روزنامه خراسان
1400/11/05
از اصلاح مویسر تا اصلاح زندگی کودکانکار
تصاویر چند جوان آرایشگر که مشغول اصلاح موی سر کودکان کار هستند، بهتازگی در شبکههای اجتماعی پربازدید شده و مورد تحسین کاربران فضایمجازی قرار گرفته است. تصمیم گرفتم این جوانان را پیدا کنم و از چند و چون کارشان باخبر شوم. به جوانی با نام «کسری شیاسی» رسیدم که بعد متوجه شدم خودش یکی از بانیان این کار و فعالیتهای خیریه دیگری است. شیاسی و دوستانش با موسسهای به نام «ارفک» همکاری دارند که برای کودکان کم برخوردار فعالیت میکنند. در این پرونده با کار این گروه بیشتر آشنا میشویم و میفهمیم که برای خوب بودن لازم نیست کار سختی انجام دهیم. هرکسی در هر جایگاهی و با هر امکاناتی میتواند زمینهساز کار خیر باشد، حتی با دویدن!آرایشگران نیکوکار وارد میشوند
«کسری شیاسی»، متولد 1358 صحبتش را اینگونه آغاز میکند: «حدود 25 سال است در منطقه ونک تهران مشغول به کار آرایشگریام. آرایشگری حرفه پدر و عمویم بود که بعد هم من وارد این شغل شدم. یکی از دوستانم موسسهای به نام ارفک(انجمن روشنگران فردای کودک) را به من معرفی کرد که از طریق این موسسه با کودکان کار آشنا شدیم. در این موسسه که مدرسه خیریه روزانه و پذیرای کودکان دختر و پسر است، فعالیتهای داوطلبانه مانند بهداشتی، تدریس، فرهنگی و ... برای کودکان کار انجام میشود. تصمیم گرفتم من هم در اینجا کاری برای بچهها انجام دهم. در ابتدا میخواستم به صورت مناسبتی مثلا شب یلدا یا شب عید و ... موهای کودکان کار را اصلاح کنم. بعدتر این کار به خانه سالمندان و آسایشگاه معلولان هم رسید و گسترش یافت.» او که در این راه تنها نیست، از همراهی دوستانش میگوید: «تعداد دوستانی که به ما کمک میکنند همیشه یکسان نیست. چند نفری پایه ثابت هستیم ولی هربار که فراخوان میزنیم از 15 تا حتی 30 نفر اعلام آمادگی میکنند و با هم به مدرسه ارفک یا خانه سالمندان و آسایشگاهها میرویم تا موی این عزیزان را اصلاح کنیم.»
خاطره روزی که یک پسربچه با چرخدستی به مغازهام آمد
شاید جرقه آغاز کمک به کودکان کار توسط پسری به نام حسین در ذهن آرایشگر نیکوکار ما خورده باشد. خودش این خاطره را تعریف میکند: «چند سال پیش، یک روز پسری افغان به نام حسین که چرخ دستی داشت و کار کفاشی میکرد، به مغازه ما آمد و اجازه خواست که چند لحظهای بنشیند تا خستگی در کند. حواسم به او بود که دیدم روزنامه را برداشته و نگاه میکند. پرسیدم: حسین سواد داری؟ گفت: در افغانستان فقط مکتب خانه رفتهام. پرسیدم: دوست داری باسواد شوی؟ استقبال کرد. قرار شد روزانه یک ساعتی پیش من بیاید تا خواندن و نوشتن را به او بیاموزم. آمد و یاد گرفت و کتاب برایش خریدم و بعد او را به یک دوست معرفی کردم تا ادامه دهد. چند سال بعد در خیابان دیدمش که کامل باسواد شده بود. لذت خاصی داشت این دیدار.» از همان زمان شیاسی با کودکان کار و مشکلاتشان آشنا شده است. او درباره این که هنوز این بچهها را بعد از چند سال میبیند میگوید: «خدا را شکر بیشتر این بچهها را که بعد میبینیم، با آن که در محیط و خانواده مناسبی نیستند ولی شرایطشان بهتر شده است. معمولا اینها چون دوران سختی را در کودکی گذراندهاند تلاش میکنند تا اوضاعشان بهتر شود.»
