جواز موفقیت در آینده است. به عبارت دیگر، عدم قبولی نیز باعث توقف در پیمودن مراحل بالاتر میشود.
رویکرد چین به نظم و نظام بینالمللی
بسیاری از چینشناسان بر این باورند که رهبران این كشور خودشان نمیدانند چه چیزهایی را در راه رسیدن به نظمی نو در جهان طلب کنند و هنوز تعیین نکردهاند که تا چه حد نفوذ چین در دنیا باید گسترش یابد تا تعادل حفظ شود و به بحران کشیده نشود؛ چراكه چنین شرایطی باعث کندشدن و بازنگهداشتن چین در مسیر تبدیلشدن به ابرقدرت جهانی میشود.
تمام نشانهها دال بر این است که چین مثل آمریکا در قرن نوزدهم میلادی که قصد تسخیر جهان را کرد، در مسیر سلطهجویی حرکت میکند. اما چین در این راستا طالب چیزی شبیه نظم نو جهانی است. این اولینبار نیست که چینشناسان عمدتا غربگرا به اشتباه سیاستهای این کشور را درک کرده و بر پایه درک غلط خود، سیاستهایشان را در مقابل چین بنا نهادهاند.
عمدهترین این اشتباهات، برداشت غلط آمریکا از اصلاحات «دنگ شیائوپنگ» رهبر سابق چین بوده است. آنان باور داشتند این اصلاحات چین را بهتدریج در مسیر نوسازی مدل غربی قرار خواهد داد و این کشور به مرور به حامی نظام «لیبرالدموکراتیک» و به عضو بزرگ آن نظام، تبدیل خواهد شد. چینیها اصلا قصد این کار را نداشتند و اگر به ظاهر در مسیر همراهی و هماهنگی قدم برداشتند، فقط خواهان استفاده از فضای سرمایهداری جهت رفع عقبماندگی اقتصادی و بهرهگرفتن از شرایط موجود برای اهداف توسعهای خود بدون تنش و درگیرشدن با نظام غربی بودند.
وقتی دنگ جمله معروف خود را که «توسعه و پیشرفت خودتان را در بوتهها پنهان کنید و منتظر زمان باشید» عنوان میکرد، مؤید آن است که آرام و بدون ایجاد حساسیت عمل کنید تا زمان آن برسد که بهطور آشکار حضوری قوی در راستای تقویت نظام را داشته باشید.
چینشناسان هماکنون دریافتهاند که این کشور هیچگاه قصد همراه و همگامشدن با نظم
لیبرال-دموکرات را نداشته بلکه دنبال فرصتی بوده که از موضع قدرت وارد عمل شود. به همین دلیل است که چین قدرتمند هماکنون طالب جایگاه قوی خود در نظام بینالملل است و دیگر سر خود را در بوتهها پنهان نمیکند. چین پس از 40 سال امتناع از رویارویی با جهان، امروز به قدرتی تبدیل شده است که همراه با ایالات متحده آمریکا، اثرگذارترین کشور جهان در نظام جهانی فعلی به شمار میرود که در آیندهای نهچندان دور و با تشدید افول قدرت آمریکا در جهان، اثرگذاری بیشتری هم خواهد داشت.
چین با تکیه بر همین راه و تفکر به جایگاهی رسیده که در تاریخ معاصر جهان بیسابقه است؛ قدرتی که بدون کمک آمریکا امکانپذیر نبود و این كشور در توسعه اقتصادی و تبدیلشدن به ابرقدرت اقتصادی بهطور غیرمستقیم مدیون آمریکاست (بلومبرگ در آخرین سنجش خود اعلام كرده که چین در سال 2025 به جایگاه بزرگترین قدرت اقتصادی جهان صعود خواهد کرد و رشد 30 برابری اقتصاد چین در چهار دهه، مؤید داشتن برنامه و تلاش برای تحقق آن است) .
