روزنامه جوان
1400/11/10
دولت باید از ورزش حرفهای خارج شود
وعدههای تکراری و عملی نشده خصوصی شدن دو باشگاه پرسپولیس و استقلال طی سالهای گذشته همه را نسبت به تحقق این مسئله مهم بدبین کرده است. هیچکس مخالف انجام کار اصولی نیست، اما به زعم بسیاری این داستان، شعاری و فاقد کارشناسی لازم است. خصوصیسازی تنها راه برونرفت از بحرانی است که پرسپولیس و استقلال امروز با آن دست و پنجه نرم میکنند، اما نه واگذاری که بیرون آمدن از چاله و به چاه افتادن و تباهی را برای دو باشگاه مطرح پایتخت به دنبال داشته باشد. بلکه واگذاری درست که بنا به گفته کارشناسانی، چون صادق رئیسیکیا، مدیرعامل سابق راهآهن، که باید شرایط و زمینههای آن فراهم باشد تا به نتیجه مثبت بینجامد و سرانجامی تیره و تار را برای دو تیم پرطرفدار ایران به دنبال نداشته باشد. حذف از لیگ قهرمانان آسیا مانند تیر خلاصی بود که نشان از شرایط بغرنجی داشت. به نظر میرسد تنها راه برونرفت از آن واگذاری سرخابیهای پایتخت به بخش خصوصی باشد. شعاری که سالهاست تکرار میشود، اما هنوز نمیتوان به ضرس قاطع گفت که این اتفاق رؤیایی دستنیافتنی است یا میتواند روزی به واقعیت تبدیل شود.واگذاری پرسپولیس و استقلال الزامی است که خیلی دیر مورد توجه دولت قرار گرفته است چراکه این دو باشگاه فارغ از هرگونه جناحبندی سیاسی، همواره کانال ارتباطی دولتها جهت اهداف و منافع سیاسی و محفل جلب رأی بوده است. در واقع نوع نگاهی که به این دو باشگاه با توجه به منافع و کاربردهایی که به لحاظ انتخاباتی و سیاسی دارند وجود دارد باعث شده تا دولتها همواره پرسپولیس و استقلال را در عالم بینابین نگه دارند. مسئلهای که واگذاری آنها را دچار تأخیر و تعلل کرده است. سالهاست که شاهد وعدههای زیادی در زمینه خصوصیسازی هستیم، اما باوجود آنکه در مقطعی حتی دو تیم تا پای فروش هم رفتند واگذاری با مطرح شدن اینکه خریداران اصلح نیستند انجام نشد. فکر میکنید این مسائل، مشکلات راه است یا بهانهجویی برای سر باز زدن از واگذاری این دو باشگاه به بخش خصوصی؟!
واقعیت این است که اطلاعات و آگاهی مسئولان ما در خصوص الزامات واگذاری اندکی کم است. در صنعت ورزش اصلاً مفهوم ندارد که دولت با بخش خصوصی رقابت کرده یا در زمینه باشگاهداری و ورزش قهرمانی حضور داشته باشد! همین اندک بودن اطلاعات مسئولان در زمینه واگذاری و عدم لزوم باشگاهداری دولت است که باعث شده پروسه واگذاری طولانی شده یا بعضاً با تردیدهایی که مطرح کردید مواجه شود. در واقع پروسه واگذاری آنقدر کُند و با تنش پیش رفته که باعث شده تا عوام مردم تصور کنند دولت میلی به واگذاری ندارد. در اصل این ذهنیت را تعلل در زمینه واگذاری به وجود آورده است. یعنی این باور که دولتها میلی به واگذاری ندارند و بابت همین مسئله است که دست دست میکنند اشتباه است؟
مسئله میل دولت نیست. دولت مجبور و موظف است به واگذاری و چارهای جز خارج شدن از ورزش حرفهای ندارد. این را نه فقط قوانین بینالمللی که تمام استانداردها، حتی قوانین و مقررات و مصوبات خود دولت هم میگوید. این در اصل تکلیفی است که باید انجام شود، اما خب به دلایل مختلفی که برخی از آنها مطرح شد با تأخیر بسیار مواجه شده است به گونهای که حالا باعث حساسیت برخی نهادهای بینالمللی نیز شده است. به زبان دیگر در زمینهای به واسطه نگاه نهادهای بینالمللی به مالکیت واحد پرسپولیس و استقلال به مشکل خوردهایم (نمونه آخر رأی AFC به حذف پرسپولیس و استقلال از لیگ قهرمانان آسیا بود) که با قوانین داخلی نیز مغایرت دارد و قبل از نهادهای بینالمللی مصوبات دولت به الزام اجرای آن اصرار داشت! مشکل اصلی در راه خصوصیسازی چیست که باعث شده کار تا به امروز به هیچ نتیجه مثبتی نرسد؟
