روز سياه تركمانچاي

به بهانه 194مین سالگرد یک قرارداد تحمیلی در گفت‌وگو با الهه کولایی و فیاض زاهد روز سياه تركمانچاي ‌امیرحسین جعفری: نام تركمانچای با گذشت سال‌های بسیار هنوز بوی شكست را در ذهن‌ها بازآفرینی می‌كند؛ واقعه‌ای كه در ذهن تاریخی ایرانی‌ها یك تحقیر و بازنمایی ضعف سیاسی، نظامی و دیپلماتیک در برابر همسایه شمالی بود. گزافه نیست اگر بگوییم نوعی روس‌هراسی هم با این قرارداد و همتایش یعنی گلستان بر ذهنیت تاریخی ایرانیان بار شد. جداشدن 17 شهر قفقاز آن‌قدر برای ایرانی‌ها سنگین تمام شد كه هنوز هم بغض تاریخی آن باقی مانده است و هرگونه رفتار یادآور آن واقعه، ایرانی‌ها را به واكنش وامی‌دارد؛ از‌جمله اینكه در هفته‌های اخیر سفیر روسیه در تهران با حاضرشدن بر سر قبر یكی از عوامل مهم این واقعه، موجی از اعتراض را دامن زد. به مناسبت سالروز انعقاد قرارداد تركمانچای گفت‌وگویی داشته‌ایم با الهه كولایی، نماینده مجلس ششم و استاد دانشگاه تهران و فیاض زاهد، تاریخ‌پژوه و فعال سیاسی كه مشروح آن را می‌خوانید.
الهه كولایی در آغاز درباره گروه مذاكره‌كننده ایران در قرارداد تركمانچای به «شرق» گفت: آنچه در مورد شرایط امضای این پیمان در میان ایران و روسیه باید گفت، تأثیر محیط بین‌المللی و رقابت‌های سیاسی روسیه با برخی قدرت‌های اروپایی از یك سو و موازنه قدرت در میان ایران و روسیه در آغاز قرن 19 در ایران دوران قاجار نیز از سوی دیگر است كه باید مورد توجه قرار گیرد. در واقع با در نظر گرفتن ساختار سیاسی ایران در دوران فتحعلی‌شاه و شرایط حاكم بر دربار ایران و نگاهی كه فتحعلی‌شاه و اطرافیان او به ایران و منافع مردم ایران داشتند، در نوع رفتار آنها با قدرت‌های خارجی، باید بیشتر توجه شود. در آغاز قرن 19 روسیه به‌عنوان یك قدرت اروپایی درگیر در بازی‌های قدرت در مقابل قدرت‌های دیگر در اروپا و کشورگشایی ناپلئون بود. برای روسیه پایان‌بخشیدن به منازعات قفقاز، مسئله مهمی بود که بتواند نیرو‌های خود را در اروپا برای پیگیری جنگ در آن منطقه دنبال كند. آنچه در شكل‌گیری این پیمان اهمیت دارد، هدف‌های روسیه در گسترس امپراتوری خود در قفقاز جنوبی و امتداد آن در مرز‌های جنوب شرقی و شرق دریای خزر و در واقع تثبیت قدرت آن در این منطقه از جهان در بازی‌های اروپا بود. روسیه به‌عنوان یك قدرت اوراسیایی رقابت را با قدرت‌های اروپایی دنبال می‌كرد و در جهت تثبیت قدرت خود بود؛ اما درباره ایران، به‌ویژه با توجه به كاهش قدرت دولت مركزی در ایران و نارضایتی‌هایی كه در قفقاز جنوبی وجود داشت، موازنه قدرت در میان دو كشور، یعنی ایران در حال افول و روسیه در حال بالندگی، در دو پیمان گلستان و تركمانچای بازتاب پیدا كرد. آنچه اهمیت دارد بازتاب رابطه قدرت و به‌ویژه تأثیر معادلات قدرت در اروپا، بر این پیمان بود. شرایط ژئوپلیتیكی ایران به‌خوبی نشان می‌دهد كه چگونه معادلات بین‌المللی تأثیر خود را بر روابط خارجی كشور ما باقی گذاشته است.