آقا! خانم! ما متهمیم

راضیه زرگری- هفده ساله‌ای بود که نه کودکی کرده، نه جوانی و نه چیزی از شیرینی زندگی چشیده؛ غزل حیدرنیا قربانی چه شد؟ تعصبات کهنه و سیاه هک‌شده در روح آدم‌هایی که خودشان هم قربانی همان تعصبات هستند. بیشتر اهالی خوزستان معتقدند قتل‌های ناموسی، قبیله‌ای در نواحی عرب‌نشین اهواز و دیگر شهرها موضوعی عادی است که حتی پلیس و نیروی انتظامی هم به‌دلیل بافت عشیره‌ای و قومی و قبیله‌ای این مناطق در آن دخالت نمی‌کند. در مورد این پرونده که رسانه‌ای شده و جنبه محاربه عمومی پیدا کرده، ممکن است قضیه فرق داشته باشد، اما کل ماجرا همان بوده که هست. آدمکشی بدون دادگاه و محاکمه. اوضاع به‌قدری پیچیده است که نیروهای انتظامی و امنیتی هم جرأت واردشدن در دعواهای عشیره‌ای را ندارند. اصولا تنها این مناطق شاهد این جنایت‌های ناموسی نبوده؛ تعصبات کورکورانه و ناموس تلقی‌کردن زن و دختر ریشه در تعصبات سنتی و غلط قدیمی دارد. «رومینا» در گیلان به قتلگاه پدرش رفت. «ریحانه» در کرمان به دست پدرش کشته شد. تنها راهی که برای مقابله با تعصبات طایفه‌ای و رفتارهای خشونت‌آمیز علیه زنان و دختران می‌توان به آن دلخوش کرد، فرهنگ‌سازی و اصلاح قوانین و برخورد محکم پلیس با متخلفان است.

زن‌کشی در خوزستان

بر اساس پژوهشی که انجمن زنان ریحانه اهواز انجام داده از سال 98 تا تابستان 1400 حدود 60 زن در خوزستان به‌دلایل منتسب به ناموس، کشته شده‌اند. بریدن سر، خفه‌کردن و آتش‌زدن، به ترتیب بیشترین روش‌های کشتن این زنان بوده. مدیر این انجمن درباره نحوه این قتل‌ها توضیح داده؛ از خواهرکشی با اسلحه براساس یک حرف بی‌اساس و بدون جست‌وجوی صحت موضوع، در این موارد بوده تا خفه‌کردن همسر و اتفاقی جلوه‌دادن مردن آن. غزل به اجبار تن به ازدواج زودهنگام نداده بود. این را پدرش سه روز بعد از قتل دختر می‌گوید: «زمان ازدواج سنش کم بود و به همین دلیل از دادگاه گواهی رشد گرفتیم، اما اجباری برای ازدواج با سجاد نداشت. دعواهای رایج زن و شوهری بین‌شان بود که هرازگاهی قهر هم می‌کرد، ولی بعد از دو سه روز سر خانه و زندگی‌اش برمی‌گشت.»

قربانیان فرهنگ وابسته به پیام‌های شفاهی دیگران

اما چنین رفتار جنون‌آمیزی از سوی همسر این زن بر سر اختلافاتی که دختر را روانه ترکیه کرده بود، زاده کدام تفکر و فرهنگ است؟ زهرا قاسمی، جامعه‌شناسی است که در پاسخ به این سوال به «شهروندآنلاین» می‌گوید: «بی‌تردید چنین رفتارهایی زاده یک فرهنگ سنتی پدرسالار با اولویت‌دادن به رئیس‌محوری و قدرت‌طلبی مردانه است. فرهنگی که در آن زن نادیده گرفته و تحقیر می‌شود. نابرابری امری طبیعی و جاافتاده در این جوامع است.»



فرهنگی که به پیام‌های شفاهی و به نگاه و باور مردم و برداشت‌های دیگران بهای زیادی می‌دهد. پدر غزل درباره اینکه دامادش چه شخصیتی داشته، عنوان کرده که او بازاری بوده و درباره‌اش باید از بازاری‌ها سوال بپرسید. قاسمی درباره فرهنگ‌هایی که به حرف و برداشت‌های مردم بها می‌دهد، می‌گوید: «این فرهنگ‌ها متناسب با توسعه اجتماعی نیست و به همین ترتیب مانع توسعه اقتصادی، انسانی و فرهنگی است. این فرهنگ مایه رکود و عقب‌ماندگی افراد جامعه و کل جامعه می‌شود. زمانی که توجه‌مان به آنچه دیگران در مورد ما می‌گویند باشد و برایمان حرف دیگران و برداشت‌های دیگران مهم باشد، ما تهی و خالی از قدرت اندیشه، نگاه عادلانه، پیشرفت فردی و قدرت تحول و نوآوری می‌شویم. اینها معایب کلی چنین فرهنگ‌های است.»

