تابوهایی که باید بشکند/خانوادهها از چه کتابهایی میترسند؟!
در سالهای اخیر کتابهایی ترجمه و راهی بازار نشر ایران شدهاند که مشخصا مخاطبان خاصی دارند؛ از جمله آثار مربوط به سبک زندگی، آموزشهای ویژه تربیتی، اطلاعرسانی درباره مسائل جنسی و غیره. این کتابها در واقع جامعه هدف مشخصی داشتهاند و در بازار کتاب هم با استقبال فراوانی مواجه شدهاند. با این حال، به جهت اینکه مولفانشان ایرانی نیست، تفاوتهایی در شیوه ارایه اطلاعات دیده میشود. پرسش اینجاست آیا چنین کتابهایی که حتی به چاپهای بالای صد هم رسیدهاند، با وجود محتوای غیربومی، میتوانند برای خواننده ایرانی مفید باشند؟ آیا نباید چنین کتابهایی بومیسازی شوند؟ مشکل کجاست؟ در این گفتوگو چنین پرسشهایی را با زهرا برازندهنژاد، روانشناس تربیتی، مطرح کردیم که پای مباحثی قابل تامل را پیش کشید.
***
در یکی دو سال اخیر کتابهایی ترجمه و منتشر شدهاند که در حال ارایه نوعی الگوی متفاوت با فرهنگ ما هستند؛ کتابهایی که مخاطبانشان دختران هستند. محتوای این کتابها هم در زمینههای مختلف بوده؛ سبک زندگی، دغدغههای دختران و آموزشهای مربوط به آنها. من سوالاتی راجع به این نوع کتابها دارم.
نمیدانم دقیقا درباره چه کتابهایی صحبت میکنید، ولی خب یکسری از این کتابها را خواندهام و خیلی هم خوب بوده.
شما در محتوای همان آثار ترجمه که خواندید، متوجه تفاوتهای فرهنگی نشدید؟
من تفاوت فرهنگی را فقط در مقاومت خانوادهها دیدم. در واقع مشکل اینجاست که خانوادهها نمیخواهند یکسری حرفها را به فرزندانشان بزنند.
میتوانید مثال بزنید؟
مثلا دو سال پیش کتابهایی به دستم رسید از نشر «ایرانبان» با مدیریت ناشر محترم خانم نیلوفر تیموریان که آثار خوبی بود. درباره جاهای خصوصی بدن توضیحاتی داشت و به کودکان آموزش میداد که اگر کسی با قصد سوءاستفاده جنسی به آنها نزدیک شد یا تعرضی شکل گرفت، حتما باید بروند و به خانوادهشان بگویند. کتابهایی بود که راهکار ارایه داده بود. خب اینها از جمله مسائلی است که بچهها باید بدانند، ولی خانوادهها از ترس اینکه نکند ذهن بچه درگیر این چیزها شود، اصلا به بچهها چنین مسائلی را نمیگویند.
ببینید؛ اگر مسئولان کشور آگاه باشند نباید در ضرورت اطلاعرسانی این مباحث شک کنند، اما ارایه این اطلاعات از طریق آثار ترجمه که گاهی هیچ قرابتی با فرهنگ ما ندارند، درست است؟
بالاخره از یک جایی نباید شروع کرد؟ کسی که نمیگوید! از کجا باید شروع کرد؟ آموزشوپرورش که برنامهای برای این نوع اطلاعات ندارد، رسانهها هم که صحبت نمیکنند، خود پدر و مادرها هم که حرفی درباره آن نمیزنند؛ پس از کجا باید شروع شود؟ من میگویم حداقل خواننده میتواند به همین کتابهایی که شما میگویید مراجعه کند و خودش بعضی مسائل را یاد بگیرد. این حداقل دسترسی را نباید گرفت؛ کتابهایی هم هستند که وزارت فرهنگ همین کشور تاییدشان کرده. غیر از این خواننده کجا مراجعه کند؟ کجا را پیدا کند که آموزش ببیند؟
حرفتان منطقی است. شما در واقع از وضعیتی میگویید که مسئولان فرهنگی و آموزشی کشور از آموزش در این زمینهها شانه خالی کردهاند و دیگر راهی نمانده.
بله، حرف من این است بالاخره همین که مرجعی به اسم کتاب وجود دارد و برای سنین خاصی نوشته شده و گروهبندی سنی هم دارد، خوب است.
شرایطی شبیه به همان ضربالمثل «کاچی بهتر از هیچی»!
نه تا این حد. چون این کتابها اطلاعاتی هم که ارایه میکنند، اطلاعات بدی نیست. گاهی حتی کاملا درست است. مشکلی که دارند فقط این است که باید این نوع کتابها بومی شوند. هرچند در بومیشدنش هم دوباره مشکلاتی به وجود میآید، برای همین میگویم خوب است که حداقل این آثار در ایران ترجمه و چاپ میشوند.
چه مشکلاتی؟
خب اطلاعات مورد نظر اگر بخواهد به شکل صحیح ارایه شود، با بعضی حفرههای قانونی که در ایران برای زنان وجود دارد، چه کنیم؟ برای همین شما حتی اگر بخواهید مطلب را بومی هم بکنید، باز دوباره یکسری اختلافهای دیگر پیش میآید. اما شما باید دقت داشته باشید بعضی پدیدهها مربوط به تمام انسانهاست و این کشور و آن کشور ندارد.