اینکه ما اهداف و فلسفه وجودی خصوصیسازی را اشتباه گرفتیم. فکر میکنیم خصوصیسازی فقط به منظور کاهش بار مالی و کاهش بار مدیریتی دولت است در حالی که اساساً خصوصیسازی باید با هدف توسعه انجام شود. یعنی هدف از واگذاری بنگاهها باید توسعه اقتصادی و در جهت رویکرد کلانی به نام توسعه کشور انجام شود. اگر ما این رویکرد را در نظر داشته و فراموش نکرده بودیم خصوصیسازی برای توسعه کشور است که باید انجام شود، این دو تیم را باید ۱۰ یا نهایتاً پنج سال پیش به بخش خصوصی واگذار میکردیم. یعنی کلاً نگاه اشتباهی به دلیل واگذاری این دو تیم داریم؟
بله. آسیبهای امروز نتیجه نگه داشتن این دو تیم و عدم واگذاری آنها به بخش خصوصی است. این نشد که بیتوجه به نتیجه کار، پرسپولیس و استقلال را نگه داریم، اما وقتی کار بیخ پیدا کرد و با مشکلاتی، چون حذف از لیگ قهرمانان آسیا مواجه شدیم بار دیگر حرف از واگذاری آنها به میان آوریم! میدانید تصمیم کنفدراسیون فوتبال آسیا مبنی بر کنار گذاشتن سرخابیها از لیگ قهرمانان چه آسیب اقتصادی برای پرسپولیس و استقلال و حتی صنعت ورزش ایران در پی داشته است؟ تمام این اهمالکاریها و تعللها به نوع نگاه ما برمیگردد. اگر مسئولان ما در خصوصیسازی نگاه توسعهای داشتند، اگر آنها که مالکیت و تصدی این دو باشگاه را دارند نگاه توسعهای به صنعت ورزش داشتند حتماً با توجه به نوع نگاه خود این دو را واگذار میکردند و با نگهداری آن در مالکیت خود مشکلاتی را که امروز شاهد آن هستیم رقم نمیزدند. مشکل اصلی در نوع نگاهی است که مسئولان ما به خصوصیسازی دارند. نگاهی که در آن خصوصیسازی را با هدف توسعه نمینگرند! در واقع هر زمان که هزینهها و بار مدیریتی این دو باشگاه زیاد شده و وبال گردن میشوند و شاهد تجمع هواداران و نارضایتی گسترده بین تماشاگران میشود و در یک کلام کار بیخ پیدا میکند بحث واگذاری پیش کشیده میشود و با آرام شدن اوضاع به هر دلیل این ماجرا بار دیگر فروکش میکند! پس در واقع دولت تمایلی به خصوصیسازی ندارد و مطرح شدن گاه و بیگاه این داستان نیز نوعی بازی با افکار عمومی است برای آرام کردن جو؟
شخصاً بر این باور نیستم که ارادهای برای واگذاری این دو باشگاه از سوی دولت نیست. اراده واگذاری وجود دارد، اما بحث باور است. باور مسئولان ما در زمینه خصوصیسازی این دو باشگاه ضعیف است و همین مسئله باعث شده تا مسیر خصوصیسازی را به سمتی ببریم که هر گاه بدهکاریهای دو باشگاه به اندازهای شد که دولت نتوانست از تأمین هزینههای آن برآید، یا هر زمان که هزینههای اجتماعی یا حتی هزینههای مدیریتی سنگین شد، از سر ناچاری به فکر واگذاری این دو تیم بیفتد! به همین جهت هم هست که با حل شدن مشکل، آرامتر شدن شرایط، پا پیش گذاشتن اسپانسری که بتواند مسائل مالی را حل و فصل و مدیریت کند، همه چیز به دست فراموشی سپرده میشود و فراموش میکنیم که قراری بر واگذاری بوده است تا زمانی که دوباره مشکلات به جایی برسد که در مضیقه قرار بگیریم یا مسئلهای، چون حکم حذف AFC گریبانگیر این دو تیم شود تا بار دیگر یادمان بیاید که واگذاری باید انجام شود! واقعیت ماجرا این است که باور مسئولان ما به خصوصیسازی ضعیف است و بر اساس این باور ضعیف طبیعتاً عملکردمان نیز در این زمینه تحت تأثیر قرار گرفته و ضعیف میشود! جدا از نگاه مسئولان یا خواست دولت، برخی کارشناسان واگذاری استقلال و پرسپولیس را آغاز دوران سعادتمندی آنها میدانند، اما برخی نیز با توجه به تجربیات تلخ گذشته در زمینه خصوصیسازی آن را نه نقشه راه که در واقع مسیر نابودی میدانند. درست مانند اتفاقی که گریبان تیمهایی، چون ملوان، تراکتور و راهآهن را گرفت.
