روزنامه آفتاب یزد
1400/11/27
تئاتر به شکل تعمدانهای در حال نادیده گرفته شدن است
آفتاب یزد - یوسف خاکیان: این روزها نمایش «چمدان» به کارگردانی آریو راقب کیانی در تماشاخانه «اهورا» میزبان علاقمندان به هنر نمایش است. حتما نام این کارگردان را به عنوان منتقد سینما و تئاتر بارها در روزنامه ما خوانده و متنهایی را که به رشته تحریر درآورده از نظر گذرانده اید. متنهایی که نشاندهنده دانش بالای یک منتقد پیرامون حوزههای نوشتاری ست که او درباره آنها قلمفرسایی میکند. راستش آریو راقب کیانی را پیشتر به عنوان یک منتقد با نقدهای سینمایی و تئاتری خوب میشناختم، اما مطلع شدن درباره اجرای نمایش «چمدان» مرا بر آن داشت که پیرامون ایشان تحقیقات بیشتری را به عمل آورم و دریابم که با یک هنرمند چندوجهی طرفم که برای انجام هر کاری در حوزه هنر، هم زیاد مطالعه میکند و هم زیاد فیلم و تئاتر میبیند. همین موضوع برای من کافی بود تا از این منتقد سینما و تئاتر که حالا با هنر کارگردانی او هم آشنا شده ام، بخواهم تا پیرامون نمایشی که روی صحنه برده فرصت مصاحبهای را به من بدهد که خوشبختانه با استقبال از سوی وی روبرو شد. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل این گفتگوست.برای ورود به مصاحبه، با اینکه مخاطبان ما با نام شما آشنا هستند لطفا خودتان را به صورت کامل معرفی کنید و بگویید که چند مدتی ست که به نوشتن نقدها و تحلیلهای سینمایی میپردازید؟
آریو راقب کیانی هستم، متولد سال ۱۳۶۱. لیسانسم مهندسی صنایع و فوق لیسانسم مدیریت اجرایی هست. مدت ۳ سال در حوزه تئاتر و سینما به عنوان خبرنگار در سایت تیوال مشغول به فعالیت بودهام و تقریبا با تمامی اهالی تئاتر مصاحبه داشته ام. به مدت ۶ سال است که در روزنامههای مختلفی از جمله آرمان، همدلی، شرق، اعتماد، ستاره صبح و همچنین روزنامه محترم آفتاب یزد مشغول قلم زدن در زمینه نقد تئاتر و سینما میباشم.
سوال اول را از آن جهت پرسیدم که مخاطبان روزنامه با کسی که گاهی اوقات نقدهای تئاتری و سینماییاش را در صفحه فرهنگی روزنامه میخوانند آشنا شوند، حال بهتر است بپردازیم به اصل ماجرا. راستش من خودم هم نمیدانستم که شما در حوزه هنرهای نمایشی کارگردانی هم میکنید و گویا همین روزها نمایش «چمدان» به نویسندگی «کوبه آبه» و مترجمی مصطفی دهقان را در تماشاخانه «اهورا» روی صحنه دارید، لطف کنید کمی درباره این نمایش برای خوانندگان ما توضیح دهید.