بچهها را پیش چشمپزشک و روانشناس هم میبرم
برایم جالب بود که فهمیدم این گروه کارهای بزرگتری هم انجام میدهند. آقای «شیاسی» میگوید: «گروه ما کارهای بهداشتی و پزشکی هم انجام میدهد مثلا چندی پیش یکی از چشمپزشکان خیر با بیمارستان بقیةا... هماهنگ کرد تا هفتهای 10 تا 15 نفر از کودکان کار را به صورت رایگان معاینه کنند و اگر نیاز به درمان و پیگیری باشد، انجام دهند. بچهها را من تحویل میگرفتم و به بیمارستان میبردم. یا یکی دیگر از دوستان دندانپزشک است و هفتهای یک بار به مدرسه میرود تا دندان بچهها را بررسی کند. اگر بچهها مشکلی داشته باشند به بیمارستان معرفی میکنیم تا بدون هزینه، عینک یا بیماریهای دندانشان پیگیری شود. ما روانشناس هم داریم که بچهها را معاینه میکنند و از نظر روحی و روانی مشاوره میدهند. بیشتر این بچهها در اجتماع یا خانواده ضربه روحی خوردهاند و مشکل و معضل روانی دارند. اینطور نیست که فقط بحث خوراک و پوشاک باشد. به عنوان مثال ما به دختران و پسران یاد میدهیم که این بدن شماست و کسی نباید به شما نزدیک شود یا دست بزند تا جلوی تعرضهای در کوچه و خیابان را بگیریم.»
کمپین دویدن
برای کار خیر
قطعا این کارها هزینه دارند. چه خرید تجهیزات و چه انجام کارهای خدماتی و آموزشی و ... . آرایشگر جوان ما درباره تامین هزینهها اینطور میگوید: «هزینهها را خیران، کمکهای مردمی و سازمانهای مردمنهاد پرداخت میکنند. جدای از این کارها، به مناسبتهای مختلف مانند شب عید بستههای معیشتی تهیه میکنیم و به بچهها میدهیم.» شیاسی یک کمپین جالب را هم معرفی میکند: «موسسه ارفک هر از چندی یک کمپین دویدن هم برگزار میکند که عواید حاصل از آن خرج تحصیل کودکان کمبرخوردار می شود. در این کمپین که «دورت بگردم» نام دارد، همه مردم داوطلب باید در مجموع به اندازه دور ایران یعنی 8731 کیلومتر بدوند تا برنده شوند.» در این کمپین به شرکتکنندگان که مبلغی را برای مشارکت در این کار خیر واریز کردهاند، در پایان دویدن هدایایی به عنوان یادگاری هم تقدیم میشود. البته در دوران کرونا، کار شیاسی و دوستانش سختتر شده بود. خودش اینطور توضیح میدهد: «در دوران همهگیری کرونا داوطلبان همکاری با ما کمتر شده بودند. ولی در همان زمان هم دو سه بار سراغ بچهها رفتیم و سرشان را در فضای باز اصلاح کردیم.»
آرزویم یاددادن حرفه به این کودکان است
اصلاح سر، تنها کار نیکوی این گروه نیست. «شیاسی» از طرحی میگوید که متاسفانه به دلیل حمایت نشدن بهطور قوی اجرا نمیشود. او توضیح میدهد: «طرحی را اجرا میکردیم که به علت مشکلات سر راه فقط مدت کمی توانستیم آن را ادامه بدهیم و فعلا کم رنگ شده است. به این صورت که کسانی که مکان کسب و کاری دارند، از کودکان کار نیرو بگیرند تا به عنوان کارآموز، حرفه و فعالیت هم یاد بگیرند. مثلا من به آنها آرایشگری یاد بدهم، شخص دیگری مکانیکی، تراشکاری و ... البته طرح به دلیل این که کودکان کار باید روزانه مبلغی را برای خانوادهشان ببرند و اگر یک روز کار نکنند، برایشان مشکل ایجاد میشود، فعلا منتفی شده است. ما هم نتوانستیم این کار را به طور کامل ادامه بدهیم، چون وقتی که پیش ما بودند نمیتوانستند به آن کاری که به عهدهشان گذاشته شده بود، برسند و آن مبلغی را که باید، تهیه کنند. این کودکان کار به دلایل زیادی مانند اعتیاد پدر و مادر یا سرپرست خانواده بودن، نمیتوانند فقط به دستمزد روزانه یا انعامی که از کارآموزی میگیرند اکتفا کنند. اگر برای این کار خیران پیشقدم شوند تا کودک به کارآموزیاش برسد و هزینه روزانه زندگیاش را هم نیکوکاران پرداخت کنند، این طرح پیش خواهد رفت. البته هنوز هستند بچههایی که صبحها به کار خودشان میرسند و عصرها پیش ما میآیند تا هم کار یاد بگیرند و هم درآمد مختصری داشته باشند.»
