روزنامه شرق
1400/11/13
گزارشی از مراسم اختتامیه جایزه شعر شاملو
گزارشی از مراسم اختتامیه جایزه شعر شاملو شرق: مراسم اختتامیه هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو روز یکشنبه دهم بهمن ماه به علت محدودیتهای کرونایی با حضور اعضای مؤسسه الف. بامداد، داوران این دوره و نیز همسر و برادر زندهیاد بکتاش آبتین و جمع اندکی از میهمانان برگزار شد و در این مراسم جوایزی به برگزیدگان این دوره اهدا شد. این مراسم با یاد بکتاش آبتین شاعر تازه از دست رفته آغاز شد و همچنین گرامیداشت خاطره دیگر اصحاب فرهنگ؛ هوشنگ چالنگی، ایران درودی، محمدرضا باطنی، دکتر جهانگیر رأفت از اعضای گرامی مؤسسه الف. بامداد، کامبیز درمبخش، ایرج پزشکزاد و جلال ستاری که چندی پیش از میان ما رفتهاند. سولماز سپهری، دبیر جایزه شعر احمد شاملو، جلسه را با شعری از بکتاش آبتین آغاز کرد و به یاد شاعری که کلماتش جایگاه جاویدان یافت گفت: «امروز در اینجا و هماره در پیشگاه تاریخ خواهیم ایستاد و یاد و نامشان را زنده نگه خواهیم داشت که شوربختان را نیکفرجام و نومیدان را امیدوار خواسته بودند». دبیر جایزه شاملو با خوشامدگویی به حضار و تشکر از همراهی ایشان ادامه داد: «سپاسگزاریم از شما دوستان فرهیخته که در این روزگار، همچنان کنارمان هستید و همواره همراه و حامی مادی و معنوی جایزه شعر احمد شاملو بودهاید. و نیز خرسندیمان را پنهان نمیکنیم از اینکه به رغم تمامی تلخیها، پادرجایی و استقامتی به کار بستیم تا جایزه شعر احمد شاملو امسال هفتمین دورهاش را پس پشت بگذارد».تختهسنگ واقعیت
علیرضا حسنی، از داوران مرحله اول این دوره جایزه نیز درباره دشواری وظیفه شاعران در عصر حاضر سخن گفت و شعر و تجربه زیسته شاعر را ترکیبی از عشق، آگاهی و شعور خواند و گفت: «خوشوقتم و خرسندم از اینکه سهمی اندک داشتم در برافروخته نگهداشتن چراغی، در شبی تاریک. دیری است تا گمگشتهایم از لب دریای شعر، دریای عمیق و پربار شعر فارسی... چه خندهدار میگویند با نیشخند که ما شاعران این سرزمین شعر را گم کردهایم. شعر که جایی نمیرود. همینجا است. شعر آرمیده است در زبان. میچرخد در زندگی و گفتوگو و کار و بار و حس و حال مردم».