بلی، اشاره درستی کردید. بنده در حوزه کارگردانی تئاتر هم فعالیت میکنم. چندین بار اجراهای نمایشنامه خوانی از نمایشنامههای «عروسی خرده بورژواها»، «هفت منو»، «قطار» و... را روی صحنه سالنهای شهرزاد و باران و همچنین کارگردانی نمایش «هتل کوهستانی» اثر «واسلاو هاول» را عهده دار بوده و روی صحنه بردهام. نمایش «پرهیب ها» اثر «هنریک ایبسن» را هم کارگردانی کردهام
که متاسفانه به دلایلی امکان حضور در صحنه تئاتر را پیدا نکرد. نمایش «چمدان» اثر فاخر «کوبو آبه» را که به ترجمه روان جناب دهقان برگردان شده است، چندین سال قبل خوانده بودم و شیفته ذهنیت مولف اثر شده بودم. بنابراین ترغیب شدم که آثار دیگر این نویسنده را نیز مطالعه کنم که میتوانم به «زن در ریگ روان»، «کشتی ساکورا»، «قتل غیرعمد» و «دوستان» اشاره کنم. نمایشنامه «چمدان»، نمایشنامهای است که از جانب نشر افراز در مجموعهای به نام «مردی که به عصا تبدیل شد» راهی بازار کتاب شده است. تمامی آثار «کوبو» آبه دارای فضاسازیهای سوررئال هستند که شخصیتها در آن دچار بحران هویت شده اند. مخاطب و خواننده این اثر نمایشی، در مییابد که به مرور دو زن حاضر در درام «چمدان» دچار مسخ شدگی و از خودبیگانگی بر سر باز کردن چمدانی که نماد مردانگی است، میگردند. نمایشنامه «چمدان»، دارای شخصیتهایی است که در عین اینکه به شکل هجو پرداخت و معرفی میگردند، ولیکن دغدغهای بسیار جدی دارند. مسئله «چمدان»، در ظاهر امر مسئله پنهان کاری و مکاشفه آن در زندگی مشترک است. اما قصه «چمدان»، محدود و محصور به فضای خانه نمیشود و میتوان آن را به جامعه بسط و تعمیم داد.
تا جایی که میدانم «آبه» یک نویسنده ژاپنی ست و خب زبان ژاپنی یک از زبانهای سخت دنیاست، چرا سراغ چنین نمایش نامهای رفتید؟ متن ایشان چه ویژگی خاصی داشت که نظر شما را برای کارگردانی نمایش آن ترغیب کرد؟
نمایشنامه «چمدان»، یک نمایشنامه چند وجهی است که در تحلیل آن باید تمامی ابعادش در نظر گرفته شود. متن زنانه نمایشنامه و چالش بین دو زن که یکی از آنها متاهل است و صاحبخانه و دیگر مجرد است و مهمان، یکی از نقاط قوت نمایشنامه است. نمایشنامه با زبان ساده، دیالکتیک رخ داده شده بین این دو زن مدام به رخ میکشاند و شرایط این دو زن را در دو کفه ترازو قرار میدهد. گفتمان رد و بدل شده بین این دو زن که همان زبان نمایشی است، به سخنان بسیار غیرجدی شبیه است، ولی نمیتوان از آن سرسری گذشت. نمایشنامه تمهای مختلفی میتواند داشته باشد، تم انتظار، تم خیانت، تم انتقام و حتی تمهای سیاسی. از طرفی نمایشنامه پر از لحظاتی است که در آن رفتار پارادوکسیکال از دو کاراکتر در حال سر زدن است. گویی این دو زن در حال بازی الاکلنگی هستند که لحظاتی زن اول در اوج است و لحظاتی زن دوم در ابرها! همین خاصیت نسبی بودن موقعیت و تضاد حاصل شده بین این دو شخصیت، پتانسیلهایی فراوانی را برای روی صحنه بردن را از خود به هر کارگردانی نشان میدهد. نمایشنامه مدام در یک حالت بینابینی و نسبی گرایی گام بر میدارد که نمیتواند و نمیخواهد هیچگاه به قطعیت برسد. جدال بین شجاعت و ترس این دو زن که به واسطه وجود یک چمدان برای یکدیگر نقش دیکتاتور و قربانی بازی میکنند، خط سیر روایت و پیرنگی نمایش را تا انتها طی میکند و تمامی دلایل برشمرده شده برای اجرای این درام ژاپنی ترغیبکننده خواهد بود.
