موج ضد‌ مذاکره مستقیم در جریان «انقلابی»

پس از حرف‌های امیرعبداللهیان شکل گرفت موج ضد‌ مذاکره مستقیم در جریان «انقلابی» روح‌اله نخعی: هم پیش‌بینی‌پذیر و هم غافلگیرکننده. بعد از اظهارات وزیر خارجه ایران درباره در‌نظر‌گرفتن گزینه مذاکره مستقیم با ایالات متحده، بخشی از رسانه‌های محافظه‌کار ایران واکنش منفی تندی به این ایده نشان دادند و البته تا حدی آن را واکنش به برداشت رسانه‌ها از حرف حسین امیرعبداللهیان توصیف کردند. تلاش برای حدس دلیل این انتقادات چند سناریو را به ذهن می‌رساند. مخالفت‌ها با ایده مذاکره مستقیم البته قابل‌ پیش‌بینی بود؛ چرا‌که این مخالفت‌ها در این جریان موضع جدیدی نیست و البته دولت متعلق به این جریان نیز کم‌و‌بیش در همین موضع بوده است؛ اما از نگاهی دیگر می‌توان آن را غافلگیرکننده نیز توصیف کرد؛ چرا‌که به هر حال امیرعبداللهیان و دولت متبوعش به همین جریان و البته به نهادهای تصمیم‌ساز در این زمینه نزدیک بوده‌اند و این تصور بیراه نبود که حرف امیرعبداللهیان نتیجه تصمیم مشترکی در همین زمینه است؛ به‌خصوص که او خود در همان سخنرانی اشاره کرد که صبح همان روز، در جلسه‌ای ظاهرا از پیش برنامه‌ریزی‌نشده در این زمینه حضور داشته است. از طرف دیگر، صحبت‌های رهبری در روز ۱۹ دی ماه نیز از‌جمله نشانه‌هایی بود که حرف‌های امیرعبداللهیان درباره مذاکره مستقیم را برای ناظران و رسانه‌ها معنادارتر کرد: «تسلیم‌نشدن در برابر دشمن مستکبر و زورگو جزء اصول انقلاب است و اینکه در مقطعی با دشمن مذاکره، صحبت و تعامل شود به معنای تسلیم‌شدن در مقابل آن نیست، همچنان که تاکنون تسلیم نشده و از این پس نیز نخواهیم شد»؛ اما با همه این حرف‌ها، روزنامه کیهان و نورنیوز که به شورای عالی امنیت ملی نزدیک است، جدی‌ترین و شاید تندترین مخالفت‌ها را با این بحث نشان دادند. نکته جالب در‌این‌میان این است که کیهان در انتقاد خود، علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی را نیز نواخته بود؛ در‌حالی‌که شمخانی از طرفی، خود پس از صحبت‌های امیرعبداللهیان درصدد تلطیف روایت برآمد و از طرفی حالا نورنیوز (وابسته به معاونتی در دبیرخانه شورای امنیت ملی) هم در صف مخالفان ایستاده است.
‌ حرف نسنجیده وزیر یا تعبیر نادرست رسانه؟
کیهان با نسنجیده‌خواندن اظهارات امیرعبداللهیان و شمخانی و با ادبیات همیشگی خود در مقابل نظرات متفاوت، صحبت‌ها در این زمینه را «در پی آب به سوی سراب رفتن» خواند، خواستار تصحیح این اظهارات شد و مذاکره با آمریکا را غیرضروری خواند؛ اما نورنیوز از در دیگری وارد شد و مدعی شد این رسانه‌ها بوده‌اند که تعبیرهای نادرستی از صحبت‌های وزیر خارجه داشته‌اند. نورنیوز که البته در توضیح حرف‌های شمخانی تأکید کرده بود او «بدون اشاره به موضوع مذاکره مستقیم با آمریکا، صرفا بر امکان «تغییر روش ارتباط با هیئت آمریکایی حاضر در وین در صورت در دسترس بودن توافق خوب تأکید» کرده است، نوشت: «برخی رسانه‌ها و اصحاب قلم در داخل و خارج از کشور با کم‌توجهی یا تعمد تلاش کردند اظهارات وزیر امور خارجه را ابراز علاقه ایران برای مذاکره با آمریکا تعبیر کنند؛ اما توجه دقیق به صحبت‌های امیرعبداللهیان و همچنین متن توییت شمخانی که با شفافیت بیشتری به موضوع پرداخته، نشان می‌دهد که موضع جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات وین چنانچه از ابتدا بیان شده بود، صرفا تلاش برای دستیابی به توافق خوب است و مذاکره زیر فشار، مذاکره برای مذاکره یا وقت‌کشی و بهانه‌جویی برای فرار از پذیرش تعهدات از سوی طرف غربی را بر‌نمی‌تابد». نورنیوز البته هم‌زمان اشاره دیگری هم داشت که شاید در را همچنان باز نگه می‌دارد: «ایران پیش‌از‌این در جریان مذاکرات منتهی به توافق برجام نیز در قالب ۱+۵ یا مستقلا با آمریکا مذاکره داشته و نشان داده در زمانی که منافع کشور ایجاب کند، از مذاکره با دشمن نیز ابایی ندارد؛ اما این شرایط در صورتی محقق می‌شود که مجموعه شرایط برای دستیابی به توافق خوب فراهم شده باشد و مذاکره، الزامی برای نهایی‌سازی توافق مد‌نظر ایران قلمداد شود». فاصله بین همین دو موضع‌گیری نیز از نشانه‌هایی است که به کار حدس علت و انگیزه این حملات می‌آید.