او سخنرانیاش را با تعریف شعر بهمثابه تجربه زیسته ادامه داد: «به من هم گفتهاند شعر تجربه زیسته است. به نحوی آن را باور دارم. من نیز این روزها میشنوم که: چه انتظاری میرود از شاعران؟ وقتی چنین میزیند، در چنین زمانهای، ماحصل تجربه زیسته شاعران میخواستید چه باشد؟ اما میخواهم بپرسم کدام زندگی؟ مرز میان روزمرگی و زندگی کجاست؟ شاید بگویید درهمتنیدهاند یا به تعبیری، روزمرگی هم بخشی یا وجهی از زندگی است. شاید بگویید هرگونه تلاشی برای وضوحبخشیدن بیشتر پیچیدهاش میکند. تلاشم را میکنم. مگر بزرگترین و مهمترین تفاوت میان روزمرگی با زندگی این نیست که روزمرگی در تکراری و ملالآور بودن لحظههاست و زندگی، سرشار از تازگی و طراوت است؟ زندگی رویارویی با نمیدانمها است. زندگی چیزی نیست مگر روزمرگی غیرتکراریشده. چیزی نیست مگر غلبه بر ملالتباری و تنندادن به سکون. زندگی چیزی نیست مگر خلاقانه شکستن مرزهای روزمرگی. خزیدن روح شعر است در تن تکیده روزمرگی. در تکراری نبودن گذر لحظههاست که روزمرگی تبدیل میشود به زندگی. جهتگیری آگاهانه علیه روزمرگی، علیه وضع موجود یکسان کننده و از میان برنده تفاوتها است که بال و پر میدهد به زندگی. خواست تن ندادن به آنچه هست، نیرویی فراهم میکند برای شکستن یکدستی چیزها و آدمها، برای پا را فراتر از مرزها گذاشتن. واقعیت را آنگونه که هست روایتکردن، چیزی نیست جز روزمرگی. از ریخت انداختن واقعیت، تخیل کردن واقعیت است که بازیگوشانه دنیای تکراری را به هم میریزد. با فاصله گرفتن از روزمرگی، با خواست به هم ریختن واقعیت موجود، گام بزرگی برمیداریم در مسیر نزدیک شدن به زندگی. شعر دامن زدن به تنوع است، دامن زدن به دیگرگونگی است. مجالی است برای بالیدن آنچه هنوز در گرداب تکرار و عادت سقوط نکرده است. شعر، تخیل زندگی است. اما چیست زندگی را تخیلکردن؟ چگونه ممکن است به جای زندگی را زیستن، آن را تخیل کرد؟ مگر شعر تجربه زیسته نیست؟ بگذارید پرسش مهمتری بپرسم. از کدام تجربه حرف میزنیم وقتی میگوییم شعر تجربه زیسته است؟ شیمبورسکا شاعر بزرگ لهستانی، نکته مهمی را به همه ما یادآوری کرده است. در خطابه نوبل میگوید هر کسی که آگاهانه شغلی انتخاب کرده و آن را با عشق و شعور برعهده بگیرد شاعر است. چنین پزشکانی، چنین باغبانانی را میشناسد، چنین معلمانی، و صدها و صدها شغل دیگر. تا همینجای سخنش هم، او شهود شاعرانه را از قفس تنگ شعرها رهانیده و به میان همه مردم آورده، و ما شاغلان مشغول به کار نوشتن شعر را، ما ستایندگان آزادی بیحصر و استثنا در گفتن را به دو قید پایبند کرده است: عشق و شعور. میپرسم آیا همه ما که مشغول نوشتن شعریم، آن را آگاهانه انتخاب کردهایم؟ آیا به تمامی معنای انتخاب آگاهانه را پیش چشم آوردهایم؟ آیا از خودمان پرسیدهایم مسئولیتمان در قبال این شغل چیست؟ تا کجا در معنای عشق به شعر تعمق کردهایم؟ میان عشق به شعر نوشتن، و سودای نامآوری کدام را برگزیدهایم؟ نسبت ما با شعور چیست؟ آیا شغل شاعری را با عشق و شعور برعهده گرفتن، جز این است که بیوقفه بکوشیم شاعرانه زیستن، و هر بار به گونهای تازه شاعرانه زیستن را به پیش ببریم؟ اما شیمبورسکا به همینجا رضایت نمیدهد. با اینکه شهود شاعرانه را از انحصار شاعران خارج میکند، اما آنها را در گروه کمشمار برگزیدگان سرنوشت قرار میدهد. در جدال سیاست با شعر، تأکید شیمبورسکا بر «نمیدانم» شاعران است و شهود شاعرانه را در هم شکننده «میدانم» سیاستمداران معرفی میکند. شاعران را برگزیدگان تقدیر میداند برای نوشتن از و با نمیدانمشان، چرا که دانستگی چیزی نمیآورد جز بازتولید آنچه هست. با کنار گذاشتن نمیدانم، بالهای شهود شاعرانه ناپدید میشوند و شعر، به جای نوشتن از زندگی، روزمرگی را مینویسد. دیری است تا ما شاعران، با سر سقوط کردهایم در روزمرگی. دیری است تا برگزیدگان سرنوشت نیستیم مگر انگشتشماری. والاس استیونس زمانی درباره واقعیت و تخیل نوشته بود: «یكی از وظایف شاعر در هر زمانی، با فكر و حس خویش كشف كردن آن چیزی است كه به نظرش میرسد در آن زمان شعر است. معمولا آنچه را كه در شعر خودش پیدا كرده است از راه خود شعر آشكار میكند. اغلب اوقات او بدون آگاه بودن بدان، این وظیفه را تمرین میكند، چنانكه آشكارسازیها در شعرش -مادام كه تعریف میكند چه چیزی از نظرش شعر است- آشكارسازیهای شعرند، نه آشكارسازیهای تعاریف شعر. واقعی متداوما در غیرواقعی غوطهور است. [شعر] روشن كردن سطح است، حركت یك خود در تختهسنگ. از این رو، شاعران نهفقط آشکارکنندگان واقعیتاند، که شعرشان بهمثابه حرکت یک خود در یک تختهسنگ، آشکارکننده تخیل یا ناواقعیت است. از نگاه استیونس، ایستادن در نقطهای که از آنجا میتوان غوطهوری واقعی در ناواقعی را دید، وظیفه شاعران است. سرنوشت آنها را برگزیده تا در تختهسنگ روزمرگی حرکت کنند، تا زندگی را تخیل کنند تا راهی را نشان دهند برای نه گفتن به وضع موجود واقعیت. شعر نوشتن، روایت فقدان زندگی نیست، برعهده گرفتن شکستن عادتهاست. راه باز کردن به سمت زندگی است، به سمت دریاهای آزاد. اما پیش از راه باز کردن، باید راه را یافت، و برای یافتن راه، باید چراغی روشن کرد، چراغهایی. و باید که فروتن بود و بارها و بارها تجربه کرد شکست خورد از پای ننشست و با عشق و شعور برعهده گرفت و در تختهسنگ واقعیت موجود حرکت کرد. حتما همینطور است که خیل کثیری از ما شکست خوردهایم، که چیزی ننوشتهایم که در اندرونه صلب روزمرگی طنینی بیندازد و مردم با شنیدن پژواکهایش زندگی را لمس کرده باشند. اما، قطعا همینطور است که اندکی از ما هستند که پیروز شدهاند. چراغهایشان را میبینم. پژواکهایشان را میشنوم و به زندگی امیدوارم».
پایان شعر
صالح نجفی، از داوران مرحله دوم این دوره نیز ر با محور قرار دادن مقاله «پایان شعر» جورجو آگامبن و با طرح سؤال درباره پایان و غایت شعر آغاز کرد. نجفی حیات شعر را در تنش بین آوا و معنا دانست و گفت: «اگر این تردید مزمن و کشدار تداوم نیابد و معنا بماند، به نثر میرسیم و اگر این تردد در حوزه آوا از بین برود، به موسیقی راه مییابیم... حیات شعر فقط در تنش و تفاوت ممکن است و بنابراین شعر در تداخل بالقوه آوا و معنا زندگی میکند. تنش بین اصوات و معناها یعنی تنش بین حوزه نشانهها و حوزه معناها...». صالح نجفی همچنین از شعر با عنوان «کارگاه واقعی زبان» تعبیر کرد و ادامه داد: «از فلسفه هایدگر به بعد میدانیم که زبان چیزی نیست که ما ساخته باشیمش و بعد وسیلهای در دست ما باشد. زبان خانه بودن است و انسانها در زبان به دنیا میآیند و اگر از آن بیرون بیایند بیخانمان و آواره میشوند. لحظه وقوع شعر شاید لحظهای باشد که کسی در خانه خودش احساس آوارگی و غربت کند. شعر گفتن یعنی شکنجه شدن توسط زبان و زبان را شکنجه کردن از طریق درج سکوت در پیکره زبان».
