روزنامه وطن امروز
1400/11/14
در اهمیت خلق تصویر
سیدسعید هاشمزاده: «برف آخر» به ما یادآوریهای خوبی میکند. این یادآوری، چیزی که به ما گوشزد میکند، مفهوم جشنواره است. اینکه جشنواره اصلا برای چه گونه از فیلمهایی است و برای چه شکل گرفته تا چه آثاری را در خود ببیند؟ برف آخر، فیلم تصویر است نه فیلم داستان. داستان میگوید اما داستانش کمرنگ و خردهپیرنگی است. شخصیتمحور است و آرام و دارای نشانه. داستان فیلم به ظاهر ساده است اما این سادگی روان و دلنشین است. اصلا داستان ساده است که میتواند وجه دیگری از سینما را برجستهتر کند. این وجه تصویر است. سینما نیازمند تصویر نیست، بلکه سینما بیانگر تصویر است و دارای تصویر بیانگر. این روزها آنقدر غرق در سینمای داستانی بودهایم که تصویر فیلم و زبان تصویری را فراموش کردهایم و همچون سطر اول باید نوشت که برف آخر این ویژگی را به یاد ما میآورد که سینما بیان تصویری است. البته جشنواره مکانی است برای عرضه فیلمهایی که بخوبی میدانیم در بسترهای دیگر کمتر دیده میشوند. از اکران تا نمایش خانگی، برف آخر فیلمی خاصپسند و دارای زبان تصویری است. هر قدر نیز فیلم و داستانش را لاغر بدانیم -که هست-، هر قدر که زمان فیلم را بلند بدانیم و بسیاری از لحظات را اضافی، باز هم فیلم یادآوری نوعی از سینماست که این روزها کمتر میبینیم. با شرح مثالی از فیلم میتوانیم این مساله را بیش از پیش متوجه شویم. در زمانی که دکتر با بازی امین حیایی، محیطبان را با بازی لادن مستوفی میبیند و شکلگیری یک ارتباط در زیر لایه متن جاری میشود، سکانس بعدی اثر به یک گاو تعلق دارد؛ گاوی که در حال زایمان است و دکتر گوسالهاش را به دنیا میآورد. زایش یک عشق همزمان با تولد یک موجود میشود. این مونتاژ یک بیان تصویری است. بدون اینکه از شخصیتها سخنی بشنویم و کلماتی رد و بدل شود یا ادا و اطوار و بازیهای گلدرشت و اکتهای بیرونی را شاهد باشیم، یک مونتاژ و ۲ تصویر به اندازه کافی اتمسفر و حس را بازگو میکنند و برای بیننده کافی هستند. فیلم با توجه به تصاویرش بیانگر سردی است. این سرد بودن نهتنها اتمسفر لوکیشن را شامل میشود، بلکه به ارتباطات نیز نقب میزند. این مفهوم در اثر جاری است که گویی برف و سردی روی ارتباطات ریخته است؛ ارتباطاتی از هم گسیخته که سنت از یک سو و عدم درک متقابل از سوی دیگر سرگذشت آدمهای برف آخر را به مرگ و تنهایی میکشاند. صحنه مرگ خورشید و گم شدن دکتر در برف، ۲ صحنه مهم است که فیلم با شیوه اجرا و سبک بیانی خودش، آن را پیش میبرد؛ ۲ سکانس که نمونهای هستند برای داستانگویی، بدون دیالوگ و اکت اضافه. برف آخر با رویکرد مینیمالیستی خود نه اینکه فیلم کامل و شاهکار باشد اما سینمایی است که میتواند نوعی دیگر از بیانی را که میتواند باشد، معرفی میکند. *** ماجرای انصراف احسان علیخانی از تهیهکنندگی «برف آخر» نشست فیلم سینمایی «برف آخر» به کارگردانی امیرحسین عسگری در چهلمین جشنواره فیلم فجر برگزار شد. به گزارش «وطنامروز»، حسن مصطفوی، تهیهکننده این فیلم درباره انصراف احسان علیخانی از تهیهکنندگی این پروژه و درج نامش به عنوان مشاور و سرمایهگذار در تیتراژ فیلم بیان کرد: پروانه ساخت اولیه فیلم به نام احسان علیخانی بوده و انصراف هم نداد، حتی پیشتولید را هم با آقای عسگری انجام دادند اما به خاطر