درباره بیانیه‌ای که قتلگاه نویسندگان خویش است

محمدحسین نظری
روزنامه نگار
 اخیراً و به مناسبت ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، دو مجموعه متشکل از روحانیون اصلاح‌طلب با صدور بیانیه‌ای مشترک، آخرین مواضع خود در ارتباط با انقلاب و جمهوری اسلامی را اعلام کردند. متن مذکور، مجموعه‌ای است از تعریض‌ها، اتهام‌ها و ادعاهای کلی که همنشین کردن همه این‌ها تنها به کار کین‌توزی می‌آید. البته از این جهت که بیانیه مقام خطبه‌خوانی است، بر نویسندگان حرجی نیست و نمی‌توان برای کلی‌بافی‌ها به ایشان اشکال کرد، اما کاش امضاکنندگان بدانند که بیانیه و خطبه نیز اگر مبتنی بر حقایق و منطبق بر واقعیات نباشد، از آن حیث که به سمع و نظر مردمان می‌رسد،‌ مجرای اشاعه فحشا تواند بود. و اما به جهت آنکه این متن مضیق را مجال و یارای تفصیل همه‌ مدعیات مجمعین نیست، به یک تذکر  و یک پرسش از مدعیان اکتفا می‌کنم. مطلب قابل تذکر این‌که بحث از «حقوق مردم» و «اصالت جمهوریت» پرتکرارترین مفاهیم مورد استعمال آقایان در بیانیه‌ اخیرالانتشار است. این مطلب از آن حیث که همواره مستمسک اصلاح‌طلبان بوده چندان غریب نیست؛ طرفه آنکه اینان به مجردی که مصادر قدرت را از کف می‌دهند، متذکر مردم‌دوستی و مردم‌داری می‌شوند،‌ بالاخره «آدم ناشی سرنا را از سر گشادش می ‌زند.» تمسک ابزار‌انگارانه به اشیاء و امور، خود هنری است که مستمسک کم‌هوش را آن توان نیست که از عهده برآید.
لذا جریانی که دست‌کم نیمی از چهار دهه گذشته، همه امکانات و بلکه همه قدرت را به نحو تام و تمام در اختیار داشت، مدعی است که «با گذشت زمان لحظه به لحظه جمهوریت در عرصه رسمی کمرنگ‌تر شد.» یعنی بر فرض که این ادعا صادق باشد،‌ نویسندگان بیانیه پیش و بیش از همه متعرض خویش‌اند و در محکمه‌ خود‌ساخته، حکم به محکومیت خویش کرده‌اند. حالی‌ که بیان مدعیان به نحوی است گویی تازه از افلاک «مبشراً و نذیراً» آمده‌اند. این هم البته از اوصاف اصلاح‌طلبان است که هیچ گاه مسئولیت قول و فعل خویش را نمی‌پذیرند و دائماً در جستجوی «دیگری»‌اند تا کاسه کوزه را بر سر او بشکنند. غرض آنکه اگر فرض مدعیان صادق باشد، شایسته بود ایشان به جای رجزخوانی، در محضر مردم پاسخگوی اعمال خویش باشند.


اما آیا می‌توان ادعای کمرنگ شدن لحظه به لحظه‌ جمهوریت در عرصه رسمی کشور، طی سه دهه‌ گذشته را باور کرد؟ لازم بود مجمعین برای این ادعای مکرر، دلیلی اقامه کنند یا دست‌کم قرینه‌ای نشان دهند، اما از دست‌های خالی مدعیان توقع دلیل و برهان و انصاف نمی‌توان داشت. با این حال، نویسنده و امضاکنندگان بیانیه نیک می‌دانند که اقامه تنها یک دلیل،‌ در حکم نقض همه ادعاهای آنها در باب افول جمهوریت، زوال جمهوریت، کمرنگ شدن جمهوریت و امثالهم خواهد بود.  از سال 1368 تا امروز،‌ 10 انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شده و آقایان مطلع‌اند که انتخابات ریاست جمهوری از آن حیث که مقام دوم کشور با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شود، یکی از بهترین شاخص‌های سنجش جمهوریت تواند بود. میانگین مشارکت مردم در این 10 انتخابات،‌ بیش از 65 درصد است.  جالب‌تر اینکه میانگین مشارکت مردم در 5 دوره اخیر،‌ بیشتر از 5 دوره قبل از آن است؛ یعنی برخلاف ادعای «کمرنگ شدن جمهوریت»، هر چه جلوتر آمدیم اقبال مردم نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی بیشتر شد. این البته یکی از شاخص‌هایی است که خلاف ادعای مجمعین و جریان سیاسی متبوع ایشان را نشان می‌دهد و چنان که گفتیم، همین برای نقض ادعای مکرر آنها کافی است،‌ مگر مقصود مدعیان از «مردم» و «جمهور» چیز دیگری باشد. در باب آن پرسش نیز خوب است آقایان مجمعین و اصلاح‌طلبان که مدعی‌اند «می‌شود در ساحت سیاست خارجی با محور قرار دادن سه اصل عزت، حکمت و مصلحت رویکرد راهبردی را تنش‌زدایی و تعامل با دیگران در عین دفاع از حقوق و جانبداری از مظلومان و محور قرار دادن مصالح ملی و تأمین عزت و پیشرفت و توسعه توأم با عدالت قرار داد»، پاسخ دهند که چطور در هر دو دوره‌ای که پرونده‌ هسته‌ای را در اختیار داشتند، حکمتشان را از مردم دریغ کردند؟ اگر جمع «دفاع از مظلومان» و «تأمین عزت» و «توسعه» و «عدالت» و همه فضائل عالم چنین آسان است، چرا خود این هنر را نداشتید؟ انتظار می‌رود اگر چنین جایی در عالم هست،‌ روحانیون مدرس و محقق، ما را دست‌کم از نشان دادن آنجا محروم نکنند.