منتخبان جایزه شاملو
هیئت داوران هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو مجموعهشعر «کوچه دلفینها» سروده مجیب مهرداد را با کسب رأی کامل از سوی اکثریت داوران به دلیل «برخورداری از تصویرهای بهیادماندنی و گاه تسخیرکننده، ضرباهنگ شعری پذیرفتنی و گاه نفسگیر، برخورداری از لحن مدرن و طنز لطیف، قوت شعری، روح، زهر و خون شاعری و مهمتر از همه دستاورد قابل تحسینِ دستیابی به زبان و ضرباهنگی مناسب برای آینه زمانه خویش بودن و گزارش دنیای معاصر» بهعنوان برگزیده اول هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو معرفی کرد. شاعر مجموعهشعر برگزیده هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو، مجیب مهرداد، از زادگاهش افغانستان به کشورهای دیگر پناه جسته و از این رو برایش میسر نبود تا در مراسم شرکت جوید. مجموعههای شایسته تقدیر در این دوره مجموعهشعر «اکسپرسیونیسم غمگین» سروده دیار مردانبگی و مجموعهشعر «شیهه» سروده میثم متاجی بودند.
امسال نیز همچون دوره گذشته، دبیرخانه جایزه و داوران مرحله اول در نظر داشتهاند تا در دو حوزه مدایح بیصله و هوای تازه نیز منتخبینی را به علاقهمندان شعر و ادبیات معرفی کنند. «مدایح بیصله» برای قدردانی از شاعرانی که بهرغم سالها استمرار در کار شاعری و کیفیت قابل ملاحظه شعرشان چنان که باید به جامعه معرفی نشدهاند و «هوای تازه» برای معرفی شاعرانی نوپا که انتظار میرود شعرشان در آینده از ظرفیتهای بیشتری برخوردار شود. مطابق رسم تازهنهاده، شاعران این دو حوزه در مرحله نخست انتخاب و معرفی و در مراسم پایانی جوایزی به ایشان اهدا شد. مجموعهشعرهای منتخب حوزه «مدایح بیصله» در مرحله اول هفتمین دوره جایزه شعر شاملو، مجموعهشعرهای «به سایه» سروده شاعر گرامی هرمز علیپور و «فرودگاه آه» سروده شاعر گرامی فرامرز سدهی بودند. جوایز حوزه «هوای تازه» نیز به انتخاب داوران مرحله اول به مجموعهشعر «دیکتاتوری در سطرهای ابری» سروده زینب فرجی و مجموعهشعر «نهنگ حوض» سروده خالد عظیمی تعلق گرفت.
داوران مرحله نخست هفتمین دوره جایزه شعر شاملو، خانم رزا جمالی و آقایان عبدالعلی عظیمی و علیرضا حسنی بودند. برگزیده اولِ هفتمین دوره جایزه شاملو پس از سخنرانیها جایزه خود را دریافت کرد. در پایان مراسم به نیابت از مجیب مهرداد که قادر نبود در مراسم حضور یابد، شعری از این مجموعه خوانده شد و مریم یاوری، همسر بکتاش آبتین، جوایز شایستگان تقدیر این دوره؛ کتابهای «اکسپرسیونیسم غمگین» سروده دیار مردانبگی و «شیهه» سروده میثم متاجی را اهدا کرد. به منتخبان این دوره «مدایح بیصله» و «هوای تازه» نیز جوایز و لوح تقدیر اهدا شد. به این ترتیب، مراسم هفتمین دوره جایزه شاملو با سپاسگزاری و تقدیر از داوران این دوره، حامیان مالی و تمامی دستاندرکاران و اهدای جوایزی از سوی انتشارات نگاه و چشمه به ایشان پایان یافت.
سایر اخبار این روزنامه
مرجع سنتگرا
واکنش وزارت تعاون به یک گزارش
با شعارهای توخالی مشکلات مردم حل نمیشود
گفتوگوی قطریها با آمریکا پس از ایران
تسلیت مقام معظم رهبری
ترمز بلندپروازیهای بودجهای کشیده شد
وقتی راستگوها «وطنفروش» میشوند
خودروسازها زیر تیغ
گزارشی از مراسم اختتامیه جایزه شعر شاملو
سانسور مجدد زنان اصلاحات در صداوسیما
اقدامی هماهنگ و قابل تقدیر
وزارت جهاد کشاورزی را تعطیل کنید
شناسایی طالبان و نظم بینالمللی جدید
زلزلههای کوچک روی خطرناکترین گسل ایران