روزنامه اعتماد
1400/11/14
خودت شروع كن منتظر نباش كسي صدايت كند!
يادداشتي از اميد جوانبخت به بهانه حواشي اخير صحبتهاي مسعود كيميايي در جشنواره فيلم فجرجماعتي كه به علي حاتمي هم رحم نكردند!
ساختههاي هادي محقق بيشتر در گروه فيلمهاي هنري تعريف ميشود با حال و هواي تجربي، قصه و داستاني مينيمال با تعداد عوامل محدود و بودجه پايين كه مخاطبان خاصي دارد. خودش معتقد است در اين نوع سينما احتياج به متقاعد كردن تهيهكنندهها و سرمايهگذاران نيست پس با بودجه پايين كار ميكند ولي به آنچه ميانديشد و دغدغه ذهنش است، ميپردازد. «دِرب» آخرين ساخته او هم از همين قواعد پيروي ميكند؛ كل عوامل زمان ساخت هشت نفر بودند و فيلمبرداري هم در روستاها و بيابانهاي كهگيلويه و بويراحمد انجام شده. فيلمي كه در بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر حضور دارد.
اما واژه «درب» در گويش لري به معناي زمين سفت است و قصه اين فيلم هادي محقق هم روايتگر مامور اداره برقي است كه قرار است برق خانهاي تك و دورافتاده را وصل كند.گفتوگوي ما با اين كارگردان پيش روي شماست.
شيوهاي كه شما براي ساخت فيلم درب انتخاب كرديد بسيار اين روزها مورد بررسي است؛ روشي كه فيلمسازي را بسيار سهل و ممتنع جلوه ميدهد و با اين طريق ديگر كار كردن در سينما روياي غيرقابل دسترسي به نظر نميرسد، خصوصا بعضي جوانان كه سينما و هنر برايشان جدي است، اما به لحاظ مالي توان ورود به ميدان را ندارند. چنين فيلمهايي كه اصطلاحا به آنها لوباجت گفته ميشود قواعد اين صنعت را به گونه ديگري تعريف ميكنند. نظر شما در اين رابطه چيست؟
در جواب شما بايد بگويم هميشه به اين گزاره كه «نبايد براي خودمان مانعي متصور باشيم» باور و ايمان دارم. به نظرم ما نبايد براي كاري كه ميخواهيم انجام بدهيم پيشفرض سختگيرانهاي قائل شويم. اينكه از همان ابتداي ساخت اثري عوامل اعلام ميكنند فيلمشان براي نمايش در جشنوارههاي خارجي ساخته ميشود اين به نظر من كاملا غلط است، ما بايد فيلمي بسازيم كه قواعد سينما در آن رعايت شود. واقعيتش را بخواهيد در همه فيلمهايم دنبال اين نيستم چه چيزي نيست و ندارم. دنبال نبودنها هيچ وقت نيستم. هميشه به داشتههايم فكر ميكنم. به اينكه با مقدار دارايي كه دارم چه ميتوانم بكنم. معتقدم خودم معجزه را به وجود ميآورم. كسي نميتواند براي من كاري كند. من منتظر نميشوم كسي مرا صدا بزند، خودم شروع ميكنم. به هر جهت همانطور كه ميدانيم مانع در سينما زياد است.
با اينكه از اين موانع آگاهيم ولي از منظر شما اين موانع چيست؟
شق اصلي كار در سينما به سرمايه وابسته است و اين هم اصلا غلط نيست . اساسا بخش اعظمي از سينما با سرمايه ادامه حيات پيدا ميكند ولي ما تا بخواهيم سرمايهگذاران و تهيهكنندهها را متقاعد كنيم كار بسيار دشواري است و فرآيند طولاني ميطلبد. سرمايهگذاران به برگشت سرمايه در ساخت فيلمشان فكر ميكنند، حق هم دارند. حالا در نوع سينمايي كه مورد علاقه من است احتياج به راضي كردن فلان تهيهكننده و بهمان سرمايهگذار نيست.شايد باورتان نشود بسياري از سرمايهگذاران را براي ساخت فيلم درب از دست دادم براي اينكه با آنها كاملا صادق بودم.