پیامدهای این ناهنجاری‌های وخیم اجتماعی گریبان‌گیر حیطه زنان بوده و تاثیر کلی‌اش را بر خانواده و کل افکار عمومی خواهد گذاشت. قاسمی توضیح می‌دهد: «تاثیر این اتفاقات در حوزه زنان سبب ایجاد ناامنی، یأس و سردی در روابط با جنس مقابل است و بی‌میلی و بی‌رقبتی نسبت به شخصیت همسر و مرد در خانواده.

این جامعه‌شناس معتقد است این فرهنگ در دل خودش به شکل بسیار مخوف و وحشتناکی تجاوز خشونت و قتل و اعمال شنیع را رواج داده و حفظ می‌کند. چیزی که برای روحیه انسان، همبستگی اجتماعی و انسجام اجتماعی مضرر است و موانع اصلی پیشرفت، تحول و دگرکونی جامعه است.»

قتل‌های ناموسی 15سال اخیر نشان از عدم‌بازدارندگی قوانین دارد

در حالی که انتظار می‌رود با توجه به اینکه ما در قرن 21 زندگی می‌کنیم این رفتارهای سنتی و قبیله‌ای و قدرت‌محور که متکی به زور و بازوی افراد است و به دوره قبل از صنعتی‌شدن جوامع بشری برمی‌گردد، بسیار کم شده باشد، اما به گفته این جامعه‌شناس  متاسفانه شاهدیم در دو دهه اخیر حداقل 15 مورد از این قتل‌های ناموسی در استان‌های مختلف اتفاق افتاده است. خرداد 98 در آبادان دو دختر 27 و 19 ساله به دست عمویشان کشته شدند. آذر 96  در کهگیلویه، برادری با کوبیدن سر خواهر به دیوار او را می‌کشد که عمو هم شاهد این ماجرا بوده. سال 95 در خوی پدر دست به قتل دختر خود می‌زند و سال 99 شاهد قتل رومینا اشرفی در گیلان بودیم که نسبت به موارد دیگر، بیشتر رسانه‌ای شد. به همین شکل در کرمان، دی ماه 94، برادر ناتنی دختری، خواهرش را کشت. علت ادامه پیدا کردن این اتفاقات متاسفانه نبود قوانین بازدارنده و بعضا حمایت‌هایی است که توسط تفکرات سنتی وجود دارد.

قاسمی از بی‌توجهی و نادیده‌انگاری این اتفاقات در حوزه سیاست‌گذاری در مجلس و قوه قضائیه و دولت انتقاد می‌کند. «نپرداختن به این مسائلی که از قواعد اولیه حقوق انسانی چشم می‌پوشانند و اولیه‌ترین حق انسانی را که حق حیات است از نیمی از اعضای جامعه سلب می‌کنند، قابل قبول نیست.»

این جامعه‌شناس تاکید می‌کند: «قوانین قضائی کشور ما زمانی که به مردان حق ریاست در خانواده را داده، حامی چنین فرآیندهایی است و این افراد در زمان‌هایی که دست به کشتار ناموسی می‌زنند تحت عنوان ناموس خودشان را مصون از پیگیری قضائی کرده و پرونده بسته می‌شود. در واقع ذهنیت مردسالارانه حوزه تصمیم‌گیری، خودش را ایمن کرده و حاشیه‌نشینی می‌کند. در حالی که به لحاظ حقوق بشر و حقوق انسانی این قتل‌ها سرچشمه عوارض بسیار بد در جامعه است.»

قاسمی به پیامدهای اجتماعی چنین جرایمی در جامعه اشاره می‌کند: «احساس ناامنی، یأس و سرخوردگی از زندگی زناشویی و افسردگی و ناامیدی نسبت به آینده برای دختران و زنان این جامعه مهم‌ترین پیامد چنین اتفاقاتی است.»

زنان نباید در مخمصه‌های سنگین گرفتار شوند

او با بیان اینکه آیا باید این نیمی از جمعیت کشور را نادیده بگیریم و به احساس، اندیشه، حقوق و فضای حیات جسمی و روانی آنها هیچ اهمیتی ندهیم؟ ادامه می‌دهد: «زنان نباید در این مخمصه‌های سنگین گرفتار شوند. مسئولان ما گله‌مند هستند که چرا بی‌میلی نسبت به ازدواج وجود دارد؛ همین رویدادهای بسیار وحشیانه، برجسته و عیان می‌کند که چرا دختران دیگر میلی به ازدواج ندارند.»