در نمایش «چمدان» یک گروه کارگردانی هم وجود دارد، وظیفه این گروه چیست و چه تفاوتی با عملکردی که شما در نمایش دارید، دارند؟
در گروه کارگردانی تقسیم کارها به این گونه است که اعضاء بر اساس شرح وظایف محوله و البته هم پوشانی یکدیگر به کارگردان اثر کمک میکنند و نگاه اینگونه بوده است که به جای استفاده از واژگانی چون منشی صحنه و یا دستیار صحنه و یا برنامه ریز همه افراد به عنوان کمک حال کارگردان و از یک گروه قلمداد گردند. مثلا خانم سمیرا رحمتی علاوه بر آنکه در زمان اجرا در اتاق فرمان عهده دار مسئولیت صدا و نور میباشند در زمان تمرینات نیز شرح شغلی معادل منشی صحنه داشتند و یا خانم شادی حیرت پور، در قبل از هر اجرا نقش برنامه ریز را ایفا میکند و مواردی را بار هر بازیگر به صورت روزانه چک و بررسی میکنند و یا آقای خلفی علاوه بر حضور فعال در بخش مدیریت صحنه، نقش بازیگردانی را نیز داشتهاند و البته گروه بودن باعث میگردد که همه افراد، نقش پشتیبان را در مراحل مختلف از خود نشان دهند که در زمان اجرا نیز، در عمل اینگونه شده است و همه افراد نسبت به همه چیز احساس تکلیف دارند.
چند ماه است که برای روی صحنه بردن این نمایش تمرین میکنید؟
به طور دقیق نمیتوان مدت زمان تمرین را محاسبه کرد. زیرا که چندین بار این نمایش با وقفه به دلیل تعطیلی سالنهای تئاتر به خاطر اپیدمی کرونا مواجه شده است. مثلا بار اول قرار بود که نمایش در آذر ماه ۱۳۹۹ روی صحنه برود که مدت سه ماه برای این موضوع تمرین شده بود که زمان اجرای نمایش با یکی از پیکهای کرونا تلاقی پیدا کرد و گروه نمایش مجبور شد مدتی را به دور از تمرینات سر کند. برای بار دوم گروه نمایشی فروردین ماه ۱۴۰۰ را نشانه گرفته بود که حدود دو ماه برای این موضوع تمرینات منسجم صورت گرفت که باز هم نمایش چمدان با پیک کرونا و تعویق و تعلیق نمایشها مواجه شد و برای بار سوم تیر ماه ۱۴۰۰ در نظر گرفته شده بود که اتفاق مشابهی رخ داد و برای ۷ ماه، ناچار به تعطیل کردن تمرینها شدیم! حال این موضوع هم مزید بر علت بود که چندین بار بازیگران مرد، در این نمایش جابجا شدند و هر بار آمادگی گروه که تا سرحدی میرسید، دوباره و به شکلی ناخواسته مجبور به مرور تمرینات قبلی میشد و همین باعث بیثمر شدن تمرینات قبلی میگردید.
چطور به گروه سه نفره بازیگرانی که در نمایش شما ایفای نقش میکنند، رسیدید؟
شخصیتپردازی دو زن در این نمایش به نحوی است که شخصیتهای زن تقریبا به صورت هم قد دیده میشدند. هیچ کدام از شخصیتهای حاضر در این نمایش نام و یا به طور واضحتر هویت مشخصی از خود ندارند و شبیه به هم بودن و در عین حال افتراق داشتن قلیل حائزاهمیت بود. نمایشنامه «چمدان» با شخصیتهایی چون «زن» با بازی الناز شاهوردی و «مهمان» با بازی مهسا سیاری نیاز به دو بازیگر با دو جنس بازی متفاوت داشت که برای یکی از بازیگران میبایست به صورت درونیتر درمیآمد. بازی بازیگران باید به سمتی هدایت میشد که حس غریبه آشنا بودن و یا بالعکس آشنا غریبه بودن بین این دو کاراکتر احساس کرد و هر دو بازیگر خانم در این راستا نهایت همکاری را داشتند. تحلیل شخصیتها طوری بود که نیاز به دو خانم تقریبا هم جثه احساس میشد که البته نقش «مهمان» کمی بلندتر است که پشت این موضوع فکری است. از طرفی چهره این دو زن باید طوری باشد که تداعیگر لبخند مونالیزا باشند. آن چیزی که برای انتخاب بازیگر نقش چمدان با حضور علیرضا یلوه حائز اهمیت بود، انعطافپذیری بالا و حرکات فیزیکال بود که ایشان هم توانسته است از پس این موضوع برآید.