از چه جهت؟
كاملا شفاف و صادقانه به آنها توضيح ميدادم كه اين فيلم يك ريال بازگشت سرمايه ندارد و تضمين نميكنم شما به اصل سرمايه برگرديد، ولي به آنها با تاكيد ميگفتم كه درب از همه جهات فيلم سالمي است. چنين مشكلاتي براي ساخت فيلمهايي نظير درب وجود دارد، ولي آنچه همواره در ذهنم ملكه است اينكه از همان اول به مشكل فكر نميكنم، چون معتقدم مشكل در ذهنم شكاف ايجاد ميكند، مشكل را به عنوان يك موقعيت ميبينم كه بتوانم بهترين بهره را از آن ببرم و با خودم مدام مرور ميكنم كه الان در اين موقعيتي كه قرار گرفتم چه ميتوانم بكنم. تمام ذهن و تلاشم را براي استفاده بهينه از اين وضعيت دشوارگونه كه مقابلم ايستاده به كار ميبندم.اين را هم با تاكيد بگويم كه دوستان بسيار خوبي دارم كه من در كنار آنها كار ميكنم و آنها همراه و همكار من هستند. ولي به هر جهت تمام سرمايهگذاري ذهنم معطوف به اين است كه هيچ مانعي ذهنم را به خود مشغول و منحرف نكند.هميشه مدام به خودم ميگويم: منتظر نباش كسي براي ساخت فيلم تو را صدا كند خودت بلند شو و برو جلو و فيلمت را شروع كن. از اينرو در پاسخ به سوال ابتدايي شما، اين ايده را براي جوانان ميتوانم داشته باشم كه منتظر نباشند كسي آنها را صدا كند خودشان شروعكننده باشند.
چقدر هزينه ساخت فيلم درب شد؟
چون ميدانستم اين پرسش بسياري از اهالي سينما خواهد بود هيچوقت از تهيهكننده كه برادرم باشد در اين باره نپرسيدم، چون نميخواستم ذهنم درگير اين موضوع شود ولي ميدانم فيلم بسيار ارزان ساخته شد.
چطور به قصه فيلم درب رسيديد؟
من هميشه تعريفي از ايده براي خودم دارم و آن اينكه معتقدم ايدهها از زمان يادآوري خاطرات در ذهن شكل ميگيرد. از همان زماني كه يادمان ميآيد كه بوديم و چه كسي بوديم؟ از دوران طفوليت. به نظرم همين پرسشها و چراييها باعث تشكيل ايده ميدهد و از ذهن هر كسي ميتواند عبور كند. ولي مشخصا در مورد سوژه فيلم درب بايد بگويم زماني كه ما فيلم مميرو يا ايرو را ميساختيم احتياج به برق داشتيم و براي انتقال برق به پروژه، دوست عزيزي به ما كمك ميكرد كه او هميشه فراتر از وظايف خود عمل ميكرد و اين مسووليتپذيري بيش از حد او درقبال ديگران برايم بسيار جذاب بود. بعضي وقتها حين كار ساعتها به او نگاه ميكردم و اين ميزان فداكاري و ازخودگذشتگي، نيرو و انگيزه او برايم بسيار زيبا و قابل تامل بود. هميشه با خودم فكر ميكردم مسووليتپذير بودن نقطه اوج و شكوفايي هر جامعهاي است. اين خصلت بايد در ذات آدمي باشد كه از جان براي ديگران مايه بگذارد. از كفاش و بقال سر كوچه گرفته تا مغازهدارها وقتي بحث وجدان فردي مطرح است ديگر حاكميت منظور نيست همه در قبال هم مسووليم و اگر مراعات حال و اوضاع هم را بكنيم و وظايف خود را درست انجام دهيم جامعه به سلامت ميرسد. اگر هر كسي به وظايفي كه در زندگي دارد پايبند باشد و به آنچه به او محول شده مناسب عمل كند فكر ميكنم در جايي فراتر از آدم، انسان متولد ميشود. انسان بودن به نظر من درك فضايل و ترك رذايل است. در واقع اين نقطه شروع فيلم درب بود.
درباره ساختار فيلم كمي صحبت كنيم؛ نسبت به فرمي كه انتخاب كرده بوديد پيش زمينهاي داشتيد؟ چون صحبتهاي زيادي مطرح بود كه فيلم شباهتهايي به بعضي ساختههاي كارگردانان شناخته شده قديمي دارد.
نه اصلا بيهيچ پيشزمينهاي فيلم را ساختم و اگر شباهتي وجود دارد در ظاهر فيلم است، وگرنه در مفهوم و چه گفتنها، فيلمها با هم فرق ميكنند. درب جهان هستي را جور ديگري ميبيند. اينكه دوربين در فيلم ايستاست و روايت به صورت سكانس پلان ثبت ميشود چنين ساختار و روايتي به ماقبل آقاي شهيد ثالث ميرسد.با اين حال اگر فيلمي بسازم كه تداعيكننده و يادآور فيلمهاي اين كارگردان خوشنام و مطرح سينماي ايران باشد كه مايه افتخار است و مهمتر اينكه آقاي شهيد ثالث از كارگردانهاي مورد علاقه من هستند.