چین درحالحاضر در حوزههای حساس قدرت از آمریکا پیشی گرفته است؛ هوش مصنوعی، بیوتکنولوژی، انرژی سبز، تكنولوژی و شبکه نسل پنجم ارتباطات سیار، نمونهای از این موارد است (اخیرا دولت واشنگتن از ابوظبی خواسته که شبکه «جی فایو» چینی مستقر در امارات متحده را در کنترل گیرد؛ زیرا این شبکه میتواند در سیستم ناوبری جنگنده اف-35 اختلال ایجاد کند. آمریکاییها این هواپیما را سوپرمدل هواپیماهای جنگی در جهان میدانند که اوج فناوری این کشور با رایانه کوانتومی است). آمریکا در حوزه پزشکی، هوا-فضا و نانوتکنولوژی همچنان برتری دارد، هرچند در این موضوعات هم چینیها پیشرفت چشمگیری داشتهاند و با آمریکا در یک رقابت جدی هستند.
شواهد بهوضوح نشان میدهد که چین برنامه درازمدتی را برای دستیابی به موقعیت قدرت جهانی دارد و در تلاش است نظم موجود بینالمللی تحت زعامت آمریکا را به چالش کشیده و نظمی جدید را بر پایه «نظم شبهجهانی» خود جایگزین کند. چین در این راستا و در مبارزه با آمریکا قصد بهکرسینشاندن نظم خاص خود را ندارد ولی در کوتاه تا میانمدت طالب این است که در ترسیم و اجرای خواستهای خود حضور قوی داشته باشد و منتظر زمان مناسب است که به ارکان عمده قدرت دست یابد.
رویکرد «سیاست در حاشیه نشستن» و از دور اوضاع را اداره و کنترلکردن (راه و روش چین در کنترل مناطق حاشیهای که با دادن باج و خراج به چین استقلال خود را تأمین میکردند) و عدم حضور مستقیم در اداره امور، سیستمی بود که چین بدون حضور نظامی و اقتصادی، استیلای خود را در مناطق همجوار جاری و حاكم كرده است؛ اما در این برهه چین همکاری لازم با آمریکا را دنبال میکند و بر این باور است که باید حداقل پنج دهه همکاری مستمر با آمریکا داشته باشد و از تکنولوژی آن کشور بهره گیرد، زیرا بر این باور است که با همکاری و بهرهگیری از پیشرفتهای علمی آمریکاست که میتواند به قدرتی تمامعیار مبدل شود.
تلاش چین برای حفظ روابط با آمریکا هم در همین راستا تعریف میشود که بر اساس آن از قدرت تکنولوژیک استفاده کند. اعتراف به این موضوع و تلاش در رفع کمبودها یک نکته کلیدی است که چین یک بار در 40 سال گذشته با اقدام به «سیاست درهای باز» اتخاذ و با موفقیت سپری کرده است. ولی اكنون چین به سبب قدرتمندی، از موضع قویتر وارد شده و معذالک همان سیاست همراهی با آمریکا را دنبال میکند و تلاش دارد تنشها را مدیریت کند اما آمریکاییها سیاست بهمراتب خصمانهتری را در مقابل چین در پیش گرفتهاند. چینستیزی آمریکا در حقیقت به یک موضوع فراجناحی در کنگره آمریکا تبدیل شده و هرکدام از اعضای کنگره تلاش میکنند که در چینستیزبودن گوی سبقت را از دیگری بربایند.
«شی جینپینگ» در نوزدهمین اجلاس کنگره حزب کمونیست چین در ماه اکتبر سال 2017 اعلام کرد که چین ایستاده است، ثروتمند شده، در حال قدرتمندشدن است و مدلی برای دیگر کشورهای درحالتوسعه است. شی اعلام کرده است که در سال 2049 مصادف با صدمین سالگرد تأسیس جمهوری خلق چین، این کشور از لحاظ قدرت ترکیبی در سطح داخلی و بینالمللی رهبر جهان خواهد شد که طی آن یک «نظام باثبات بینالمللی» را بنا خواهد کرد که براساس آن «جوانسازی ملی» (چینی) محقق خواهد شد. زمانی که از «جوانسازی ملی» صحبت میشود، منظور خانهتکانی در کشور است و جمهوری خلق چین صدساله، در سال 2049 کشوری نوساز و پالایششده خواهد بود. این كشور توان آن را خواهد داشت «آرزوهای چینی» را تبدیل به فعل كند؛ آرزویی که حتی تصور آن در چهار دهه گذشته خوابوخیالی بیش نبود.