آیا متن نمایش دراماتورژی شده یا عینا روی صحنه رفته است؟
بلی، متن نمایشنامه دراماتورژی شده است و با متن اصلی کمی تفاوت دارد. البته که قابل ذکر است که کلیت فضای نمایش و شخصیتپردازیها چندان تغییر نکرده است. دراماتورژی جوری بوده است که بخشی از نمایشنامه توسط اینجانب به عنوان پیشداستان نگاشته شده است، زیرا که در متن اصلی به یکباره و آنی و بیمقدمه قصه چمدان آغاز میگردد. در عین حال پایانبندی در نظر گرفته شده از سمت مولف اثر، باعث میگردد که روایت بدون هیچ دستکاری به انتهای منزلگاهاش برسد، ولیکن در دراماتورژی صورت گرفته شده جابجایی شخصیت دو زن و همچنین تغییر موضوعیت سوبژهای چمدان به ابژه بودن آن صورت میپذیرد. همچنین در جای جای نمایشنامه، مونولوگهای از سوی چمدان یعنی بازیگر مرد بیان میگردد که آوانگارد است و سعی بر این شده است که مونولوگهای این کاراکتر به زبان حال هر مخاطب ایرانی نزدیک شود بیآنکه نمایش به سمت ایرانیزه شدن میل کند. من حیث المجموع تلاش بر این بوده است که اقتباسی وفادارانه و نه آزاد از این اثر داشته باشم که قرابتهای فرهنگی برای مخاطب ایرانی داشته باشد.
چطور شد که به تماشاخانه «اهورا» رسیدید؟ آنطور که از ساعت نمایش هم پیداست گویا خیلی سخت توانستهاید که برای نمایشتان سالن مهیا کنید؟
همه اهالی تئاتر خوب میدانند سالنهای دولتی نسبت به سالنهای خصوصی پاخور بهتری برای مخاطب دارند. این در شرایطی است که تئاتر به خودی خود با بیمهریهای فراوانی مواجه شده است. چندین بار برای سالنهای مجموعه تئاتر شهر با ارسال فیلم اثر تلاش کردم، ولیکن هیچگاه جوابیهای مشخص و واضح در خصوصعدم مقبولیت اثر بر اجرای اثر در آن سالنها دریافت نکردم. پاتوق تئاتریها یعنی مجموعه «تئاتر شهر» قصد ندارد غیرخودیها را به خود راه دهد و ملاک حضور در این مجموعه شاید به حمایتهای خاص از عدهای خاص میباشد! در بین سالنهای خصوصی نیز، تماشاخانه «اهورا» شرایط مناسبتری را در زمان شیوع کرونا از خود نشان داد که با توجه بهعدم حضور سرمایهگذار در کنار گروه نمایش، بهترین گزینه در آن زمان به نظر میرسید. در خصوص ساعت نمایش هم با توجه به تغییرات مکرر زمان اجرای نمایش، گروه نمایشی هر بار ناچار میشد از بین ساعتهای محدود دست به انتخاب زند؛ بار اول ۱۷:۴۵، بار دوم ۱۹:۳۰ و حال قرعه به ساعت ۲۱ رسید.
آنطور که دریافتم «چمدان» ششمین نمایشنامهای ست که روی صحنه بردید، آثار قبلیتان هم از نمایشنامههای ژاپنی بوده یا هر نمایشنامهای که خوب باشد میتواند شما را وسوسه کند که آن را روی صحنه ببرید؟
آن چیزی که برای من وسوسه برانگیز است، تصویری است که ابتدا به ساکن از هر متن نمایشی در ذهنم پدیدار میشود. این اولین انتخاب من از یک متن ژاپنی بوده است و وجه مشترک همه انتخابهای من بیشتر حول دو موضوع میگردد؛ جهان ابزود و پوچ دنیای نمایشی و همین طور چگونگی تعریف رابطه بین آدمهای جهان نمایشی. موضوعی دیگری که در گزینش نمایش رکن است، دست نخورده بودن آن یا حداقل کمتر پرداخت شده بودن آن است. نمایشنامه چمدان، پیشترها تنها یک بار توسط آقای آییش روی صحنه سالن اصلی تئاتر شهر رفته بود و فاصله بین دو اجرای نمایش یکی از دلایل انتخاب این متن بوده است.