صداوسیمای ما باید واکنش جدی داشته باشد و این پرونده‌ها را زیر ذره‌بین ببرد. مخصوصا شخصیت بیمارگونه و روان‌رنجور این مردان باید تحلیل شود و مورد تحقیق قضائی قرار گیرد. زیربنای بسیاری از طلاق‌هایی که در کشور اتفاق می‌افتد، وجود ناامنی و احساس ترس و خشونت و اعمال قدرت در خانواده است که برای آن فکری صورت نمی‌گیرد. زنی که احساس ناامنی می‌کند، طلاق می‌خواهد برای اینکه خودش را از صدمات جسمی و روانی خلاص کند.

 

پیامدهای این ناهنجاری‌های وخیم اجتماعی گریبان‌گیر حیطه زنان بوده و تاثیر کلی‌اش را بر خانواده و کل افکار عمومی خواهد گذاشت. قاسمی توضیح می‌دهد: «تاثیر این اتفاقات در حوزه زنان سبب ایجاد ناامنی، یأس و سردی در روابط با جنس مقابل است و بی‌میلی و بی‌رقبتی نسبت به شخصیت همسر و مرد در خانواده. در حوزه خانواده تاثیرش ایجاد تنش در خانواده است. هر زنی به خودش می‌گوید ممکن بود من جای او بودم. همین فکر ایجاد ناامنی روانی و سردرگمی می‌کند و کشمکش‌ها و درگیری‌های درونی را در دل خانواده‌ها دامن می‌زند. زن می‌ترسد از اینکه چقدر در خانوده به او بها داده می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد.»

سرمشق کلی ما این شده کسی که زور بیشتری دارد برنده است

این قتل‌های ناموسی و خشونت‌های زیاد بر زنان بر کل بدنه جامعه هم تاثیرات بدی خواهد داشت. به گفته این جامعه‌شناس قتل‌های ناموسی پیاپی موجی از پرخاشگری و خشونت و برجسته‌کردن اهمیت زور بازو در روابط را نشان می‌دهد. ما می‌نالیم که چرا در تهران زورگیری و قمه‌کشی داریم و رفتارهای نابهنجار اجتماعی دیده می‌شود. علت این است در روابط بنیادین اجتماعی در دل خانواده‌های جامعه ما، همیشه کسی که زور بدنی بیشتری دارد، برنده است. این سرمشق کلی برای روابط اجتماعی و بیرونی ما نیز شده، بنابراین تفکر حاکم بر جامعه ما است. نادیده گرفتن حقوق زنان  و عدم‌ایجاد قوانین برابر حقوقی بین زن و مرد عامل تداوم قتل‌های ناموسی است. حاکمیت تفکر مرد سالارانه بر حوزه سیاست‌گذاری و کمبود قوانین حمایتی عامل بی‌توجهی و بی‌اعتنایی و سرپوش گذاشتن بر قتل‌های ناموسی محسوب شود.

زمانی که توجه به حرف دیگران، حرافی دیگران و توهین و افتراهای دیگران اولویت پیدا می‌کند، این جامعه چطور رو به پیشرفت می‌رود؟ قاسمی ادامه می‌دهد: «وقتی در چنین ساختار شفاهی، سنتی و نابرابرانه‌ای اسیر هستیم و دست‌وپنجه نرم می‌کنیم، بستر و فضایی برای توسعه اجتماعی باقی نمی‌ماند.»

او با اشاره به اینکه نقش مسئولان در جلوگیری از تکرار این جنایت‌ها بسیار برجسته است، می‌گوید: «صداوسیمای ما باید واکنش جدی داشته باشد و این پرونده‌ها را زیر ذره‌بین ببرد. مخصوصا شخصیت بیمارگونه و روان‌رنجور این مردان باید تحلیل شود و مورد تحقیق قضائی قرار گیرد. زیربنای بسیاری از طلاق‌هایی که در کشور اتفاق می‌افتد، وجود ناامنی، احساس ترس و خشونت و اعمال قدرت در خانواده است که برای آن فکری صورت نمی‌گیرد. زنی که احساس ناامنی می‌کند، طلاق می‌خواهد برای اینکه خودش را از صدمات جسمی و روانی خلاص کند.»

قاسمی می‌گوید ما متاسفانه قانون مدونی در این حوزه نداریم و رویه قضات این است که حق به مرد داده می‌شود. فضای فکری مردسالارانه است. بر همین اساس هم نقش مسئولان در قانون‌گذاری و دولت در پیگیری اجرای قوانین بسیار برجسته است. ما نیاز داریم به تدوین قوانینی که بتواند از زن در برابر زورگویی‌ها حمایت جانی و مالی کند تا نیمی از جامعه ما از این بحران‌های پیاپی رهایی پیدا کنند.