‌ امیرعبداللهیان بی‌اجازه حرف زده است؟


اینکه چنین رسانه‌هایی از نقد مواضع وزیر خارجه دولت «انقلابی» خودداری نکرده‌اند، ممکن است به این دلیل باشد که امیرعبداللهیان، خارج از محدوده سخن گفته است. در واقع این واکنش می‌تواند یادآور این نکته باشد که وزیر خارجه در این زمینه تصمیم‌گیر نیست و از دید منتقدان، به‌خصوص به تصریح کیهان، حق نداشته است پا از حد فراتر بگذارد و از خط قرمز جریان انقلابی عبور کند. این گزینه البته نشانه‌ای هم در تلاش امیرعبداللهیان دارد که ساعاتی بعد از صحبت‌های اولیه این توضیح را اضافه کرد: «آمریکایی‌ها مکررا برای مذاکره درخواست دارند؛ اما هنوز به این مسئله در جمع‌بندی‌های خودمان نرسیده‌ایم». چنین پاورقی‌ای می‌تواند حاصل تذکراتی باشد که پس از اظهارات اولیه به وزارت خارجه رسیده است.
‌ اختلاف میدان‌های حرف و عمل
از یک زاویه می‌توان این گمانه‌زنی را کرد که دولت اصولگرا، در صحنه اجرائی به ملزوماتی رسیده است که با صحبت‌ها و مواضع این جریان همخوانی ندارد. به عبارت دیگر، جریان اصولگرا در تمام دوران مخالفت با برجام و حمله به رویکردهای دولت حسن روحانی و وزارت خارجه محمدجواد ظریف، خارج از گود مشغول انتقاد بود؛ اما حالا کسانی از این جریان پای میز نشسته‌اند و اگرچه از همان نقطه عزیمت کرده‌اند، حالا در میدان عمل، به این نتیجه رسیده‌اند که برای پیشبرد اهداف نیاز است گزینه‌ها و رویکردهای دیگری را در نظر بگیرند. در چنین حالتی، عجیب نیست پایگاه رسانه‌ای و اجتماعی جریان اصولگرا به‌راحتی با این تغییر کنار نیاید. در واقع، بسیاری از ناظران یکی از دلایل برخی رویکردهای امیرعبداللهیان و علی باقری‌کنی، معاون سیاسی و مذاکره‌کننده ارشد ایران در وین را این می‌دیدند که بعد از مدت‌ها مواضع آن‌چنانی، حالا به این سادگی نمی‌توانند فرمان را بچرخانند و به همان مسیری نزدیک شوند که پیش‌تر به آن حمله می‌کرده‌اند. نوشته‌های کیهان و نورنیوز می‌تواند اولین نشانه به وقوع پیوستن پیش‌بینی این گروه از ناظران باشد: وقتی دولت سیدابراهیم رئیسی در مقام عمل خود را ناچار به تغییر رویه ببیند، اولین و بزرگ‌ترین مانعش، جریان سیاسی متبوعش خواهند بود که چرخش را برنمی‌تابند.
‌ گام اول آماده‌سازی؟
یک سناریوی دیگر که از نظرگاه دولتی‌ها خوش‌بینانه‌تر به نظر می‌رسد این است که این بگومگو، بخشی از فرایندی است که باید برای این چرخش طی شود. به عبارتی، بعید نیست جریان اصولگرا به این نتیجه رسیده باشد که هم برای مخاطب داخلی و هم برای مخاطب خارجی لازم است شاهد چنین دعوایی در اردوگاه اصولگرایی باشد تا وقتی در نهایت کار به تصمیم دیگری رسید، مشخص باشد که جریان انقلابی «به‌راحتی» به این تصمیم نرسیده است. با همان توضیحات بند پیش به نظر بدیهی می‌رسید که اگر ناگهان دولت به مسیر دیگری پای می‌گذاشت و بقیه بخش‌های جریان شاید مثل دیگر مسائل، مستقیم به مرحله حمایت می‌رسیدند، تصویری نامطلوب از پایبندی جریان اصولگرا به اصولش مخابره می‌شد که هم در صحنه داخلی هزینه‌آفرین می‌شد و هم شاید پیامی مضر به صحنه بین‌المللی ارسال می‌کرد؛ اما حالا اگر روزی قرار شد باقری روبه‌روی رابرت مالی، نماینده آمریکا، در مذاکرات بنشیند، پس‌زمینه این حضور، جدال‌ها و چالش‌های متعددی خواهد بود که دولت می‌تواند به آنها اشاره کند تا مشخص کند که این تصمیم، تصمیم آسانی نبوده است.
‌ تنظیم موضع ضعف
اما علت این چالش هرچه باشد، به زیان کار دیپلمات‌های دولت رئیسی خواهد بود. تصویر اختلاف و درگیری در جریان حاکم، اگر در نهایت کار به مذاکره مستقیم برسد، برای بسیاری به این معنا خواهد بود که دولت با وجود ترجیح خود و با وجود نگاه جریانش، «تن» به این کار داده و به عبارتی مجبور شده است از موضع قبلی خود کنار بکشد. واضح و مبرهن است که تصویر اجبار و ناچاری در صحنه بین‌المللی همواره مخرب است. می‌توان گفت مشکل اصلی دولت اصولگرای رئیسی این نیست که مذاکره کند یا نکند. مشکل اصلی این است که جریان اصولگرا با موضع‌گیری‌های مطلق‌گرایانه پیشین خود، بی‌توجه به آینده‌ای از کسب قدرت احتمالی، چینش گزینه‌های خود را به شکلی منفی تغییر داده است و حالا که بر کرسی نشسته، همه انتخاب‌های خود را منجر به هزینه‌های اضافی می‌بیند، هزینه‌های اضافی که دولت و تیم دیپلماسی‌اش بابت آنها هیچ‌کس جز خود دیروزشان را نمی‌توانند ملامت کنند.