سیاست ناموسی‌سازی!

مروری بر فرهنگ عزت)۳( سیاست ناموسی‌سازی! امیر ناظمی «مصدق پیشنهاد بانک جهانی را برای میانجی‌گری در دعوای نفت پیشنهاد خوبی می‌دانست، ولی بعضی از نزدیکان سیاسی او به وی گفتند که اگر این پیشنهاد را بپذیرد ملت خواهد گفت که خیانت کرده است» (کاتوزیان). نهضت ملی‌شدن نفت نمونه‌ای از سیاستی است که در ایران می‌توان آن را «سیاست ناموسی‌سازی» دانست؛ یعنی نقطه‌ای که یک «مسئله فنی-تخصصی» ‌ «مسئله‌ای عزت‌گرایانه» یا به زبان دیگر‌‌ «مسئله‌ای ناموسی» تبدیل شده است. وقتی مسئله‌ای ناموسی می‌شود، حتی مسئولان حل مسئله نیز به پوپولیست‌هایی دنباله‌رو تبدیل می‌شوند. وقتی نفت مسئله‌ای ناموسی می‌شود، حتی مصدق هم نمی‌تواند به میز دیپلماسی دل ببندد و به این ترتیب مسئله به مسئله‌ای خیابانی تبدیل می‌شود.
 شعارزدگی شروع ناموسی‌سازی
در زمان مذاکرات نفت، هیئت مذاکره‌کننده ایرانی توجه کمی به مسئله‌های فنی داشت. زمانی که وزرای خارجه انگلستان و آمریکا بر پیچیدگی عظیم صنعت نفت تأکید کرده بودند، مصدق به تمسخر گفته بود: «آیا انگلیسی‌ها موجودات خارق‌العاده‌ای هستند و فقط آنها می‌توانند از عهده این کار برآیند؟». 
مظفر بقایی در مجلس در زمان ملی‌شدن نفت گفته بود مشتری‌های نفت ایران در اسکله‌های بنادر ما «مثل دکان نانوایی» صف می‌کشند! (۳/۱۰/1329)؛ درست در همان دوران حسین مکی در نطق مجلسش گفته بود شرکت‌های خارجی «مجبور هستند حتی مهندسین مجانی هم در اختیار دولت ایران بگذارند!» و استدلال کرده بود «دنیا به نفت ما احتیاج دارد!». بقایی درباره استخراج نفت هم ادعا کرده بود «نفت از چاه‌های ما فوران می‌کند و ما آن‌ را تصفیه‌نشده می‌فروشیم!». یعنی اصلا مسئله فناوری مسئله نیست! در حدود دو سال بعد، همه آن ادعاها و شعارها در مقابل واقعیت (اسکله‌های خالی و نفت مانده در چاه‌ها) بی‌اعتبار شده بود! مصدق مذاکرات را بدون هیچ توافقی ترک کرده بود؛ اما کشور پس از تحریم و عدم توافق، به هرج‌ومرج کشیده شد و نهایتا این دولت کودتا بود که بر سر کار آمد. مسئله «ملی‌شدن نفت» با شعارهای ساده‌انگارانه به یک مسئله ناموسی تبدیل شد تا حتی مصدق هم نتواند در برابر آن پشت سر گزینه درست‌تر بایستد. «یکی از مهم‌ترین گرفتاری‌هایی که دامن‌گیر بحث نفت شد، تبدیل آن به یک موضوع عمومی بود؛ چیرگی نوعی گفتار عامیانه!». کاوه بیات آسیب‌شناسی ملی‌شدن صنعت نفت را چیرگی «گفتار عامیانه» می‌داند، آسیبی که از گفتار عامیانه آغاز می‌شود، توان آن را دارد تا یک «مسئله فنی-تخصصی» را به یک «مسئله سیاسی و خیابانی» یا یک «سیاست ناموسی» تبدیل کند. به‌این‌ترتیب توده است که پیشران تغییرات می‌شود و کارشناسان و نخبگان به گوشه‌ای گذاشته شده و شعارهای خیابانی به سرفصل‌های سیاست‌گذاری تبدیل می‌شوند؛ تا دستور کار سیاست‌گذاران را سردسته‌های جمعیت‌های خیابانی (و گروه های مجازی در شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان نمود امروزی‌اش) تعیین می‌کنند. تبدیل مسئله تخصصی به مسئله‌ای ناموسی‌شده، نخستین گام از فرایند تبدیل یک «مسئله قابل‌حل» به یک «مسئله غیرقابل‌حل» است. زمانی یک موضوع فنی تبدیل به موضوعی ناموسی می‌شود، یعنی دستیابی به راه‌حل پایدار سخت و تقریبا غیرممکن می‌شود. در حقیقت این فشار توده است که مذاکرات نفت را بی‌سرانجام می‌کند؛ چراکه هرگونه توافق با انگلیس و آمریکا را عقب‌نشینی از منافع ملی تفسیر می‌کند. مسئله‌ای که تبدیل به «مسئله ناموسی» شده است، دیگر قابل‌حل نیست، چون در آن منفعت-هزینه محاسبه نمی‌شود. سیاست‌مدار عوام‌گرا که همیشه دوست دارد از پیچیدگی‌های مسائل کم کند، دوست دارد یک مسئله فنی و چندبعدی را به یک مسئله ساده تبدیل کند، مسئله‌ای ساده که می‌شود برایش راه‌حل‌های ساده، ارزان و فوری داد. دوست دارد تا یک صنعت را در یک نانوایی بازسازی کند؛ برعکس تحلیلگرِ متخصص که دوست دارد مسئله را چندبعدی ببیند. ویژگی سیاست‌مدار عوام‌گرا، ساده‌انگاری است؛ او همیشه راه‌حل‌های ساده، ارزان و فوری در جیب دارد؛ درست مثل مظفر بقایی که گفت «مثل دکان نانوایی!».
توازنی که از دست می‌رود!
عزت نه‌تنها بخشی از هویت انسانی یک فرد است، بلکه در سطح جمعی و ملی معنادار و ارزشمند است. اما غلبه‌دادن این موضوع بر هر موضوعی و تبدیل هر مسئله ساده و تجاری به یک مسئله ناموسی می‌تواند زندگی را برای یک فرد به مرور پرهزینه و نهایتا غیرممکن کند. این سرنوشت برای جوامع و ملت‌ها هم می‌تواند روی دهد. فرهنگ عزت (culture of honor) نامی است که بر این جوامع گذاشته می‌شود. ایران به میزان زیادی دارای فرهنگ عزت است؛ فرهنگی که بیش از اندازه مسئله را به مسئله‌هایی عزت‌گرایانه یا ناموسی تبدیل می‌کند. چه کسانی که هر مسئله‌ای را به مسئله‌ «خون پاک آریایی» مرتبط می‌کنند و چه آنان که هر مسئله‌ای را مسئله زورگویی جهانی و ظلم به حرف حق خود می‌دانند و در‌حال کوبیدن بر طبل «سیاست ناموسی‌سازی» هستند و «ناموسی‌سازی مسئله» یعنی غیرقابل‌حل‌ شدن آن موضوع، یعنی خارج‌شدن منطق هزینه-منفعت ملی، یعنی خداحافظی با عقلانیت!