استقبال مخاطبان از «چمدان» تاکنون چطور بوده است؟
استقبال تماشاگران با توجه به رعایت فاصلهگذاری اجتماعی و پروتکلهای بهداشتی و گزینش صندلیها به صورت یک در میان برای مخاطب و با توجه به شرایط فعلی یعنی رواج پیک اٌمیکرون قابل قبول بوده است. ضمن اینکه تاثیر جشنوارههای فیلم فجر و تئاترهای فجر بر استقبال مخاطب از «چمدان» بیتاثیر نبوده است. میخواهم به حضور سفیر ژاپن در یکی از شبهای نمایش اشاره کنم، که ایشان علاوه بر هیجان در محفل عمومی یک رویداد هنری با حضور مخاطب ایرانی، از مشترکات ایجاد شده بین نمایشنامه و فضای فرهنگی دو کشور ابراز خرسندی داشتند.
شما هم مثل خیلی از تئاتریها در دوران کرونا مشکل اجرا یا تمرین داشتید یا به راحتی روی صحنه رفتید؟
مشکلات روی صحنه رفتن بیشتر بهعدم داشتن برنامه ریزی و سیاستگذاری مشخص و مدون از سوی متولیان تئاتر بر میگردد. در دو سال اخیر علاوه بر آنکه سالنهای نمایش به یکباره تعطیل میشدند، بدون اطلاعرسانی قبلی مجددا بازگشایی میشدند و همین موضوع به گروههای نمایشی بسیار ضربه مالی و البته معنوی زد. در حال حاضر بعضی از سالنها به صورت تمام ظریف اقدام به بلیت فروشی میکنند و بعضی دیگر به صورت یک در میان. ضمن آنکه همانطور که پیشتر عنوان شد، نمایش «چمدان» سه بار در روی صحنه رفتن در بازههای زمانی مختلف ناکام ماند و باعث گردید که هزینههای مضاعفی به گروه در پروسه تمرینات تحمیل گردد.
به نظر شما با تئاتر میتوان امور زندگی را گذراند؟
با توجه بهعدم حمایتهای دولتی چه ازنظر اختصاص دادن سالنهای نمایش، چه از نظر تخصیص بودجه به گروههای نمایشی در پروسه تولید، قطع یقین نه تنها امور زندگی نمیگذرد بلکه برای ماندن و فعالیت در این عرصه و به قولی روشن نگه داشتن چراغ تئاتر، باید از جیب هزینه کرد. در سطح شهر تهران و با وجود این تعداد سالنهای نمایشی که غالبا به صورت خصوصی اداره میگردند، هیچ بنر تبلیغاتی برای گروهها در نظر گرفته نشد. حتی برنامهای در تلویزیون هم به طور جد و در یک شبکه پر ببیننده، به مقوله تئاتر همانند آن چیزی که مربوط به سینما هست در نظر گرفته نشده است. گویا فاصلهگذاری اجتماعی شهروندان از تئاتر، نه به دلیل کرونا که به خاطرعدم اولویت قراردادن این موتیف هنری از سوی مسئولان پیشاپیش صورت گرفته شده است. در چنین فضایی، باید از زندگی شخصی گذشت تا تئاتر زنده بماند.
