روزنامه ایران
1400/11/07
آرادکوه آشیانه عقابها
یوسف حیدری گزارش نویسکامیونها پشت هم سربالایی تند جاده را بالا میروند. یکی نخاله میبرد، یکی زباله. کامیون حامل خاک هم آنها را دنبال میکند. مقصد همه سایت دفع زباله است. صدای لودرها از یک کیلومتری شنیده میشود. آژیر که به صدا درمیآید کارگران سایت پردازش زباله، بساط ناهار را جمع میکنند. یکی از آنها زیر آفتاب چرت میزند و وقتی متوجه ما میشود، میگوید چشمانم را برای چند دقیقه استراحت میدهم. با آن چشمها باید مراقب باشد بطری پلاستیکی از نقاله عبور نکند. نقالهها با صدایی گوشخراش حرکت میکنند. سروکله کامیون بزرگ حمل زباله پیدا میشود. به آنها سیم تریلی میگویند. سرکارگر با دست اشاره میکند زبالهها را در سوله کناری تخلیه کند. با سررسیدن زباله، نقاله سوله دوم هم روشن میشود. تپه بزرگی از زباله در ورودی یکی از سولهها توجهم را جلب میکند. نایلونهای رنگی کنار زبالههایی که بوی آزار دهندهای دارند، جاخوش کردهاند. آسمان هم در تسخیر پرندههایی است که خوراکشان روی زمین پهن شده است؛ از قوش و شاهین بگیر تا مرغ ماهیخوار و سار و کلاغ. اینجا خبری از مستند حیات وحش و شکار پرندگان شکاری نیست و همه کنار هم زندگی خوب و خوشی دارند و از پسماندهایی که قرار است به کمپوست تبدیل شوند، تغذیه میکنند. دیدن عقابهایی که کنار مرغ ماهیخوار و سار روی تپه پسماندها نشستهاند، جالب است. از کیلومترها دورتر با دیدن دسته بزرگ پرندهها که در آسمان چرخ میزنند، متوجه میشویم به مقصد نزدیک شدهایم. جایی که داستان زبالههای تهران به اینجا ختم میشود؛ مجتمع پردازش و بازیافت زباله آرادکوه نزدیکیهای کهریزک.
ماشینهای بزرگ سبز رنگ مشغول سرند کردن زبالهها هستند. قرار است این زبالهها بعد از دو ماه راهی سایت کمپوست شوند. آرادکوه جایی است که با انتشار بوی بد در تهران نام آن بر سر زبانها افتاد. اما جالب اینکه هیچ بوی آزار دهندهای به مشام نمیرسد. انگار پرندهها هم از این وضعیت راضی هستند و هر روز به تعدادشان اضافه میشود.
«این کارگران را میبینی؟ همه متخصص هستند. آن پسر که بطریهای پلاستیکی را بین زبالههای روی نقاله بیرون میکشد میبینی؟ متخصص این کار است و یک بطری هم از زیر چشمش رد نمیشود.» این را مجید میگوید. سرکارگر و پیمانکار بخش پردازش پسماند. حواسش به همه جا هست.
تسمه نقاله با صدای گوشخراشی کار میکند و برای حرف زدن باید فریاد بزنی. مجید به لودری که زبالهها را داخل قیف بزرگی میریزد اشاره میکند و میگوید: «اینجا انتهای سفر زبالههای پایتخت است. از شب تا صبح 250 سیم تریلی بزرگ نزدیک به 6 هزار تن زباله پایتخت را اینجا میآورند. تا چند سال قبل 9 هزار تن زباله اینجا میآمد اما شرایط اقتصادی و تفکیک زباله در مراکزی که توسط شهرداری احداث شده ورودی زباله را به 6 هزار تن کاهش داده است. در این مراکز زبالههایی مثل چوب و شاخ و برگ و مبلهای چوبی جدا و تبدیل به چیپس چوب میشود.»
آژیر سالن شبیه آژیرهایی است که در فیلمهای جنگ جهانی دیده و شنیدهام. اما این صدای گوشخراش برای کارگران عادی است، طوری که حتی سرشان را هم بالا نمیآورند. این آژیر یعنی خط روشن شده و کارگرها باید مراقب باشند دستشان زیر نقاله نرود.