‌‌ وی در ادامه نسبت به ایجاد كاپیتولاسیون روسی پس از تركمانچای و ایجاد روحیه روس‌ستیزی میان ایرانی‌ها افزود: بدون تردید رخدادهای تاریخی در شكل‌گرفتن حافظه یك ملت، تأثیری ماندگار و عمیق دارد؛ از‌جمله آنچه در جنگ‌های ایران و روس و پیامد‌های آن و به‌ویژه رفتار پایدار و ماندگار تحقیر‌آمیز روس‌ها نسبت به ایران شكل گرفت، پدیده‌ای بود كه آثار آن تا قرن 21 نیز ادامه پیدا كرده‌؛ زیرا در روابط دو كشور این الگوی رفتاری بارها تكرار شده است. شواهد تاریخی بسیار تداوم و پایداری این الگو را به نمایش گذاشته است. اجرای كاپیتولاسیون در بخش‌هایی از این پیمان، یك نوع برتری غیرقابل قبول از سوی روسیه نسبت به مردم ایران را نهادینه كرد و زمینه‌ای برای پیگیری این سیاست از سوی دولت‌های دیگر در قرن‌های بعد شد.‌ همان‌گونه كه می‌دانید در قرارداد دوستی دو كشور به دنبال انقلاب اكتبر، تلاش شد چهره جدیدی از روسیه در قالب یك نظام ایدئولوژیك در قالب اتحاد شوروی به نمایش گذاشته شود تا چنین وانمود شود كه الگوی رفتاری روسیه در برابر ایران، از یك قدرت مسلط كه در پی جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای و جهانی است، به یك دولت برابر با پذیرش حقوق ملت ایران تغییر پیدا كرده است. تحولات سال‌های بعد نشان داد این الگوی رفتاری در روابط آن با ایران تداوم پیدا كرده است. بنابراین می‌توان این قرارداد و آثار آن را به‌عنوان یك پایه اساسی تأثیرگذار بر روابط ایران و روسیه تفسیر كرد. شواهد و مدارك بسیاری از‌جمله سفرنامه روس‌ها در ایران نشان‌دهنده این رویكرد تکبرآمیز و استعماری نسبت به ایران در دیدگاه مقام‌های دولت تزاری بوده است. در كتاب سفرنامه‌های روس‌ها در ایران كه دانشگاه تهران آن را چاپ كرده، به‌خوبی این نگاه روس‌ها بازتاب پیدا كرده است.
بدون تردید سیاست‌های گسترش‌طلبانه دولت روسیه در افزودن قلمرو ارضی خود در مناطق پیرامونی با استفاده از فرصت‌هایی كه وجود داشته، در این مسئله بسیار تأثیرگذار بوده است. روند گسترش‌طلبی دولت استعماری در روسیه، مناطق پیرامون از‌جمله قفقاز جنوبی را تحت تأثیر قرار داد. تحولاتی كه در قفقاز اتفاق افتاد، از زمان شكل‌گیری حكومت اسلامی در آن منطقه از دوران شیخ منصور و شیخ شامل و سپس استقلال‌طلبی فقهای شیعه در برابر روسیه و تحولات قرن 19 از یك سو و ضعف دولت مركزی در ایران و افول قدرت ایران پس از نادرشاه و آنچه در رفتار پادشاهان قاجار اتفاق افتاد و تلاش‌هایی كه گرجی‌ها در این منطقه برای استفاده از نفوذ روسیه برای مهار سیاست‌های ستمكارانه برخی پادشاهان ایران در آن منطقه دنبال كردند، از سوی دیگر بر این رابطه تأثیرگذار بود.