آن نگاه توسعهای که در موردش صحبت کردیم اینجا مصداق پیدا میکند. در واقع نه فقط در خصوص تیمها و باشگاهداری، که در هر زمینه دیگری نگاه شما اگر با هدف توسعه همراه نباشد نمیتواند موفقیتی به دنبال داشته باشد. شما اگر در بانکداری خصوصیسازی میکنید باید با هدف توسعه مالی، پولی و بانکی پیش بروید. در زمینه خودروسازی، بیمه و حتی ورزش نیز به همین شکل است. اگر نگاه شما در این واگذاری توسعهای نباشد و فراموش کنیم که فلسفه خصوصیسازی توسعه آن صنعت است، در جهت این نگاه اصولی قانون نظام جامعه باشگاهداری را تدوین کرده، شرایط دریافت حق پخش را فراهم و مسائلی را مهیا میکنیم که نیازمند باشگاهداری اصولی و حرفهای است. لازمه موفقیت در این مسیر مهیا کردن زیرساختهای قانونی و فراهم ساختن زمینه اجرایی قوانین باشگاهداری است، اما وقتی نگاه شما در جهت رفع تکلیف، کاهش بار مالی یا مدیریتی باشد بدون مهیا کردن زیرساختهای لازم و مهیا کردن زمینههای توسعهای اقدام به واگذاری میکنید که نتیجهای جز شکست در پی ندارد.
یعنی داستان باشگاههایی، چون ملوان، راهآهن و تراکتور به دلیل عدم مهیا بودن زیرساختها و شرایط لازم بود که به شکست انجامید؟
بله. البته این را هم در نظر داشته باشید که تنها یک مورد خصوصیسازی در راستای اجرای واگذاری اصل ۴۴ در صنعت ورزش انجام شد که راهآهن بود. پروژهای که به شکست کامل برخورد کرد، چون هیچ هدف توسعهای پشت آن نبود و تنها با هدف برداشتن بار مالی و مدیریتی از روی دوش شرکت راهآهن و وزارت راه بود که انجام شد و نتیجهاش نیازی به توضیح و تشریح ندارد. هیچ قانون نظام باشگاهداری پشت واگذاری باشگاه راهآهن نبود که بگوید حالا که وارد این عرصه (خصوصیسازی) شدهایم دولت حق رقابت ندارد. وقتی این تدبیر اندیشیده نشود، چطور راهآهن خصوصی شده با آن بضاعت اندک مقابل تیمهایی، چون پرسپولیس و استقلال با آن توانمندی و رانت بسیار بزرگ دولتی میتواند رقابت کند و سرپا بماند؟ پس در واقع رقابت دولت با بخش خصوصی است که باعث ناکامی در این زمینه شده است؟
صد در صد. معلوم است که بخش خصوصی در شرایطی که دولت یک پای کار است از این رقابت عاجز است! معلوم است وقتی حق پخش تلویزیونی داده نمیشود، نظام جامع باشگاهداری راه نیفتاده است و امنیت بخش خصوصی در صنعت ورزش و حق باشگاهداری فراهم نشد، واگذاریها هم به نتیجه مطلوب و سرانجام خوبی نخواهد رسید. خصوصیسازی اتفاق بسیار خوبی است، اما به شرط رعایت اقتضائات، شرایط و اصول آن. اول باید شرایط و محیط را فراهم کرد و بعد آواز خصوصیسازی سر داد و ساز آن را کوک کرد. شاخصههای لازم برای مهیا شدن بستر خصوصیسازی با توجه به آنکه با حضور در رأس مدیریتی فوتبال باشگاهی ایران سالها از نزدیک دستی بر آتش داشتید چیست؟