مثال میزنید؟
مثلا تمام دخترهای دنیا پریود میشوند و همه پسرها به بلوغ میرسند. یا بعضی پسرها و دخترها ممکن است دچار خودارضایی شوند. اینها مسائلی نیست که مربوط به یک جامعه خاص باشد. همه جای دنیا وجود دارد. اما زمانی که میخواهید بعضی از همین مسائل را در ایران مطرح کنید، فقط مقاومت خانوادهها را میبینید.
خودتان در این سالهای مشاوره به مراجعان، چه نوع مقاومتهایی دیدهاید؟
مثلا خانوادهها هنوز سختشان است که مسأله پریود را به فرزندانشان بگویند. یا وقتی بچه از مادرش میپرسد من چطور به دنیا آمدهام، مادر نمیتواند پاسخ درستی بدهد. میدانید چرا؟ چون تمام ذهنیت خانوادهها در مرحله آموزش، متاسفانه متمرکز شده روی سکسوالیته. در واقع خانوادهها تفاوت فعالیت جنسی با اطلاعات جنسی را نمیدانند. درحالیکه وقتی همان مادر آموزش میبیند، متوجه میشود باید به بچهاش چه چیزی بگوید. ما آموزش میدهیم که باید به بچهها بگویند مثلا کانال تولد چیست. میگوییم کانال تولد جایی بین پاهای مادر است؛ نه جایی که دستشویی میکند، نقطهای دیگر. در همین حد. اگر هم خواست اضافهتر بپرسد، میگوییم باید به بچهها بگویند بزرگتر شدی، بیشتر توضیح میدهم. حالا شما همین آموزش ساده را مقایسه کنید با چیزی که مادرها در ایران به بچهها میگویند. یا هیچ چیزی نمیگویند یا شروع میکنند به توضیح دادن سزارین؛ آن هم با چه حالت وحشتناکی. درحالیکه توضیح همین سزارین هم به بچهها، آموزش دارد. چرا؟ چون بچه احساس گناه میکند از اینکه آمدنش به این دنیا باعث درد و عذاب مادرش شده است! مثلا مادر باید به بچه بگوید مادهای به شکمم زدند که دردی را حس نکنم، بعد شکافی کوچک روی شکمم ایجاد کردند و تو به دنیا آمدی و تو را در بغلم گذاشتند. اگر هم درد کوچکی داشت، وقتی تو را در بغلم گذاشتند، اینقدر حس خوبی داشت که همان درد را هم فراموش کردم. در واقع میخواهم بگویم با هزار فرم لطیف به همراه آموزش ضمنی مطالب علمی، میشود اینطور اطلاعات را به بچهها منتقل کرد. حالا در ذهن بعضی خانوادههای ایرانی چیست؟ فکر میکنند آموزش به فرزندانشان یعنی توضیح نحوه نزدیکی بین زن و مرد!
اشاره کردید به تفاوت توضیح درباره فعالیت جنسی و اطلاعات جنسی. درباره این موضوع کمی توضیح میدهید؟
مثلا یکی از مراجعان من مادری بود که رفته بود مسائل جنسی را به بچهاش گفته بود! میگفت من اینقدر با دخترم صمیمی هستم که میروم به او میگویم امشب میخواهم با پدر باشم! شما فرض کنید به یک دختر سیزده چهارده ساله چنین چیزهایی را بگویی! در خود اروپا هم چنین کاری را نمیکنند! بچه تا صبح بیدار میماند و انواع نگرانی به ذهنش هجوم میآورد! این خیلی غلط است. چرا؟ چون این مادر آموزش ندیده است. یعنی بعضی خانوادههای ایرانی از آموزش درست مباحث به فرزندانشان طفره میروند، یکی هم مثل این مادری که گفتم، به خاطر همان ناآگاهی و عدم آموزش، از آن طرف بام میافتد! درحالیکه اگر والدین آموزش درست دیده باشند، میدانند چه چیزی را باید به فرزندانشان بگویند و چطور بگویند. چون بعضی مسائل خط قرمز است.
چه مسائلی؟
توضیح مسائل زناشویی بین زن و مرد به فرزند، خط قرمز است. فقط باید به شکل علمی مباحثی را مطرح کرد و بعد اگر بچه توضیح بیشتری خواست به او بگویید بزرگتر شدی، بیشتر توضیح میدهم. مثلا شما فقط به شکل تئوری درباره سلولها توضیح میدهید؛ اسپرم و تخمک و رسیدن آنها به هم. همین. اما اگر بچهای هیچ چیزی درباره اینها نداند، به خاطر کنجکاوی میرود با فیلمهایی روبهرو میشود که با بدترین و فجیعترین شکل ممکن این مسائل را نشان میدهند. بعد چه اتفاقی برای این بچه میافتد؟ با اضطرابهای فراگیر مواجه میشود. درحالیکه مطالعات نشان داده بچههایی که این اطلاعات را به نحو صحیح یاد میگیرند، مرحله نزدیکی خودشان را اتفاقا به تعویق میاندازند. در واقع آمارها نشان داده چنین بچههایی تا 21 الی 22 سالگی سراغ نزدیکی نمیروند. از آن طرف کسانی که آموزش نمیبینند و از راه نادرست با این مسائل آشنا میشوند، از سنین خیلی پایینتر شروع میکنند. در کنار اینها بیماریهای مختلف مقاربتی به نوجوانها آموزش داده میشود؛ همینطور تعهد، مسئولیتپذیری و بسیاری مباحث دیگر. به همین دلیل من میگویم در شرایطی که رسانهها و آموزشوپرورش به این نوع آموزشها اهمیت نمیدهند، حداقل کتاب میتواند راه چارهای برای انتقال مباحث باشد.