همسر و پسر 11 سالهام بهمن کمک میکنند
شیاسی تاثیر خانوادهاش را در پیمودن این راه بسیار زیاد میداند و میگوید: «یک پسر 11 ساله دارم و همسرم هم قبلا تدریس ریاضی میکرده است که الان هم تا حد امکان به ما کمک میکند. هردو پشتیبان من در این کار بودهاند و خدا را شکر این راهی که میروم به خاطر کمکها، همراهی و همدلی همسر و خانوادهام بوده است. من این رفتار را از پدر و عمویم به ارث بردهام. زمانی که نوجوان بودم و در مغازه عمو کار میکردم، میدیدم میرود رفتگر داخل خیابان را صدا میزند و به مغازه میآورد تا موهایش را اصلاح کند. هنوز هم همان خصلت را دارد.» وی در این بین برخوردهایی هم با خانواده کودکان کار داشته است که اینگونه توضیح میدهد: «دو سه سال اولی که مدرسه ارفک راه افتاده بود، برخوردهای بدی از طرف اهالی محل داشتند. حرفشان این بود که شما آمدهاید بچهها را آموزش بدهید تا از چنگ ما درآوریدشان. میگفتند اگر بچهها چیزی یاد بگیرند، چشم و گوششان باز میشود و دیگر برای ما کار نمیکنند. این بچهها مجبور هستند کار کنند، اگر درآمد روزانه نداشته باشند شب به خانه راه شان نمیدهند. بچه خودش دوست ندارد در این شرایط باشد، حتی با وجود مافیا و ... ولی در نهایت خود بچه و خانوادهاش مجبور به این کارند. ولی ما سعی میکنیم با آموزشهایی که به آن ها میدهیم، صدمات روحی و جسمیشان را کمتر کنیم.» در پایان از آقای شیاسی میپرسم در برخوردش با کودکان کار، متوجه چه آرزوهایی شده که آنها داشتهاند؟ او میگوید: «بیشتر این بچهها آرزو دارند که بچگی کنند. یعنی مثل همه بچهها روزانه زمانی را به مدرسه بروند، زمانی را در خانه و کنار خانواده باشند و زمانی را تفریح و بازی کنند. بیشتر این بچهها آرزوهای بزرگ و عجیبی ندارند، همین که از دوران کودکیشان لذت ببرند، خوشحالشان میکند.»
سایر اخبار این روزنامه
شیرجه زیرخاکی کودهای دولتی به خارج!
تجلیل از 4 دهه فعالیت هنری استاد صباغی
از اصلاح مویسر تا اصلاح زندگی کودکانکار
ناگهان دیدیم که روباه آمد سر سفرهمان!
سواحل همچنان در تصرف سازمان ها !
اقتصاد ایران و همسایگان فراموش شده !
روز خبرساز حقوق کارمندان و بازنشستگان
هندبال در ۲ ثانیه پایانی جهانی شد
تاریخ انقلابی «مسجد کرامت»
بازگشت«نارنجی» به نقشه کرونایی کشور
رسانه ملی شیشهای میشود
وحشت بر فراز برج های شیشه ای ابوظبی و دبی
خودسهامداری 12 هزار میلیاردی سایپا!