تمام آنچه گفته شد از لازمههای خصوصیسازی است، اما تمام شاخصههای لازم باید در قالب قانونی به عنوان قانون جامع نظام باشگاهداری به تصویب مجلس برسد که در آن هم تکلیف باشگاهداری در ورزش حرفهای و قهرمانی مشخص شده باشد و هم دولت از رقابت با بخش خصوصی منع و محروم شده باشد و هم اینکه امکانات و امنیت لازم برای سرمایهگذاری در بخش خصوصی مهیا شود. قانونی که دولت را مکلف کند بسیاری اماکن نیمهکاره ورزشی که در اختیار دارد و دردی از ورزش حرفهای و قهرمانی دوا میکند را تعیین تکلیف کند. اصلاً چرا دولت باید این اماکن را داشته باشد؟ واگذاری استادیومهایی که مخصوص ورزش حرفهای هستند باید در قانون تعیین تکلیف شده و از مالکیت دولت درآمده و در جهت ارتقای باشگاهداری و ورزش حرفهای به بخش خصوصی داده شود. مسائل مالیاتی و مالکیتی تماماً باید در این قانون مشخص و تعیین تکلیف شود. شما به عنوان دولت میفرمایید که میخواهید این باشگاهها را واگذار کنید. خب به چه کسی؟ دقیقاً باید کجا این مسائل تعیین تکلیف شود؟ آیا فکری در این زمینه شده است؟ در همین قانون جامع باشگاهداری است که باید در خصوص این مسائل تعیین تکلیف شود. تا زمانی که قانونی نداشته باشیم برای رسیدگی به این مقوله نمیتوانیم خصوصیسازی موفق را انتظار داشته باشیم. قانون باید تمام سرفصلهای لازم را در این زمینه مشخص کند تا بر اساس آن بتوانیم به شکلی اصولی باشگاهها را واگذار کرده و انتظار گرفتن نتیجه مثبت از این اقدام مؤثر را داشته باشیم. یکی از عمده مشکلات واگذاری سرخابیهای پایتخت بدهیهای هنگفتی است که طی سالیان سال روی دوش این دو باشگاه تلنبار شده است. معضلی که بیشک در کُند شدن مسیر خصوصیسازی این دو تیم نقشی مؤثر دارد. با توجه به این مقوله مهم نقش مدیران سابق این دو باشگاه که طی سالهای گذشته باعث به جا ماندن این بدهی سنگین شدهاند در پیش نرفتن پروژه خصوصیسازی چقدر است؟
در واقع باید شما کلمه مدیران را برداشته و خود دولت را جایگزین کنید. نقش اول به بار آمدن تمام این مشکلات و بدهیها خود دولت است که با دست گذاشتن روی مدیران بیکفایت و انتخابهایی که داشته، پرسپولیس و استقلال را به این سرانجام رسانده است. هیچ کاری هم در این بین به جناحهای سیاسی نداریم، چون تفاوتی هم ندارد که کدام دولت با کدام نگاه سیاسی بر سر کار بوده است. این داستان یک سال و دو سال که نیست. این یک پروسه ۲۰ ساله است یعنی از زمانی که رقابتهای باشگاهی ایران تحت عنوان لیگ حرفهای فوتبال دنبال شد. یعنی از ۲۰ سال پیش باید پروسه واگذاری این دو باشگاه و کل تیمهای دولتی فوتبال ایران استارت میخورد. نشد، شرایط مهیا نبود. از سال ۹۰ که بحث حرفهایسازی و خصوصیسازی مطرح شد باید این اتفاق رخ میداد که نداد و دولتهای ما در دو دهه گذشته بلااستثنا با حفظ این دو باشگاه در مالکیت و مدیریت خود به آنها آسیب زدهاند و متأسفانه کاری نکردند که در عین حفظ مالکیت حداقل ثبات مدیریتی داشته باشند تا آسیب کمتری متوجه این دو تیم پرطرفدار شود! متأسفانه یکی از دلایلی که باعث به جا ماندن چنین بدهی هنگفتی شده، دقیقاً عدم ثبات مدیریت و رفت و آمدهای پرتعداد مدیران در رأس این دو باشگاه بوده است!