مقامات چین در تاریخ معاصر خود دو بار این جمله را مورد تأکید قرار دادهاند: «ما ایستادهایم» یک بار در سال 1949 به وسیله مائو زدونگ و همزمان با تأسیس حکومت «جمهوری خلق چین» و بار دیگر در سال 2017 که از سوی شی جینپینگ بیان شد. بار اول مائو زدونگ، کشوری ویرانشده پس از 22 سال جنگ داخلی و مبارزه با ژاپن را که از سال 1937 به چین یورش برده بود، تحویل گرفته بود. چینی که صد سال حقارت، سرکوب و ازبینرفتن اقتصاد و معیشت را پشت سر گذاشته بود، اعلام کرد که «ما ایستادهایم»؛ یعنی مقابله با ورشکستگی، حل سایر مشکلات و برگرداندن منزلت تاریخی چین.
بار دوم نوبت شی جینپینگ است که نمیخواهد چین به واسطه سیاستهای اقتصادی طبقات حاکم، به جامعهای متفرق و طبقاتی مبدل شود و چین قدرتمند بتواند «آرزوهای چینی» را محقق كنند؛ چراكه شکاف ایجادشده در چین مانند دشمنی در راه پویایی این کشور است. شی بهتازگی اعلام کرده است که فروپاشی نظام «اتحاد جماهیر شوروی» به واسطه گسترش نظامیگری و هزینههای نجومی نظامی که این کشور در تقابل با آمریکا داشته است، صورت گرفته و ماحصل آن چیزی به غیر از ورشکستگی اقتصادی نبوده است. شی جینپینگ غافلشدن از نظام «لنینیستی»، اقتدارطلبی و تمامیتخواهی را علل اصلی سقوط اتحاد جماهیر شوروی تلقی میکند که این قدرت بزرگ را از درون تهی كرده بود.
مسئله اصلی این است که چین چگونه میتواند از اتفاق فوق جلوگیری کند. آیا چین که به واسطه موفقیت در حوزه اقتصادی به قدرتی بزرگ در صحنه بینالمللی مبدل شده است، خواهد توانست بر پایه قدرت بهدستآمده نظم جدیدی را در مقابل نظام جهانی آمریکا شکل دهد و ابتکار عمل را در اختیار بگیرد.
