راز فاصله میان باید‌ها و واقعیت‌ها

انقلاب‌اسلامی، پدیده‌ای آرمان‌خواهانه و شعارهایش ملازم آن است. هرگاه آرمان‌ها و شعار‌های انقلاب در جامعه بازخوانی می‌شوند، ناخودآگاه فاصله وضع موجود با آن آرمان‌ها سؤالات و ابهاماتی را پدید می‌آورد و از آنجایی‌که انقلابیون، آرمان‌گرا هستند، فاصله میان «بایدها» و «واقعیت‌ها» بیش از همه وجدان‌های بیدار آنان را می‌آزارد.
همان‌گونه که انقلاب‌اسلامی فتوحات و بلکه فتح‌الفتوحاتی دارد، نمی‌توان انکار کرد که عدم‌الفتح‌هایی نیز وجود دارد و میان وضع موجود و مطلوب فاصله‌هایی به چشم می‌خورد که در برخی حوزه‌ها کم و در برخی حوزه‌ها نسبتاً زیاد است. این عدم‌الفتح‌ها و فاصله‌های آزاردهنده ناشی از چیست؟ تأملی هرچند گذرا می‌تواند راز این مسئله را تا حدی آشکار سازد.
به‌طورکلی ناکامی‌ها را در سه نوع می‌توان دسته‌بندی و هریک را به نحوی تبیین کرد:
۱- پاره‌ای از عدم‌الفتح‌ها ناشی از «نوتجربگی» انقلاب‌اسلامی است. اصل و اساس انقلاب اسلامی پدیده‌ای تجربه نشده و نوگرایانه (در مبانی، اهداف و روش‌ها) است و کارگزاران انقلاب در بسیاری از حوزه‌ها الگو‌های از پیش‌تعیین‌شده و مجربی نداشته‌اند. این امر را با مثالی از دستاورد‌های علمی بشر می‌توان توضیح داد. همان‌گونه که پیشرفت‌های دانشی انسان در قرون متمادی حاصل صد‌ها و گاه هزاران بار آزمایش علمی موفق و ناموفق است (که این آزمایش‌ها در حوزه‌های مختلف علمی هنوز نیز ادامه دارد)، تحول نرم‌افزاری و پیمودن راهی نو که مقصد و مقصودی متفاوت دارد نیز به‌سادگی نیست. بارز‌ترین نمونه چنین مواردی را در حوزه اقتصاد می‌توان مشاهده کرد. برای مثال مکرر پرسیده می‌شود چرا بعد از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب‌اسلامی، هنوز بانکداری بدون ربا و اسلامی واقعاً محقق نشده است؟ روشن است که بانک پدیده‌ای است وارداتی که بافت و ساختار آن طی چهار قرن در غرب شکل گرفته و محصول نهایی آن به ایران وارد شده و اصلاح آن یک‌شبه ممکن نیست. تحولاتی از این دست و موارد مشابه همچون الگوی توسعه و... همگی از جنس نوتجربگی‌های انقلاب‌اسلامی‌اند که الگو‌های مدون از پیش‌تعیین‌شده آماده بهره‌برداری ندارند و بدون جهد علمی و عملی نمی‌توان به حل آن‌ها امید بست.


۲- بخشی از فاصله میان باید‌ها و واقعیت‌ها در برخی حوزه‌ها لزوماً به‌معنای آن نیست که در مسیری مغایر (و به اصلاح ۱۸۰ درجه مخالف) تحقق آرمان‌ها در حال حرکتیم. در برخی شاخص‌های کلان و راهبردی اقدامات معتنابهی در مسیر تحقق آرمان‌ها انجام‌گرفته، اما موانع خارجی از قبیل تحریم، فشار و وساوس دشمن و ضعف‌های داخلی همچون استحاله گفتمانی برخی کارگزاران و بهره‌گیری از نظامات به میراث مانده از رژیم گذشته یا سامانه‌های وارداتی (که با اهداف کلان انقلاب انطباقی ندارند) سبب شده محصول کنونی با مطلوب فاصله داشته باشد. گاه سرعت نیل به اهداف متناسب با انتظار از یک جامعه انقلابی نبوده و گاه فاصله و حتی رویگردانی برخی متصدیان از ارزش‌های انقلاب موجب شده در مقاطعی راه متفاوتی با مسیر تعیین‌شده بپیمایند. رفتار برخی کارگزاران اجرایی به‌مانند تمثیلی است که امیرالمؤمنین (ع) به صحابی خود فرمود: «اِنَّکَ لَقَلِقُ الوَضینِ تُرسِلُ فی غَیرِ سَدَد». اینان زمام مدیریت را چنان سست و ر‌ها کردند که در هر روزگاری به سمت و سویی رفت و هزینه‌های بسیاری برای اصلاح مسیر و بازگشت به طریق اصیل انقلاب داده شد.