باید در نظر داشت سیاست‌های دولت روسیه برای گسترش قدرت در قفقاز با در‌نظر‌گرفتن ضعف دولت ایران و نداشتن امكانات مناسب نظامی برای رویارویی با این قدرت اوراسیایی، بر این تحولات تأثیر مستقیم داشت. ‌این استاد دانشگاه سپس درباره اهمیت بازتاب خارجی این قرارداد اشاره كرد: این قرارداد مانند بسیاری از قراردادهایی كه در پایان جنگ‌ها بین كشور‌ها امضا می‌شود، بازتابی از موازنه قدرت میان ایران و روسیه بود. بدون تردید ملاحظات بین‌المللی نیز در كنار مسئله رابطه قدرت در میان دو كشور و نیز رقابت‌های اروپایی بر آن تأثیر‌گذار بوده است؛ از‌جمله رفتار انگلستان در چارچوب منازعات اروپایی. نكته مهم‌‌تر اینكه پیمان تركمانچای و بررسی آن می‌تواند نقش عامل بین‌المللی را در تحولات ایران نشان دهد‌ كه كشور ما به‌عنوان «چهارراه حوادث» چگونه از اندركنش‌های جهانی تأثیر‌پذیر بوده است. در قرن‌های جدید هم كنش و واكنش‌های جهانی و روابط قدرت‌های بزرگ جهانی، بر مسائل داخلی آن تأثیرگذار بوده است.


كولایی در پایان از رفتار دولت لنین نسبت به این قرارداد و لغو‌نکردن آن در دوره شوروی با توجه به لغو قراردادهای استعماری در آغاز دوران لنین گفت: در قرارداد دوستی دو كشور قراردادهای استعماری و تحمیل قواعد ظالمانه استعماری بر ایران پایان یافته اعلام شد؛ از‌جمله بازگرداندن حق كشتیرانی به ایران در دریای خزر. اما باید توجه داشت‌ آرمان‌گرایی دولت جدید در مسكو با بهره‌گیری از ایده‌های كمونیستی و اندیشه‌های ماركس و اجرائی‌كردن آن توسط لنین، به‌زودی با وظایف یك دولت ملی در تقابل قرار گرفت. الزام‌های ژئوپلیتیكی و ضرورت تأمین منافع روسیه، این كشور را به‌زودی به ‌سوی رفتار‌های یك دولت عادی در نظام بین‌الملل كشاند. به‌جای الزام‌های ایدئولوژیك كمونیستی، شوروی رفتار خود را نسبت به ایران نیز بر اساس منافعش تنظیم كرد. رفتار لنین با «جنبش جنگل» برای پایان مبارزه میرزاكوچك‌خان با رضاشاه، از اولین نشانه‌های پایان رویكرد‌های ایدئولوژیك در حكومت كمونیستی بود. اتحاد شوروی به‌زودی پذیرفت الزام‌های ایدئولوژیك را در خدمت منافع ملی خود به كار گیرد؛ بنابراین برخلاف شعار‌های اولیه و انتظاری كه از آنها در رعایت حقوق برابر با ایران وجود داشت، به‌زودی مردم ایران دیدند الگو‌های رفتاری استعماری در مقابل ایران جان گرفت و ادامه پیدا كرد.