این کسب هژمونی فعلا با حفظ نظام موجود ممكن است و چین در چنین شرایطی میتواند تقویت نظام خود را کامل کند و با تنش کمتر به هدف خود برسد. کلید اصلی این است که چین در سال 2049 همزمان با صدمین سال بنیانگذاری جمهوری خلق چین طالب چه جهانی خواهد بود؟ آیا چین نظام لیبرالی را حفظ خواهد کرد یا نظمی جدید را در راستای قدرت خود مطالبه خواهد کرد.تاریخ هفتهزارساله چین دومین سناریو را تداعی میکند. شی عنوان کرده است که باید ابتکار را در اختیار گرفت و بر جهان فائق شد. بدونتردید چین برای حفاظت از خود باید سیاستی را دنبال کند که از قدرت خود حراست کرده و آن را تقویت کند که اولویت اصلی آن، حفظ پویایی و ثبات اقتصادی است که آن هم مستلزم افزایش قدرت نظامی است.بنابراین شناخت جهانی كه با سیاستهای چین نوسازی شده، الزامی است و باید بدانیم چین کدامین موازین نظم جهانی را حفظ و کدام را کنار خواهد گذاشت. ثانیا باید بپذیریم که دنیای مورد علاقه چین در سال 2049 کاملا با آن چیزی که امروز وجود دارد، بسیار متفاوت است. چین در صدمین سالگرد تأسیس نظام سوسیالیستی در سال 2049، قدرت اول اقتصادی و سیاسی جهان خواهد بود. چین در آن زمان دیگر یک قدرت صرفا اقتصادی نخواهد بود؛ بلکه ترکیبی از سه قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی را تشكیل میدهد؛ بنابراین نظم مدنظر خود را با قدرت طلب خواهد کرد.در حوزه اقتصادی هم آن چیزی که میشود از طرح در حال شکلگیری برداشت کرد، جایگزینکردن اصول لیبرالی و «اجماع واشنگتن» همراه با مدل توسعه آن است. در مجموع، این طرح جدید ترکیبی از نظام سرمایهداری با سیاستهای تجاری نو است که خصوصیت این مدل عاریبودن از ارزشهای مدنی و تمکیننکردن در برابر اصول ارزشی جامعه است.طبق این مدل، دولتها ملزم نیستند برای حراست از حقوق بشر، اصول دموکراتیک را رعایت کنند. مدلی که چین مدنظر دارد، اجرای آن در دو مرحله مدنظر است؛ مرحله اول رسیدن به اهداف کوتاهمدت است و سپس اهداف میانمدت تا بلندمدت. در مرحله نخست چین در چارچوب نظام جاری تجاری عمل خواهد کرد و در این راستا از هنجارهای تثبیتشده موجود پیروی خواهد کرد و از آن در پیشبرد سیاست خارجی خود که به سیاست تجارتمحور معروف شده است، بهره خواهد گرفت. سیاست فعلی حفظ نظم موجود بهاصطلاح متکی بر اصول موازین «سازمان تجارت جهانی» است. درحالحاضر چین قدرت کافی در تغییر و تحول در قوانین و مقررات تدوینشده را ندارد؛ بنابراین در چارچوب موجود و تا زمانی که قدرت لازم را برای تحول آن داشته باشد، فعالیت خواهد کرد. نسخه فعلی چین سازش و همکاری است که دوریجستن از بحرانها بهخصوص در کوتاهمدت را در بر میگیرد. تقاضای چین برای حضور و بهچالشکشیدن وضع موجود با تقویت اقتصاد این کشور رو به افزایش است؛ بهطوریکه دیگر عملا نمیشود چین را در مشارکت جهانی نادیده گرفت. براساساین هیچ اقدام بینالمللی بدون همکاری و همراهی چین امکانپذیر نیست؛ توافق اقلیمی پاریس و امضای دو سند همکاریهای بینالمللی، موتور حرکت جهان در مقابله با بحران اقلیمی، همگی نشاندهنده حضور قوی چین در به تصویب رساندن موافقتنامههای جهانی است. در این راستا، چین به همراهی با آمریکا نیاز دارد؛ اما بدونشك با گذشت زمان این نیازمندی هم کاهش خواهد یافت.
سایر اخبار این روزنامه
بیخبران قرارداد ایران و چین
خداحافظی «معمار تحریمها» با مذاکرات
جزئیات خواستههای مراجع از صالحآبادی
روایت امیرعبداللهیان از گفتوگو با لاوروف
دیدار در کرملین
نظم نو جهانی چینی: مدلی در حال شکلگیری
همتی اپوزیسیون رئیسی میشود؟
لوکسسوارها مالیات نمیدهند
اعطای تابعیت مادران ایرانی از تبعیض جنسیتی عاری نشد
صنعتی سنتی و نظامی
محمد فاضلی و مدیریت عشیرهای
همتی و ترامپ، رئیسی و بایدن
نماز در کاخ کرملین از منظر جامعهشناسی فرهنگی
تذکری مشفقانه به مشرقنیوز
التهاب در دانشگاههای کشور