خیلی از مردم معتقدند که بلیت تئاتر گران است، در مقابل خیلی از تئاتریها هم بر این عقیده هستند که در مقابل هزینههای سرسامآور زندگی، قیمت بلیت تئاتر اصلا به چشم نمیآید، نظر شما در این باره چیست؟
قیمت هر چیز را باید نسبت به گردش مالی در آن صنف سنجید. جملات کلیشهای وجود دارد که هنر غذای روح و کاش مخاطب تئاتر قید یک شب پیتزا خوردن را بزند و به تماشای اثر هنری بنشیند. ما نمیتوانیم برای کسی حکم کنیم که از اولویتهای زندگیاش بزند و تماشای تئاتری را انتخاب کند. من حیث المجموع قیمت هر چیز در شرایط فعلی میتواند گران باشد، حتی تئاتر، ولی باید نسبت به هر چیز آنها را برآورد کرد. ولی شاید مصائب یک گروه تئاتری برای روی صحنه بردن یک نمایش برای مردم ناملموس باشد. واقعیت امر این است که هزینههای گروههای تئاتری از جمله تهیه پلاتو برای تمرین، ایاب وذهاب نفرات، هزینههای طراحی صحنه و چهره و لباس و مهمتر از همه هزینههای اجاره هر شب سالن جزو هزینههای بسیار بالا محسوب میشود، ولی چون انتخاب کردیم که اینگونه زندگی کنیم حق اعتراضی هم وجود ندارد. اگر قیاسی صورت گیرد مشخص میشود که بلیت کنسرتها بسیار گرانتر هستند، ولی چرایی انتخاب از بین موسیقی و تئاتر و پذیرفتن هزینههای آن را باید در پرداخت این دو موضوع در کشور جستجو کرد.
چرا خیلی از کارگردانان تئاتر ترجیح میدهند که نمایشنامههای خارجی را روی صحنه ببرند در حالیکه ما در ادبیات نمایشیمان متنهای قوی از نویسندگان کارکشته کم نداریم.
اجازه دهید که با این رویکرد مخالف باشم. نمیتوان به قطعیتی در این زمینه رسید که نمایشنامههای خارجی برای کارگردانها ارجحتر هستند زیرا که همچنان نمایشنامههای اساتیدی چون بهرام بیضایی، محمود استاد محمد، اکبر رادی، غلامحسین مظلومی، بهمن فرسی و سایر بزرگواران برای هر خواننده و کارگردانی جذاب و جای کار دارد. میتوان گفت که یک حالت بینابینی در انتخاب نمایشنامههای خارجی و ایرانی وجود دارد و این به تنوع سبد کالای تئاتری مخاطب کمک شایانی میکند.
خودتان را بیشتر یک منتقد میدانید یا یک کارگردان تئاتر؟
حقیقت امر این است که من خودم را بیشتر یک تماشاگر تئاتر میدانم که در حدود بیست سال است به طور عاشقانه نمایشها را
دنبال میکنم.هر بار که در سالنی به تماشای اثری مینشینم، با خاموش شدن چراغ بخش تماشاگران احساس میکنم وارد دنیای دیگری شدم که به همان اندازه دنیای بیرون از سالن نمایش میتواند واقعی و صد البته اعجابآور باشد.
چرا از میان اینهمه هنر به سراغ نمایش رفتید و خاصه کارگردانی؟
در چند سال گذشته و با توجه به گذراندن دورههای مختلف آموزشی در سطح بازیگری و فن بیان و همچنین کارگردانی، با رهنمود و راهنمایی استاد گرانقدرم جناب آقای وحید جلیلوند به این درک رسیدم که شاید مناسب روی صحنه و سن نمایشی و حتی جلو دوربین رفتن نیستم و به توصیه و پیشنهاد ایشان، پشت صحنه را محل مناسبتری برای فعالیت هنری دریافتم.
به نظر شما تئاتر هنری مظلوم و مهجور است؟ اگر پاسختان مثبت است فکر میکنید چرا چنین اتفاقی برای حوزه هنرهای نمایشی در سرزمین ما رخ داده است؟
تئاتر نه مظلوم است و نه مهجور. تنها چیزی که میتوان گفت این است که تئاتر به شکل تعمدانهای در حال نادیده گرفتن شدن است. تئاتر به عنوان یک نیاز و مولفه لازم و ملزوم هویتبخش در سطح جامعه رواج و اشاعه نمیگردد. آیا با ارقام بودجه در نظر گرفته شده برای سال ۱۴۰۱ میتوان به بهبود وضعیت تئاتر خوشبین بود؟ قدر مسلم ناامیدی هیچ راهی به دل اهالی تئاتر نخواهد یافت ولیکن هر چقدر چشمهایی نسبت به تئاتر بستهتر گردد، تئاتر چشمهایش بازتر میگردد.