‌فیاض زاهد در آغاز درباره موقعیت و توانایی ایران زمان انعقاد قرارداد تركمانچای گفت: «با مجموعه چالش‌ها و درگیری‌هایی كه در نتیجه معاهده گلستان در سال 1814 رخ داده بود و مهم‌ترین خسارت ایران از‌دست‌رفتن گرجستان بود، ایرانی‌ها با مشكلات این پرونده آشنا شده بودند؛ بنابراین وقتی وارد جنگ‌های منتهی به تركمانچای می‌شوند كه تا سال 1828 به طول انجامید، ضرورت‌های جنگ باعث شده بود ایرانی‌ها با واقعیت‌های جنگ بیشتر مواجه شوند، اما با نگاه عمومی‌تر سطح آگاهی‌ها برابر نبود. سطح جنگ نیز برابر نبود. ارتش روسیه یكی از ارتش‌های قدرتمند اروپای قرن 19بود كه در اروپای مركزی و همین‌طور حوزه اروپای شرقی مدعی بود و لهستان، سوئد و فنلاند را محدود كرده بود. كشوری در‌حال‌توسعه بود و به كشوری مهم از نظر تكنولوژی و نظامی تبدیل شده بود كه ایران با آن قابل‌مقایسه نبود. اوج این ناآگاهی كه به آن در روایات نیز اشاره شده است، در نامه فتحعلی‌شاه به یكی از نزدیكانش مطرح است كه چند سؤال می‌پرسد از‌جمله اینكه ‌بنویسید عشایر و ایلات اروپا چند نفر هستند و چه ایلاتی در آنجا قدرت دارند، سؤال دوم این است كه انگلستان مركز لندن است یا لندن مركز انگلستان‌؟ به نظر تمسخرآمیز است، اما آن زمان شاهان قاجار با صحنه جهانی آشنایی نداشتند و بعد‌ها نیز معاهده لیختن‌اشتاین و ناآشنایی با تغییرات صحنه جهانی و اروپا بود كه باعث شد در عهدنامه‌های تجاری، سیاسی، كنسولی و نظامی، ایرانی‌ها از وضعیت برابری برخوردار نباشد. مسئله دیگر این بود كه ایران جنگ اول و دوم را باخته بود كه به تحقیر تاریخی تبدیل شده بود و هنوز هم مراجعه و مرور آن خاطرات ایرانی‌ها را ناراحت می‌كند».
‌زاهد سپس درباره تمایل‌داشتن و ‌تمایل‌نداشتن مردم مناطق قفقاز به جدا‌شدن از ایران افزود: «عمده مردم آن مناطق از وضعیت موجود ناراضی بودند و خواهان بازگشت به ایران بودند؛ البته این شامل خان‌های آسیا مركزی نمی‌شود، چون آنها وضعیت متفاوتی دارند. البته در دوران ناصرالدین‌شاه وضعیت دیگری ایجاد شد. در‌واقع ما نمی‌توانیم از حقیقت چشم‌پوشی كنیم كه در لرستان، تالش و آذربایجان این حس تنفر و تلاش برای جدایی بیشتر بود. شاید در گرجستان به دلیل اینكه مسیحی بودند و به‌خصوص نسبت به رفتار آقامحمدخان در گرجستان این تمایل كمتر بود، اما جالب است كه ایرج افشار در زندگی تقی‌زاده به روایتی اشاره می‌كند كه می‌گوید تقی‌زاده ‌در ماجرای مجلس اول وقتی مجبور می‌شود ایران را ترك كند، از لنكران به باكو و سپس به لندن می‌رود و در كنار ادوارد براون همكاری دانشگاهی می‌كند. او نماینده اول مردم تبریز بود و اشاره می‌كند كه بعد از ترور محمدعلی‌شاه وقتی ناچار به فرار شد، مدتی در آذربایجان منتظر وسیله‌ای بود تا خود را به اروپا برساند. او در آنجا می‌بیند كه مردم جمع می‌شوند و به نهالی آب می‌دهند و پای آن چپق می‌كشند. تقی‌زاده می‌گوید چه‌ كار می‌كنید؟ می‌گویند ما به آن آب می‌دهیم تا بزرگ شود. تقی‌زاده به خنده می‌گوید تا این نهال بزرگ شود، به عمر ما قد نمی‌دهد. آنها می‌گویند ما هم این را می‌دانیم اما رؤیای ما این است كه این درخت بزرگ شود و مأموران مالیات قاجار از ما درخواست مالیات كنند و ما پول نداشته باشیم و آنها ما را به این درخت ببندند و شلاق بزنند. تقی‌زاده می‌گوید پس از آن بسیار گریستم؛ زیرا یك میل بسیار قوی نوستالژیك نسبت به سرزمین مادری وجود داشت اما بازگشت به آن امكان‌پذیر نبود».