ماجرای استمرار «خام‌فروشی» نفت و... که بخشی از تأثیرگذاری مخرب کنونی فشار و تحریم دشمن ناشی از آن است، مثال خوبی برای این دست از ناکامی‌هاست. حضرت امام (ره) چند ماه قبل از پیروزی انقلاب فرمودند: «ما از نفت استفاده خواهیم کرد، ولی دلیلی ندارد که همیشه صادرکننده آن باشیم» و بدین‌ترتیب سیاست رسمی نظام جمهوری اسلامی برای کاهش وابستگی به فروش نفت خام روشن شد. وقوع جنگ تحمیلی و نیاز فوری ارزی کشور، مانع از تحقق این سیاست شد و بعد از جنگ نیز به‌رغم تأکید مکرر رهبر انقلاب، «تکنوکرات‌ها» تلاش چندانی برای آن نکردند. در دهه چهارم انقلاب، این تهدید زبانی و عملی دشمن در تحریم‌ها بود که برخی وجدان‌ها را بیدار کرد و اقداماتی برای کاهش خام‌فروشی انجام پذیرفت. امروز نسبت به سال ۱۳۵۷ میزان وابستگی اقتصاد ایران به فروش نفت بسیار کمتر شده، اما به دلیل دست‌انداز‌های بر سر راه، این مسیر با سرعت مطلوبی طی نشده و همان بخش از وابستگی به نفت، به سفره و معیشت مردم لطمه وارد کرده است.
۳- هرچند نباید و نمی‌توان فاصله میان باید‌ها و واقعیت‌ها را در بسیاری از حوزه‌ها نادیده گرفت، اما نمی‌توان انکار کرد که بخشی از این فاصله «ذهنی» و نه «عینی» است. به دلیل ضعف‌های جدی ما در روایتگری و تبیین دستاورد‌ها و تحمیل جنگ تمام‌عیار روایت‌ها از سوی دشمن، عملاً ناکامی‌ها بر کامیابی‌ها سایه افکنده و نیمه خالی آن مانع از دیدن «نیمه پر» می‌شود. در بسیاری از شاخص‌های مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حتی به اذعان نهاد‌های بین‌المللی (که هیچ اخوتی با انقلاب اسلامی ندارند) نه‌تن‌ها جایگاهی به‌مراتب بهبودیافته‌تر از پیش از انقلاب داریم، بلکه رتبه بهتری نسبت به قبل در مقایسه با سایر کشور‌ها کسب کرده‌ایم. در شاخص هایی، چون «امید به زندگی»، «سوادآموزی»، «تغذیه»، «دستاورد‌های علمی» و ده‌ها شاخص دیگر پیش از پیروزی انقلاب، در جایگاهی پایین‌تر از میانگین جهانی بوده‌ایم و به‌بیان‌دیگر جزو کشور‌های ضعیف دنیا قلمداد می‌شدیم که اکنون به رتبه‌ای بالاتر از میانگین صعود کرده‌ایم. اما دشمن با برجسته‌سازی ضعف‌ها در حوزه‌های دیگر، مانع از دیده شدن این شاخص‌ها که اتفاقاً کاملاً بر زندگی و رفاه شخصی همه‌ما تأثیرگذار هستند، می‌شود. این فاصله ذهنی که رسانه‌های بیگانه و برخی افراد در داخل آن را بزرگنمایی می‌کنند، مانع از درک صحیح از برکات انقلاب اسلامی می‌شود و داشته‌های وسیع ما را در اذهان کوچک و حتی گاه ناداشته القا می‌کند. در این مورد اخیر، تنها راه تصحیح اذهان، همان «جهاد تبیین» و «روایتگری فعال» است. اگر راهی را که با همه موانع و دشواری‌هایش پیموده‌ایم و نقطه‌ای را که در آن قرار داریم با همه جزئیات و ویژگی‌هایش و با ابتکارات هنری و رسانه‌ای برای مردم تبیین نکنیم، روایت دشمن که از قدرت پراکنش، گستردگی ابزاری و جذابیت بصری برخوردار است، غلبه می‌یابد و این‌چنین کامیابی‌ها و دستاورد‌های انقلاب‌اسلامی را از دیدگان افکار عمومی دور می‌سازد. شاید یکی از مهم‌ترین عدم‌الفتح‌های ما در این سال‌ها که این فرصت را برای دشمن فراهم آورده همین «ضعف رسانه‌ای و تبلیغی» است.