برای تعالی هنر تئاتر چه پیشنهاداتی دارید؟
فکر کنم این سوال در وهله اول باید از مدیران شهرداری، رئیس صدا و سیما، وزیر فرهنگ و ارشاد و وزیر آموزش و پرورش پرسیده شود. آیا در سطح شهرها، انگارهها و یا المانهایی از تئاتر رویت میشود تا این فرض قوت یابد که تلاش و همتی برای آشنایی مردم با تئاتر صورت گرفته است. آیا امکانات سخت افزاری شایستهای برای گروهها در نظر گرفته شده است؟ آیا حمایتهای تبلیغاتی از نمایشی در سطح شهر صورت میگیرد؟ آیا به تئاتر خیابانی آنچنان که باید جایگاه ویژهای بخشیده شده است که مردم را از سطح خیابانها به سوی سالنهای نمایشی هدایت کند؟ آیا در کتب ادبیات مدرسه، به ادبیات نمایشی پرداخته میشود؟ آیا سازمان تامین اجتماعی برای امنیت خاطر فعالان این عرصه هنری حاضر است تمهیدات ویژهای در نظر بگیرد؟ جواب این سوالها و پرسشهای دیگر چنانچه به صورت صریح داده شود، میتوان صحبت از تکریم تئاتر کرد و بعد از آن به چگونگی تعالی تئاتر فکر کرد.
به عنوان یک فعال عرصه هنرهای نمایشی از وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی چه انتظاراتی دارید؟
هفتهای یکبار تماشای یک اثر نمایشی را در برنامه کاری خود در نظر داشته باشند. حتی میتوانند زنگ افتتاح یک نمایش را خودشان به صدا دربیاورند. سعی کنند که پای هنرهای نمایشی را به مدارس پایه باز کنند و امکان ورود گروههای خارجی را برای روی صحنه بردن نمایش تسهیل بخشند. دیگر اینکه نگاه سختگیرانه شورای نظارت تئاتر را در زمان بازبینی اثر تلطیف نمایند.
آینده هنر تئاتر را چطور ارزیابی میکنید؟
تئاتر چند سالی است که در ناکجاآبادی لامکان لازمان همانند نمایشنامه «در انتظار گودو»، در حال زیستن است. روند فعلی را میتوان به آینده بسط داد، روالی که به بیآیندگی تئاتر منجر میگردد. چون نه نقشه راهی برای این هنر در نظر گرفته شده است و نه استراتژی در خور و مناسبی. ابتدا به ساکن باید بدانیم در هنر تئاتر در کجا ایستادهایم که بعد مشخص کنیم به کجا میخواهیم برویم.
فکر میکنید تئاتر ایران در عرصه جهانی در کدام پله و موقعیت قرار دارد؟
جواب این سوال در جواب سوال قبل به نوعی مستتر است. تا زمانی که ما ندانیم در سرزمین خودمان در کدام پله ایستاده ایم، نمیتوان به نقطه دیگری روی اندازیم.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
یخچال و لوازم خانگی هم ثبت نامی شد؟
تختهای بیمارستانهای ما پر شدهاند
کمبود 190 قلم دارو در کشور!
تئاتر به شکل تعمدانهای در حال نادیده گرفته شدن است
رستوران تهرانی، غذا لبنانی، قیمت دلاری
ورزش و دیپلماسی
قتل زن اهوازی، آخرین قتل خانوادگی خواهد بود؟
اختلال خلق ادواری چیست؟
بردگی مدرن؛ بردگی کودکان
مجالی برای گفتگو
ای شب از رویای تو رنگین شده!
موارد اختلافی کدام است؟
«اوکراینیزه» کردن اروپا به سبک پوتین و بایدن!
دشواریهای یک مذاکره