‌وی در ادامه درباره امتیاز‌های ایران از این قرارداد توضیح داد: «مهم‌ترین امتیازی كه معاهده تركمانچای داشت این بود كه با همراهی انگلستان ایران به‌عنوان یك امپراتوری در كنار امپراتوری روسیه قرار نگیرد. انگلیس‌ها آگاه بودند كه روس‌ها نسبت به آب‌های گرم و به‌خصوص هند چشم طمع دارند و ایران حد‌فاصل این مسیر است. از طرفی وضعیت را به گونه‌ای برای ایران شكننده كنند كه نتواند دوباره تبدیل به قدرت شود. از سویی دیگر وقتی به صحنه بین‌المللی نگاه می‌كنیم ظهور ناپلئون در اروپا اهمیت روسیه را دوچندان كرد؛ به این معنا كه انگلستان حاضر بود به روسیه امتیازاتی دهد تا روسیه علیه ناپلئون با انگلیس همراه شود. از سوی دیگر فرانسه نیز حاضر بود به روسیه امتیاز دهد تا با او همراه شود. در این شرایط حاكمان ایران بی‌خبر از سطح این كنش‌های بین‌المللی و وضعیت جدید منطقه نتوانستند خود را تطبیق دهند. اگر ایرانی‌ها هوشیار بودند، می‌توانستند از این تضاد بین ابرقدرت‌ها استفاده و خود را تقویت كنند. اما از همه اینها که بگذریم، معاهده تركمانچای این سود را داشت كه ایران برای مدت طولانی دیگر در معرض دست‌اندازی‌های خارجی قرار نگرفت. در دوران محمدشاه تلاش برای الحاق هرات به ایران با شكست مواجه شد و بعد از تركمانچای سدی جدی ایجاد شد كه بین ایران و روسیه مشكل جدیدی شكل نگیرد و ایران امروز به صورت یك كشور بزرگ باقی ماند. تنها سودی كه این قرارداد داشت، آن بود که در نتیجه این قرارداد، روسیه بیش از آن ایران را تسخیر نكند».
‌این استاد تاریخ در ادامه نسبت به عدم توجه دولت لنین به این قرارداد استعماری و رفتار تنش‌آمیز رضاشاه در قبال شوروی گفت: «علت اینكه در دوره لنین درباره این قرارداد تغییری رخ نداد، این بود كه سیاست روسیه از قدیم تاكنون یكسان بوده است؛ چون روسیه نمی‌خواهد دولت ایران به دامان غرب بیفتد و آن‌قدر هم قوی نشود كه مقابل روسیه بایستد. در زمان پتركبیر، خاندان رومانوف، كمونیست‌های روسیه و دوره شبه‌تزاری پوتین این برخورد یكسان است. روسیه به‌هیچ‌وجه اجازه نخواهد داد ایران بمب اتم داشته باشد و بر سر ایران با غرب معامله خواهد كرد كه در سیاست خارجی آنها قابل فهم است. این ما هستیم كه نباید همه تخم‌مرغ‌هایمان را در سبد روسیه بگذاریم و روابطی گسترده با منطقه و اروپا و غرب داشته باشیم. طبیعی است كمونیست‌ها دنبال آزادی دیگر مناطق استعمارزده نیز بودند؛ مثلا لنین معتقد بود هند باید از انگلیس جدا شود و دولت ایران دست‌نشانده غرب بود و آزادكردن ارمنستان و گرجستان خدمت به امپریالسم بود و در راستای تأمین منافع ملی هیچ فرقی بین روس‌های كمونیست و تزاری وجود ندارد. مسئله مهم این است كه در هر نوع قراردادی تببین قدرت طرفین است كه