روزنامه آرمان ملی
1400/12/03
چاپ کتاب با سرمایه شخصی؟!
مرتضی خبازیان زاده نویسنده در سالهای اخیر بسیار گفته، شنیده و خوانده میشود که ادبیات داستانی و شعر ما دچار افول شده و از دورههای درخشانی که قبلا تجربه شده، فاصله گرفته است. کسانی موضوع افول و رقت آثار را به فقدان نقد ادبی ربط میدهند. اگر چه بدون هیچ تردیدی، نقد جدی و خلاقانه آثار ادبی نقشی بیبدیل در باروری ادبی ایفا میکند و به همان نسبت فقدان نقد موجب خمودگی و کمرمقی آثار میشود، اما تمام ماجرا را نمیتوان به بود و نبود نقد مربوط دانست. از سوی دیگر میدانیم که ادبیات آیینهی تمامنمای وضعیت اجتماعی است و از این نظر، ریشههای اندراس یا برجستگی ادبی را میتوان در اجتماع جستوجو کرد. اینها همه درست است و ایبسا بتوان از زوایای دیگر هم به چرایی افول ادبی (اگر اساسا چنین افولی وجود داشته باشد) نگاه کرد. با این حال به نظر میرسد که بخشی از مشکلی که این روزها یقهی ادبیات خلاقه را گرفته، در فرایند چاپ و انتشار آثار نهفته باشد. روزگاری نه چندان دور نویسنده یا شاعر اثر خلق شده را زیر بغل میزد و در بهدر دنبال ناشر میگشت. ناشر اثر را تحویل میگرفت، آن را میخواند و به فراخور تجربهای که از پسند مخاطب به دست آورده بود، و البته بنا به شناخت نسبی که از ویژگیهای آثار ادبی خلاقه داشت، کار را قبول و یا آن را رد میکرد. تقریبا همه ناشران گروهی نویسنده و منتقد در اطراف خود داشتند که از آنها نظر خواهی میکردند. به عبارت دیگر وقتی اثری توسط ناشر مورد قبول واقع میشد، به این معنی بود که آن اثر واجد خصوصیاتی است که ناشر و گروه مورد مشورت را راضی کرده است. بعد از آن دیگر به واکنش مخاطب ربط داشت و تبلیغی که ناشر برای کتاب میکرد و البته واکنش منتقدان به اثر. این وضعیت هنوز هم به شکل حداقلی ادامه داد و گروه زیادی از ناشران متشخص، به همین شیوه کار میکنند. اما با دشوار شدن شرایط اقتصادی و درگیر شدن مخاطبان آثار ادبی به هزار و یک مشکل معیشتی، کمکم مخاطبان با احتیاط بیشتری به سمت آثار چاپ شده کشیده شدند. یعنی بسیاری از آثار متوسط و رو به پایین بازار را از دست دادند. ناشران هم به همان مقیاس دست به عصا شدند و فقط به آثاری روی خوش نشان میدادند که اطمینان داشتند بازار را به واکنش مثبت وا میدارد و مخاطب به اثر روی خوش نشان میدهد. رفتهرفته کلمه «نه» بیشتر از «آری» به زبان ناشران آمد و کارهای زیادی از دایرهی سرمایهگذاری ناشر خارج شد. در برابر سوال نویسندهها و شاعران که چرا کار را قبول نمیکنی، مساله سرمایه و بازگشت آن را مطرح میکرد و به این شکل ناشران راه جدیدی پیش پای خالقان آثار باز کردند؛ سرمایهگذاری مولف. گروهی از نویسندهها و شاعران خودشان برای چاپ آثارشان سرمایهگذاری کردند و ناشر فقط درصدی از هزینهی چاپ را به عنوان حقالعملکاری دریافت میکرد، لوگوی انتشارات را روی کتاب میزد و کتاب را به خالق اثر تحویل میداد. بعد از آن خود نویسندهی اثر باید آن را به شرکتهای پخش میداد تا آنها کتاب را به کتابفروشیها برسانند. به عبارت دیگر، خالق اثر با سرمایهگذاری روی اثرش، خود را از داوری سختگیرانهی ناشر و گروه مشورتی ناشر محروم میکرد. طبیعی است که وقتی داور وجود نداشته باشد، وقتی نگاه نقادانه وجود نداشته باشد، وقتی نیاز به پاسخگویی وجود نداشته باشد، نویسنده میتواند به اعتبار پول خودش، هر اثری را چاپ کند. کار بالا گرفت و تعداد اینجور کارها بیشتر و بیشتر شد و ناشرها هم که میدانستند این کارها چقدر میتواند به اعتبار آنها ضربه بزند، مجبور شدند مجوزی برای یک انتشارات دیگر بگیرند و اینجور کتابها را در انتشارات موازی منتشر کنند. سخن آخر اینکه بخشی از سستی آثار ادبی این سالها به زیاد شدن کتابهایی برمیگردد که با سرمایه مولف چاپ شدهاند. شاید باید همچنان به نویسندهها و شاعران گوشزد کرد که تلاش کردن، تمرین کردن و بسیار تمرین کردن تا ناشر به چاپ اثر راضی شود، بهتر است از چاپ اثر با سرمایه شخصی.
سایر اخبار این روزنامه
ديپلماسـي انـرژي ايـران روشـن شـد
«پوپوليسم» پس از احيای برجام تكرار نشود
توپ در زمين آمريكاست
ترانزيت گاز قطر از ايران؛ - به نفع ماست يا به زيان ما؟
خداحافظی همدم دكتر فاطمي
ایران دنبال جهش در روابط منطقهای است
سفرهها كوچكتر - وعدهها بزرگتر
از« احمدينژاد ديگه كيه؟» تا «هواداری اين دولت»
خطر از بیخ گوش تبریز عبور کرد
نیاز قطر به بازار کشاورزی ایران
گسترش خشونت عادی نیست!
قطر؛نخستین دیپلماسی در میدان
چاپ کتاب با سرمایه شخصی؟!
کودکان؛ اُمیکرون و اهمال بزرگسالان