مشغله «عصر جدید»، پروانه ساخت را به نام من تغییر داد ولی ایشان در کسوت سرمایهگذار و مشاور پروژه در کنار ما بودند. امیرحسین عسگری، کارگردان «برف آخر» هم گفت: اساسا نطفه «برف آخر» در دفتر علیخانی بسته شد. احسان میگفت اگر قرار است به خاطر دغدغهها سر پروژه نباشم بهتر است عنوان تهیهکننده را هم یدک نکشم. آقای علیخانی مشاور این پروژه بودند، حتی اینکه سرمایهگذار است در لحظه اتفاق افتاد، به عنوان یک هل اولیه چرخ را تکان داد و آقای مصطفوی تا آخر راه پیش رفت. لادن مستوفی، بازیگر «برف آخر» هم درباره کمکاریاش در سینما گفت: برخی کارهای من کمتر دیده شده است. چند فیلم سینمایی داشتم که بنا به دلایلی پخش آنها متوقف شد، برای یک سریال هم وقت گذاشتم اما ساخته نشد. روی انتخاب نقش همیشه حساسیت داشتهام و همین نگاه باعث شد با وجود درگیریهای مختلف، اشتیاق برای همراهی با گروه «برف آخر» داشته باشم. هر کاری سختیهایی دارد اما کاری را که اندیشهای پشت آن است و پیام انسانی و درستی دارد میپذیرم. در این فیلم خستگی را احساس نکردم و هر لحظه از کار برایم لذتبخش بود. امین حیایی هم درباره زمانی که صرف آمادگی برای ایفای نقش در این فیلم کرده است، گفت: حدود ۵ ماه فرصت بود ریشهای من بلند شود و به آن گریم مورد نظر برسم، پیشنهادهای دیگر را هم به خاطر «برف آخر» نپذیرفتم و خود را در اختیار این پروژه گذاشتم. همه ما بازیگران دوست داریم نقشهای خاص داشته باشیم، سختیهای کار را هم پذیرفته بودیم چون کار را دوست داشتیم. همه با جان و دل وقت گذاشتند. فکر میکردم ۵ ماه فیلمبرداری این کار طول بکشد. با توجه به متنی که خوانده بودم فکر نمیکردم فیلم زیر ۵ ماه جمع شود اما آنقدر خدا با ما یار و عشق دوستان همراه بود که فیلمبرداری فیلم، ۲ ماه طول کشید. برای اینکه یک ابر در هوا باشد چند ساعتی صبر کردیم، سکانس آخر را گرفتیم و بعد به برنامه عصر جدید آمدم. همدلی و عشق بین گروه باعث شد تا کار زود جمع شود. وی در ادامه گفت: هر نقدی که در جشنواره به کارها میشود باعث رشد ما میشود، این موضوعات باعث میشود چالشها را تجربه کنیم. نگاه متخصصان و منتقدان باعث رشد ما میشود؛ هر جشنواره که میگذرد، پختگی کار ما بیشتر میشود. در ادامه عسگری بیان کرد: ۳ سال و نیم پیش تحقیق را شروع کردم، به دنبال فضایی بودم که برف داشته باشد. هر چه نگاه میکردم، میدیدم ساختار شهرها شبیه هم هست و آنچه را که میخواهیم به ما نمیدهد و در نهایت به شهر کیاسر رسیدیم، البته همه فیلم در آنجا فیلمبرداری نشد. به سمتی رفتیم که شرایط برای فیلمبرداری مناسب باشد؛ به شهری به نام «ریمه» رفتیم که زمستان بسیار سخت و سردی داشت. عسگری در ادامه گفت: معتقدم برای اینکه فیلم سخت ساخته شود نیازمند یکسری چریک و افراد سخت هستیم که این فرد در این فیلم امین حیایی بود. خیلی علاقه نداشتم که بازیگر چهره داشته باشم اما امین حیایی به من ثابت کرد تو میتوانی بهترین بازیگر باشی اما در کنار فیلم هم باشی. مصطفوی، تهیهکننده فیلم درباره اختلاف خود با علیخانی و امین حیایی در مقام سرمایهگذاری بیان کرد: نمیدانم این حرفها از کجا میآید، امین حیایی از ابتدا بازیگر فیلم بود، احسان هم به دلیل مشغله نتوانست تهیهکننده باشد، ما هیچ اختلافی باهم نداریم. مجید صالحی، دیگر بازیگر «برف آخر» هم درباره ایفای نقشهای جدی گفت: چند سالی است که فیلمهای جدی بازی میکنم و این تجربه هم بسیار دلچسب بود. عشق و همدلی را در میان گروه میدیدم، در آن شرایطی که بسیار سخت بود و شبها دمای منفی ۱۷ و منفی ۲۰ درجه را داشتیم کنار هم بودیم. به هر حال عسگری به هر کاری تن نمیدهد و سینما برای او تقدس دارد. *** نقدی بر «مرد بازنده» خلاصه قاتل را پیدا کردیم! صادق فرامرزی: ما با یک کارآگاه مجرب و زبردست روبهروییم؛ چرا و چگونه؟ نپرسید، خودمان هم نمیدانیم! این احتمالا مختصرترین و کاملترین تعریفی است که میتوان از «مرد بازنده» محمدحسین مهدویان داشت. «مرد بازنده» هفتمین فیلم بلند مهدویان است که در هفتمین جشنواره پیاپی از سال۹۴ تاکنون به نمایش درمیآید. او که در این مدت همیشه در جشنواره و همراه ساختن مخاطبان موفق بود اما در گیشه (به جز لاتاری) چندان توفیقی کسب نمیکرد، حالا و بعد از تجربه موفق «زخم کاری» در نمایش خانگی، یک اثر نوآر با حال و هوا و البته تیم بازیگران «زخم کاری» ساخته که از ابتداییترین مولفههای یک فیلم آبرومند نیز بیبهره است. معمای فیلم حول یک قتل شکل میگیرد و ما با کارآگاهی مواجه میشویم که باید پرده از راز این قتل بردارد اما سناریوی فیلم صلاحیتی برای مخاطب قائل نمیشود تا پا به پای جستوجوهای این کارآگاه متوجه نشانهای شود. [احتمال لو رفتن داستان] احمد خسروی (جواد عزتی) که با شهود و حس ششم بدون هیچ نشانهای، یکباره به نیروی خدماتی شرکت مظنون میشود، پس از اعترافگیری از اردلان مجددا بدون هیچ ادله و نشانهای احساس میکند باید پای زن سومی در میان باشد و... و از قضا در تمام این مراحل ظن او صحیح است! و مخاطب به عنوان ناظری منفعل گامبهگام باید با حدسهای صحیح شخصیت اول جلو بیاید تا در ناکجاآباد انتهای فیلم باز هم به صلاحیت سازنده کنار گذاشته شود. مجموعه خردهروایتهایی که از ابتدای فیلم و به شکل انباشتی به داستان اضافه میشود در نهایت بدون هیچ منطق روایی رها میشود. نخستین شرط درام جنایی پرداختن به چارچوبی علت و معلولی است که در هیچ نقطهای از فیلم نمیتوان آن را پیدا کرد. در عوض آنچه در «مرد بازنده» به وفور دیده میشود کلیشهسازی برای شخصیت اول است؛ کلیشههایی که البته در غیاب یک سناریوی قابل احترام به هرز میرود. نکته محل بحث دیگری که در «مرد بازنده» به چشم میآید سرگردانی فیلم در تصویر کردن جهان ذهنی شخصیتهاست. آنچنان که خسروی (جواد عزتی) از ابتدای فیلم با دندانی عفونت کرده که باید کشیده شود (نمادی از ریشهکن کردن فساد) در قاب دوربین ظاهر میشود و تا انتهای فیلم و پیدا کردن قاتل با همان دندان خراب به ماموریت خود ادامه میدهد. با این حال رفتار و گفتار او نشان از یک نیروی متعهد دارد که مقابل مصلحتسنجیهای یک نهاد در مسکوت گذاشتن و رها کردن یک پرونده جنایی میایستد و وارد دوگانه آشنای «عدالت» و «مصلحت» میشود اما خود در پایان با توسل به مصلحتی دیگر حقیقت پرونده را مخدوش میکند. غلطهای املایی که سطر به سطر داستان را نسبت به سناریویی منسجم بیگانه میکند، مهدویان را در جایگاه یک «مرد بازنده» قرار داده که حتی تلاشهای بازیگر نقش اول فیلمش نیز نتوانسته اثر را سر پا نگه دارد. «مرد بازنده» قرار بود روایتی پیچیده و البته معترض باشد اما در نهایت چیزی فراتر از یک مجموعه سرهمبندی شده و محافظهکار نیست.