ولي اين وسط بحثي هم وجود دارد؛ اينكه به فيلمتان برچسب روشنفكري يا شبهروشنفكري زده شود، نگران نيستيد؟
اولا بگويم اصلا خودم را در جايگاه روشنفكر نميدانم. فكر ميكنم اگر كسي كلمه روشنفكر را براي خودش انتخاب كند بسيار دنياي ترسناكي دارد.نه چنين بينشي دارم و نه چنين تفكري و خدا نكند كه روزي من خودم را در چنين جايگاهي بدانم . با روشنفكري اصلا مسالهاي ندارم اما اگر كسي خودش بگويد كه فيلمم در رسته فيلمهاي روشنفكري قرار ميگيرد به نظرم آدم بسيار تاريكانديشي است،ولي خب اگر از بيرون به فيلمي چنين عنواني الصاق شود بحث ديگري است، ولي به نظرم از لحاظ عرفي به فيلمهايي كه موضوعاتشان در جامعه سير ميكند فيلمهاي روشنفكري ميگويند، روشنفكر با مباحث جامعهشناختي بيشتر در ارتباط است، مساله چگونه زيستن در دوران مدرنيته، حقوق شهروندي و چنين مباحثي به حيطه تفكرات و انديشههاي روشنفكران مربوط ميشود، ولي درب موضوعش در جامعه روايت نميشود، دوربين بيرون از شهر قرار ميگيرد.
چه شد كه تصميم گرفتيد در اين فيلم بازي كنيد؟ البته كه فيلمهاي ديگر شما هم بازيگر چهره ندارد ولي به هر جهت حضور خودتان در اين فيلم يكجور ريسك براي كار به شمار ميرفت.
در فيلم درب كاراكتر خودم را بازي ميكنم، ضمن اينكه بايد بگويم فرآيند رسيدن به اين نقطه بسيار طولاني بود. از چندين و چند نفر تست گرفتيم و تا مرحله ضبط بعضي پلانها هم پيش رفتيم اما آنها نميتوانستند به نقش نزديك شوند. نقش يكسري جزيياتي داشت كه فقط خودم از آن آگاه بودم و بايد اين جزييات به شخصيت انتقال داده ميشد. اگر آنچه در ذهن داشتم در كاراكتر نمينشست فيلم حرف خودش را نميتوانست بيان كند و الكن ميشد، ضمن اينكه فصل در حال تغيير بود ما زمان را از دست ميداديم. يك روز كه با عوامل براي بازي در اين نقش صحبت ميكرديم، ديدم همه نگاهها به سمت من چرخيد. متوجه شدم كه فقط خودم بايد اين نقش را به عهده بگيرم.به گروه گفتم من شخصيت را بازي ميكنم ولي به شرط اينكه كنترلم كنيد، حتي به راننده سينهموبيل گفتم اگر جايي اشتباه كردم به من گوشزد كن.
همزماني كارگرداني و بازيگري دشوار است.
هم از اين جهت و هم اينكه بازيگري مقابل دوربين مقوله پيچيدهاي است. از اين جهت كه هيچ تصوري از صورت خودم جز آينه نداشتم. مقابل دوربين همه چيز شفاف و مشخص است. كوچكترين حركت چشم در دوربين ثبت ميشود. به گروه گفتم كنترلم كنيد چون آدمها از بيرون بهتر ديده ميشوند تا اينكه خودم بخواهم همزمان كه بازي ميكنم ارزيابي و كنترل روي بازيام داشته باشم. همچنين سعي ميكردم اصلا دوربين را احساس نكنم چون نقش خودم بودم، سعي كردم كامل دوباره اين تجربه را زندگي كنم.
معمولا براي ساخت فيلمهايتان از جعفر پناهي مشاوره ميگيريد براي اين فيلم هم اين تعامل وجود داشت؟
مشخصا در اين فيلم همكاري نداشتيم. ولي اعتراف ميكنم بسيار از ايشان آموختم و هميشه مشوق من در كارهاست، تا جايي كه بتواند براي كسي كوتاهي نميكند و به همه فيلمسازان راهنمايي ميكند صحبتهايش ملكه ذهن من است كه به من ميگفت در هر شرايطي فيلمت را بساز.
سایر اخبار این روزنامه
هشدارهاي سياه
فقر اقتصادي به فقر فرهنگي و اجتماعي منجر ميشود
تهران در رابطه اقتصادي با پاريس تجديدنظر كند
از گفتار اصلاحطلبان تا كردار اصلاحطلبانه
رنج برنج
خودت شروع كن منتظر نباش كسي صدايت كند!
در جستوجوي فروشنده امنيت
تاوان دستكاري قيمتها در بورس
دوربينهاي زندان رجاييشهر به خاطر دارند
دريغ از گوش شنوا
نزول يك رسانه
ريشه ظهور برنج 100هزار توماني
چرا مرگ ترمز بريده؟
يادداشتهاي زندان