در مدار خشونت
ملیحه محمودخواه| سر همسر و دخترعموی خود را از جسدش جدا کرده است. در یک دستش سر مقتول و در دست دیگرش یک کارد بزرگ آغشته با خون را با افتخار حمل میکند.
با افتخار در میدان شهر میچرخد. پیام او به تمام مردم این است که او شرف و ناموسش را پس گرفته است. زنش را کشته است تا ناموسش را پس بگیرد و دیگر از دست بیناموسی نجات پیدا کند. مرد دیگری با زبان عربی فریادزنان او را شجاع خطاب میکند. قانون و جامعه به کمک قاتل میروند، نه فریادزنان، بلکه با سکوت در این قتل سهیم میشوند.
تفکرات قبیلهای هنوز بر عقلانیت مدرن غلبه دارد
دکتر فاضل الیاسی، پژوهشگر پسادکتری دانشگاه تهران در گفتوگو با «شهروندآنلاین» میگوید: «پرداختن به ابعاد و عوامل عدیده خشونت در ابعاد مادی آن میسر نیست و بیشتر به ابعاد اجتماعی-فرهنگی آن باید پرداخت. اگرچه بیشتر خشونت را استفاده از زور فیزیکی یا کلامی به منظور قرار دادن دیگران در وضعیتی برخلاف خواسته طرف یا طرفهای مقابل قلمداد میکنند، اما خشونت ابعاد و لایههای بسیار پیچیدهتری دارد.»
او در تعریف تبیین جامعه در اینخصوص میگوید: «وقتی آمار طلاق عاطفی را بیشتر از 90درصد تخمین میزنند، یعنی تقریبا در بیشتر از 90درصد خانوادههای ایرانی خشونت وجود دارد و کودکان این خانوادهها یا خشونت را تجربه میکنند یا شاهد آن هستند. وقتی که تجمع مردم برای اعتراض به افزایش قیمت مایحتاج زندگی با خشونت پاسخ داده میشود. وقتی که یک کادر نظامی به دست یک متهم با چاقو کشته میشود. وقتی شهردار همسر خود را به قتل میرساند. وقتی که یک قاضی فرزند یا زن خود را به قتل میرساند. وقتی که یک وکیل زن خود را به قتل میرساند. وقتی که پدر فرزند خود را به قتل میرساند و صدها مورد دیگر، تمام اینها نشان میدهد که جامعه ما در مدار خشونت قرار گرفته و جامعه ما، جامعهای بیمار است. جامعهای در آستانه بحران اجتماعی.»
خلاء قانوناین جامعهشناس اجتماعی به بحث قانون هم اشاره کرده و میگوید: «قانون در تقابل با حقوق مقتولان ناموسی است. این در حالی است که اگر یک زن تحت ظلم واقع شود، جایی برای پناهبردن ندارد. پناهگاهی نیست که به آن پناه ببرد. اگر هم فرار کند، دستگیر و تحویل خانواده داده میشود و مانند رومینا و هزاران دیگر به قتل میرسد.»
خانوادهاو به نقش نهاد خانواده و شکلگیری نظام ارزشی نیز اشاره میکند و میگوید: «در برخی از مثالهایی که زده شد، خانواده مقدمات قتلهای ناموسی را فراهم میکند. به پسر یاد میدهد که با غیرت و ناموس باشد و چگونگی و چرایی کشتن دختر و زن خود را به او یاد میدهد. به دختر هم یاد میدهد که چرا و چه زمانی کشته شود، به گونهای که هنگام بروز چنین مسألهای، مادر و خواهران سکوت میکنند، یعنی مظلوم، از مظلومیت خود اطلاعی ندارد و آن را پذیرفته است. نظام ارزشی خانواده تا زمانی که زن و دختر تابع محدودیتهای ارزشی باشد، کانون گرم و صمیمی تلقی میشود. اما اگر در زمان انتخاب، دختر در تقابل با یکی از ارزشها عمل کند، میتواند با اشد مجازات مواجه باشد.
نظام آموزشی و نقش تاثیرگذار آنالیاسی نظام آموزشی را در بروز بسیاری از مشکلات خانوادهها مهم ارزیابی میکند و میگوید: «در مدارس، آموزش فاقد الگوهای دنیای مدرن است. در منابع درسی بیشتر موضوع مردانگی، صداقت، شرافت و … بر اساس دنیای سنتی است. آموزش مدرن نتوانسته است جای آموزش سنتی را بگیرد. نظام آموزشی ما یک نظام سختافزاری و ایدئولوژیک است. به جای تغییر نظامهای ارزشی سنتی در خانواده و جامعه که در خیلی از نقاط جهان منسوخ شده است، به آنها دامن میزند. تقابلهای مرد و زن را پررنگتر میکند. به جای ترویج عدالت و برابری، خواسته یا ناخواسته به یک نظام ناکارآمد تبدیل شده است.»