مجید این را میگوید و سراغ یکی از کارگران که مشغول جارو زدن محوطه است، میرود: «قبل از اینکه زبالهها روی نقاله قرار بگیرد با این دستگاه سرند میشوند و میخچهها هم نایلون زبالهها را پاره میکنند. وقتی زباله روی نقاله قرار گرفت با آهنربا فلزات بین زباله جدا میشود و بعد 115 کارگر در این هفت سوله با چشم مواد قابل بازیافت را جدا میکنند؛ یکی پلاستیک برمیدارد و یکی شیشه و کاغذ. خلاصه هر چیزی که قابل بازگشت و صرفه اقتصادی داشته باشد، جدا میشود. از اینجا که عبور کنیم، فاز دوم جداسازی شروع میشود و زباله خشک و تر جدا میشوند. زباله تر از این خروجی آبی رنگ بیرون میرود و بار کامیون میشود. زبالههایی که صرفه اقتصادی ندارند و باید دفع شوند هم از خروجی قرمز بار کامیونها میشود. زباله تر شامل پوست میوه ، سبزیجات و باقی مانده غذاست که همه اینها تبدیل به کمپوست میشود.
البته الان وضعیت تفکیک زباله خیلی بهتر شده. تا 5 سال پیش آنقدر بطری و ظروف پلاستیکی و شیشه بین زبالهها بود که نمیتوانستیم همه آنها را جدا کنیم اما الان مردم توی خانه یا محل کار خودشان بطریهای پلاستیکی و مواد قابل بازیافت را جدا میکنند.
کارگرهای اینجا از 8 صبح تا 5 عصر باید به این زبالهها چشم بدوزند و جدا کنند. یک ساعتی هم وقت ناهار دارند. مواد قابل بازیافت هم بعد از گندزدایی به مراکز خاص ارسال میشود. شرایط کار اینجا سخت است و این بچهها در معرض انواع بیماری قرار دارند. سالی دو بار واکسن میزنند و دو پزشک هم در مجتمع آرادکوه مستقر هستند و مدام آنها را معاینه میکنند.»
مجید تپه زبالهها را نشان میدهد و میگوید: «اگر پول یا طلا و جواهر گم کنید محال است بین 6 تن زباله بتوانید آن را پیدا کنید. شما بگو توی این زبالهها پول و طلا پیدا میشود؟ هر سال چند نفر که فکر میکنند پول یا طلا و جواهراتشان با زبالههای خانه اینجا آمده سراغ ما میآیند و ساعتها زبالهها را بالا و پایین میکنند اما چیزی پیدا نمیکنند. سالی هم چند بار اجساد تکه تکه شده پیدا میکنیم. امسال دو تا جنازه پیدا کردیم. همین دو ماه پیش وقتی مشغول پردازش زبالهها بودیم تنه یک مرد روی نقاله آمد. بلافاصله دستگاه را خاموش کردیم و به مسئولان آرادکوه اطلاع دادیم. یک ساعت بعد پلیس و پزشکی قانونی سررسیدند. دستهای این جنازه در زبالههای سوله کناری و پاهایش هم در سوله آخر پیدا شد. وقتی تکههای جسد به شکل پراکنده در سولههای مختلف پیدا میشود یعنی قاتل بعد از مثله کردن جسد، آنها را در سطلهای زباله مناطق مختلف تهران انداخته است.»
موقع خداحافظی، مجید ازمیان زبالهها سوزن سرنگی را نشانم میدهد و میگوید: «تکلیف زبالههای بیمارستانی و کلینیکها که معلوم است. مستقیم برای دفع به سلولهای بهداشتی منتقل میشوند اما خیلی از مردم که توی خانه از سرنگ استفاده میکنند آنها را با بقیه زبالهها دور میریزند. اینجا وقتی بچهها مشغول جداسازی هستند، سوزن این سرنگها دستشان را زخمی میکند. خواهش میکنم به مردم بگویید بعد از استفاده از سرنگ نوک سوزن را خم کنند که دست این بچهها زخمی نشود. البته تیغ و شیشه هم که داستان خودش را دارد.»