بله. یعنی آقایان نه فقط گام مؤثری در زمینه واگذاری این دو باشگاه برنداشتند، که یک رویه واحد را نیز پی نگرفتند به طوری که برای نمونه میبینیم در دوره سلطانیفر مثلاً مدیریت این باشگاهها چندین مرتبه تغییر میکند. خب وقتی تغییر مدیریت در این حجم گسترده و به طور فراوان و پی در پی رخ میدهد، مسیر برای انباشت هزینههای وحشتناک باز و مهیا میشود. تغییر پی در پی مدیریت خود به خود هزینههای وحشتناک ایجاد میکند. حالا این سؤال مطرح میشود که چه کسی این تغییرات پی در پی مدیریت را انجام داده است؟ جواب ساده است. خود دولت! در واقع خود دولت منشأ خسارتی است که این دو باشگاه متحمل شدهاند. دولتها با انتخابهای نادرستی که داشتند هزینهها و مشکلات بسیاری را به بار آوردهاند. نمیتوان از نقش مدیران به سادگی گذشت، اما این بالادستیها هستند که با انتخابهای نادرست، با بیثبات کردن محیط مدیریت، با تغییر پی در پی مدیران، با بیتوجهی به تنظیم قانونی برای باشگاهداری این حجم از خسارت را به بار آوردهاند. در اصل این خود دولتها هستند که به واسطه فعل یا ترک فعل به این دو باشگاه و صنعت ضربه وارد کردهاند! با توجه به مرور تمام کاستیها و نگاههای نادرستی که در زمینه واگذاری سرخابیها تا به امروز وجود داشته اگر امروز بخواهید به عنوان شخصی که سابقه مدیریت در ورزش را دارد و از نزدیک با این مقوله و مشکلات آن آشناست کمکی به سجادی، وزیر ورزش بدهید چه راهکاری را برای خصوصیسازی پرسپولیس، استقلال و دیگر تیمهای دولتی پیشنهاد میدهید که این اتفاق هرچه زودتر و البته بیضررتر رخ دهد؟
خدمت سجادی و دوستان قبلی در زمینه آنچه خواسته و سؤال شده است در حد بضاعت خود پیشنهادهایی را مطرح کردهایم. یعنی همین طور از دور به تماشا ننشسته و لب به انتقاد از روند کار باز نکردهایم و هر چه در توان داشتیم را با توجه به آنچه از ما خواسته شده بیان کردیم. به اتفاق آقایان علیدوست و جاجیوند و دکتر بیگدلی پیشنهاداتی دادهایم. به وزیر ورزش و آقای جلیلی که در این زمینه سؤال داشتند طرحی را دادیم که پرسپولیس و استقلال در قالب مدیریت پیمان و بدون اینکه مالکیت آنها از دولت گرفته شود واگذار شوند. یعنی مالکیت همچنان در درست دولت باشد، اما مدیریت واگذار شود؟
بله. دقیقاً به همین شکل. دولت میتواند با در اختیار داشتن مالکیت این دو باشگاه مدیریت آنها را به گروهی که صلاحیتشان برای اداره پرسپولیس و استقلال احراز میشود در قالب یک قرارداد مدیریت پیمان واگذار کند. البته با این پیششرط که این گروه اول از لحاظ توانمندی برای اداره و از لحاظ مالی برای پرداخت هزینههای جاری احراز صلاحیت شوند. مثلاً در قالب یک قرارداد سه ساله مدیریت این باشگاهها به آنها داده شود با این حق که اگر مدیریت در قالب این قرارداد به صورت صحیح انجام شد و هزینههای جاری و اندکی از هزینههای گذشته با شیبی ملایم پرداخت شد، دولت نیز به همان نسبت اقدام به پرداخت بدهیها و هزینههای گذشته کند. در واقع دولت به شرط پرداخت هزینههای گذشته توسط مدیریت جدید در این زمینه شریک میشود تا بدهیهای به جا مانده از سالهای قبل که دولت خود نیز به واسطه انتخابهای نادرست در آن سهیم است کمکم پاک شود. در واقع حل مشکل با همکاری مشترک...