قرارداد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. كریمه بخشی از اوكراین است اما روسیه آن را به خود ملحق كرد. آمریكا رسما وارد معاهده پاریس شد اما از آن خارج شد. از برجام نیز خارج شدند. نتیجتا در عرصه بین‌المللی صرفا قرارداد‌ها قابل اتكا نیستند؛ چمبرلین هم با هیتلر قرارداد داشت، هیتلر هم با استالین قرارداد داشت كه هیتلر به هر دو خیانت كرد. ایران تا زمانی كه قدرتمند نشود و جذابیتی برای كشور‌های اطراف ایجاد نكند، اساسا نمی‌تواند چنین ادعایی كند. ایران در زمان رضاشاه زیر سایه نفوذ روسیه قرار داشت و طبیعی است در دولت محمدرضا پهلوی هم با پیوستن او در بلوك غرب،‌ سپری در مقابل توسعه كمونیسم بود. اینكه در زمان رضاشاه می‌توانست ادعای ارضی مطرح كند قابل طرح نیست؛ ایران یك فرصت داشت و آن در زمان فروپاشی شوروی بود. اگر شاخص‌های توسعه اقتصادی تداوم پیدا می‌كرد، چه‌بسا این جذابیت برای آذربایجان، داغستان و مناطق خودمختار گنجه، نخجوان، ارمنستان و گرجستان می‌توانست قابل تصور باشد. البته من این فرض را برای ارمنستان و گرجستان قائل نیستم، اما برخی از كشور‌ها كه سابقه مذهبی هم دارند، با قدرت اقتصادی ایران تمایل به نزدیكی داشتند، اما با توجه به شرایط ایران بعد از جنگ چندان جذابیتی از نظر اجتماعی و فرهنگی برای آن كشور‌ها نداشت».
‌فیاض زاهد در پایان از ماندگاری آثار این واقعه گفت: «قرارداد تركمانچای بیش از اینكه یک قرارداد تاریخی باشد، به نقطه تحقیر و انجماد در تاریخ ایستادن ملت ایران تبدیل شده است كه هرگاه بخواهند دولتی را نقد و انتظارات خود را مطرح كنند، آن را با تركمانچای بررسی می‌كنند. حتی برای قرارداد‌های فوتبال هم از تركمانچای استفاده می‌شود. در شروط پیش از عقد زن و شوهر هم از نام آن استفاده می‌شود. امروز یك مفهوم فرهنگی گسترده‌تری گرفته به این معنا كه كشوری با تكیه بر زور و قدرت، حقوق رسمی و تاریخی و مردمی كشوری را زیر پا بگذارد و ادعاهای ارضی داشته باشد. امروز هم روسیه در داستان نیروگاه بوشهر و بحث‌های اتمی و مناسبات بین‌المللی كشور محبوبی برای ایران نیست. اگرچه مردم روسیه مردم بافرهنگی هستند، اما نوع رفتار دولت پوتین مخصوصا بعد از سفر رئیسی را دیدید. در فضاهای رسمی و غیررسمی می‌بینید كه دولت روسیه به یكی از منفورترین چهره‌های سیاسی و بین‌المللی در دوران اخیر تبدیل شده‌ و من حتی به سفارت روسیه توصیه می‌كنم با اصلاح روش‌های خودشان افق جدیدی جلو پای ملت ایران قرار دهند كه مبتنی بر صلح و دوستی باشد. به سفیر حاشیه‌ساز روسیه نیز توصیه می‌كنم از اقدامات نسجنیده كه هیچ كمكی به اعتماد بین دو ملت نمی‌کند، اجتناب کند؛ چه انتشار آن عكس كه یادآور كنفراس تهران بود و چه آن عكس دیگر كه بر سر قبر گریبایدوف گرفته شده بود.