چرا هم‌افزایی راهبردی با مسکو اهمیت دارد؟

حنیف غفاری
دکترای روابط بین‌الملل
طی روزهای اخیر و با سفر موفقیت‌آمیز رئیس جمهور کشورمان به مسکو، شاهد طرح برخی دیدگاه‌ها و ادعاها درخصوص راهبرد «نگاه به شرق» در حوزه سیاست خارجی کشور هستیم. برخی از این ادعاهای سلبی ناظر بر «نگاه مبنایی غربگرایانه مدعیان» و برخی ناظر بر «عدم آگاهی نسبت به مناسبات بین‌الملل» هستند. در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمی‌توان به سادگی از کنار آنها گذشت. نخست اینکه غرب خصومت ماهوی خود را با جمهوری اسلامی ایران طی 43 سال اخیر به اثبات رسانده است. اساساً آنچه تحت عنوان «گفتمان انقلاب اسلامی» طی دهه‌های اخیر تبلور یافته است، به یک خط قرمز تئوریک و عملیاتی در اتاق‌های فکر امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی تبدیل شده و بازیگران غربی این نگاه «تهدید محور» را طی سال‌های اخیر بسط و گسترش داده‌اند. محصول این رویکرد سلبی را در نوع رفتار متحدان غرب در منطقه نیز (در تقابل با نظام جمهوری اسلامی) مشاهده می‌‌کنیم.
نکته دوم اینکه در سال 1395، پس از انعقاد توافق هسته‌ای میان ایران و اعضای  1+5، واشنگتن و تروئیکای اروپایی هر دو در عمل نشان دادند که کمترین اعتمادی به آنها در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی کشور و ترسیم استراتژی‌های ایجابی در قبال آنها، نتیجه‌ای جز خسران نخواهد داشت. دولت اوباما رسماً با جلوگیری از عادی‌ سازی روابط تجاری ایران و دیگر کشورها، ماده 29 برجام را نقض کرد. دولت ترامپ نیز رسماً از توافق هسته‌ای خارج شد و تروئیکای اروپایی نیز در پیشبرد استراتژی فشار حداکثری علیه ایران به بازوان اجرایی واشنگتن تبدیل شدند. در دوران ریاست جمهوری بایدن نیز «مهار حداکثری ایران قدرتمند» تبدیل به یک نقشه راه استراتژیک شده است. کارشکنی‌های آشکار مقامات امریکایی و اروپایی در مسیر رفع تحریم‌های ضد ایرانی در مذاکرات وین نیز نشأت گرفته از همین نگاه کلان است. نکته سوم اینکه ما در ترسیم مناسبات خود با روسیه و چین، با کلید واژه‌ای به نام «هم‌افزایی راهبردی» مواجه هستیم. مقدمات هم‌افزایی راهبردی بازیگران در حوزه روابط بین‌الملل مشخص است؛ احصای ظرفیت‌های موجود، ترسیم اهداف مشترک در دفع تهدیدها و کسب فرصت‌ها، آینده‌پژوهی واقع‌بینانه بازیگران در قبال تحولات پیش رو و تأمین منافع ملی بازیگران. ایران، روسیه و چین هر سه بازیگرانی هستند که دارای دشمنی مشترک به نام امریکا هستند. از سوی دیگر، هر سه بازیگر به لحاظ مؤلفه‌های قدرت سخت، بهره‌مندی از ظرفیت‌های ژئوپلیتیکی و قدرت بلوک‌سازی در نظام بین‌الملل، توان مناسبی جهت ترسیم و کسب فرصت‌های مشترک دارند. پس در اینجا «همگرایی نتیجه‌محور» موضوعیت دارد. با تقویت قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران از یک سو و حرکت مستمر مسکو و پکن به سوی قطبیت در نظام بین‌الملل، جریان‌های مخالف همگرایی و هم‌افزایی بازیگران غیرغربی بیش از هر زمان دیگری نگران ابطال تز همیشگی خود مبنی بر «تسلط گفتمان لیبرال دموکراسی» و «تثبیت نظام سرمایه‌داری» در جهان امروز هستند. سفر آیت‌الله رئیسی، رئیس جمهور کشورمان به مسکو نه تنها نقطه آشکارساز هم‌افزایی راهبردی ایران و روسیه محسوب می‌‌شود، بلکه از تسلط نگاه مبتنی بر «واقع‌گرایی پیش‌برنده» در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان پرده برمی‌‌دارد. پس از عضویت  دائم  ایران در سازمان شانگهای و افزایش نقش‌آفرینی کشورمان در اتحادیه اقتصادی اوراسیا، بسیاری از مناسبات و همکاری‌های امنیتی، تجاری، سیاسی و  اقتصادی می‌تواند با  همکاری طرفین به فعلیت برسد. پیش‌شرط این موضوع، ترسیم یک چهارچوب همکاری راهبردی میان ایران، روسیه و چین است. عزم راسخ دولت و دستگاه دیپلماسی ما در تکمیل این روند، کاتالیزور و عاملی تسریع‌کننده در رسیدن به این چهارچوب همکاری محسوب می‌‌شود.