همین طور است. یعنی به همان نسبتی که من آمدم مدیریت پیمان بستم و تعهد میکنم که هزینههای جاری و هزینههای گذشته را مثلاً سالی ۱۰، ۲۰ درصد پرداخت کنم، دولت هم متناسب با همان مقدار اقدام به تسویه کند که در آن صورت بعد از دو، سه سال، اگر این اتفاق با نظارت دولت و مدیریت پیمان به خوبی انجام شود، ما باشگاهی خواهیم داشت که از لحاظ مالی آسیبها و بدهیهای کمتری دارد که روند جاری آن نیز نهادینه شده است. البته به شرط آنکه احراز اعتبار آن شخص هم به خوبی انجام شود. در اصل آن زمان با واگذاری تجربه مدیریت به بخش خصوصی جریان را به سمت و سویی پیش بردهایم که یک بخش خصوصی توانمند شکل گیرد که از توان اداره باشگاههای بزرگی، چون پرسپولیس و استقلال برآید. آن زمان دولت بعد از یک دوره سه ساله اگر از عملکرد آن بخشی که مدیریت پیمان را انجام داده بود راضی بود، میتواند بیاید بلوک، بلوک، ۱۰ درصد، ۲۰ درصد و به آرامی مالکیت را هم واگذار کند تا طی یک پروسه پنج، شش ساله شاهد واگذاری بالای ۵۰ درصدی به بخش خصوصی باشیم. این طرح پیشنهادی را با دوستان دادیم و اخیراً رئیس سازمان خصوصیسازی نیز اشارهای به آن داشته و فکر میکنم در درست بررسی باشد. البته به این شرط که دولت شرایط لازم مثل حق پخش را هم که لازمه باشگاهداری است فراهم کند.
بله. یعنی شما وقتی دارید این کار را انجام میدهید دولت هم بیاید وظایف خودش را برای مستعد کردن محیط و شرایط جهت باشگاهداری انجام دهد. وظایفی که از جمله مهمترین آن وضع قانونی است که به طور مشخص باید در مورد این مسئله داشته باشیم. قانونی که در آن باید تکلیف سرمایهگذاری بخش خصوصی در ورزش و همچنین تکلیف باشگاهداری، مسائل مالیاتی، حق پخش تلویزیونی، ممنوعیت دولت در رقابت و تأسیس باشگاه جدید و مسائلی از این دست مشخص شده باشد. البته زمان هم در این مورد از اهمیت بالایی برخوردار است و نباید به صرف تهیه قانونی محکم و اصولی کار را چنان به درازا بکشیم که بار دیگر مشمول مرور زمان شود! مجلس باید ظرف یکی دو سال قانونی را که طرح آن خیلی وقت است داده شده به تصویب برساند تا هرچه سریعتر تکلیف باشگاهداری حرفهای و خصوصی شدن تیمهای دولتی مشخص شود و به نتیجه و سرانجام خوبی برسیم. احتمال به حقیقت پیوستن رؤیای خصوصیسازی امروز و با شرایط فعلی، نه در شرایط آرمانی که صحبت کردیم، چقدر است؟
صفر درصد. یک خصوصیسازی سالم و موفق امروز و با شرایط حاکم، چیزی در حد صفر است. یعنی با این شرایط و محیط صفر است. چون شرایط و محیط را برای یک خصوصیسازی موفق آماده نکردهایم. خصوصیسازی اصولی که بتواند نتیجه مثبتی در پی داشته باشد زمینههایی را لازم دارد که متأسفانه با وجود شعارهای بسیار طی این سالها مهیا نکردهایم و با این شرایط نمیتوان انتظار رقم خوردن واگذاری، آنهم یک واگذاری موفق را داشت. با این وجود، اما چارهای نداریم برای واگذاری باشگاههای دولتی به بخش خصوصی. دولت باید برای رعایت الزامات کنفدراسیون فوتبال آسیا هم که شده مالکیت این باشگاهها را واگذار کند چراکه وزارت ورزش نباید مالکیت واحد داشته باشد و امیدوارم حداقل حذف سرخابیهای پایتخت از لیگ قهرمانان آسیا بتواند تلنگر خوبی باشد برای به حقیقت پیوستن خصوصیسازی و واگذاری پرسپولیس و استقلال. اتفاقی که با توجه به قوانین خود ما و الزامات آن سالها قبل باید رخ میداد نه زمانی که تهدید جدی کنفدراسیون فوتبال آسیا را بیخ گوش خود احساس کردهایم!
سایر اخبار این روزنامه
جشنهای ملی در تهران باید با خیزش مردمی باشد
انقلاب اسلامی، انقلابی در شیوه بودن
میهمانکشی قوخوارها!
مجتمع وزارت نیرو هم در بستر رودخانه کرج تخریب شد
عالمان بیعمل فوتبال!
سپاس قهرمان پهلوان
من بیعتم را از شما برداشتم و تنها به ایران میروم!
وقفه سیاسی در وین
«مسلمان بودن» انگلیسیها را آزرده میکند!
دولت باید از ورزش حرفهای خارج شود
تحریف سخنان رئیسجمهور از سوی اینترنشنال
اصلاحطلبی که امریکا را حامی جمهوری اسلامی میداند!
ارز ترجیحی فعلاً ماند