ارتفاع محل دفع پسماندهای بیمارستانی بیشتر از 20 متر است. سربالایی را بالا میروم. خاکریزی از زبالههای بیمارستانی که داخل گونیهای مخصوص است مقابل چشمم قرار میگیرد. بیل لودر زیر تپه آهک میرود و آن را روی گونیها میریزد. زیر پا پر از سرنگ و آنژیوکت است. بوی عفونت مشام را آزار میدهد و لودرها خاک و آهک روی کیسهها میریختند و ارتفاع خاکریز را بالاتر میآوردند.
یکی از مسئولان میگوید «این زبالهها بدون جداسازی اینجا دفع میشوند و رویشان با آهک پوشیده میشود. سلولهای دفع پسماندهای بیمارستانی کاملاً عایقبندی شدهاند تا شیرابهشان به زمین نفوذ نکند.» صدای پارس سگهایی که پشت خاکریز زباله دنبال هم میکنند توجه همه را جلب میکند. هر چند دقیقه یک بار سراغ یکی از کیسههای زباله میروند و بو میکشند.
در سایت تولید کمپوست خبری از صداهای گوشخراش نیست. چند دستگاه همزن مخروطی شکل کار میکنند و کارگرها با بیل موادی را داخل آنها میریزند. سرکارگر میگوید سه سالی است این مرکز راه افتاده و زبالههای تر که دو ماه در محوطه سایت هوادهی میشود برای تولید کمپوست به اینجا میآید: «اینجا دو نوع کمپوست درجه یک و دو تولید میکنیم. درجه یک با مواد ریزغنی تبدیل به گرانول میشود. این کود باارزش را به مناطق 22 گانه شهرداری میفرستیم که برای پارکها و فضای سبز استفاده کنند. هر روز 1300 تن گرانول تولید میکنیم. کمپوست درجه 2 هم در باغها مصرف میشود و باغداران و کشاورزان خریدارش هستند.»
کوره زبالهسوز آخرین جایی است که باید سر بزنم. تصویر پرواز دو عقاب بالای کوره بلندی که دود سفیدی از آن خارج میشود، قاب زیبایی را مقابل چشمم قرار میدهد. مهندس حبیبپور مدیر بخش نیروگاه زباله سوز، اتاق فرمان نیروگاه را نشانم میدهد و میگوید: «اینجا روزانه 200 تن زبالهای که قابلیت بازیافت ندارد، سوزانده و از حرارت آن هر ساعت 3 مگاوات برق تولید شده و مستقیم وارد شبکه برق شهری میشود.»
لحظه بازگشت، یکی از کارگران گونی مواد پلاستیکی را که از میان زبالهها جدا کرده گره میزند و داخل ماشین حمل مواد بازیافتی میاندازد. با صدای بلند میگوید فکر کن اگر یک روز زبالههای تهران جمع نشود چه فاجعهای اتفاق میافتد؟
برش
تکلیف زبالههای بیمارستانی و کلینیکها که معلوم است. مستقیم برای دفع به سلولهای بهداشتی منتقل میشوند اما خیلی از مردم که توی خانه از سرنگ استفاده میکنند آنها را با بقیه زبالهها دور میریزند. اینجا وقتی بچهها مشغول جدا سازی هستند سوزن این سرنگها دستشان را زخمی میکند. خواهش میکنم به مردم بگویید بعد از استفاده از سرنگ، نوک سوزن را خم کنند که دست این بچهها زخمی نشود. البته تیغ و شیشه هم که داستان خودش را دارد
سایر اخبار این روزنامه
بازنمایی دو دفاع در یک نمایشگاه
دعوت از ایرانیان برای «ضیافت نور و صدا»
جزئیات بسته حمایتی دولت از بورس
وقتی بافتنیها قصه میگویند
چابهار، هند را به آسیای میانه رساند
توافق ایران و روسیه برای همکاری جامع نفتی و گازی
زنگ خطر موج ششم کرونا
برف شیرین و پربرکت
چرا مصرف لبنیات آب رفت؟
یک ایران در انتظار جشن صعود
در اولین فرصت همدیگر را ملاقات خواهیم کرد
مطمئنم دست پر از زمین خارج میشویم
کارگران ساختمانی حتی بیمه هم ندارند
چالشهای زنانه شدن سالمندی در ایران
فیروز و ایران؛ امید به احیای یوز ایرانی
کلاهبرداری از رانندگان اینترنتی در کرج
دولت سیزدهم به دنبال توازن تعاملات بینالمللی و همسایگی
آرادکوه آشیانه عقابها
سلام ایران