پرسش‌ از یک کودتا

به بهانه صدو‌یکمین سالگرد سوم اسفند 1299 پرسش‌ از یک کودتا ‌آنچه به نام کودتای سوم اسفند انگلیسی‌ها معروف شده، بعد از گذشت 101 سال هنوز محل بحث و شبهه فراوان است. برخلاف 28 مرداد که هم بر کودتا‌بودن آن و هم بر نقش خارجی‌ها به‌ویژه آمریکایی‌ها در وقوع آن اجماعی تقریبی میان اهل تاریخ و کارشناسان سیاست وجود دارد، ماجرا برای رخداد سوم اسفند سال 1299 که منجر به انقراض قاجاریه شد، کمی متفاوت است. هاله‌های ابهام زیادی هنوز دور این رخداد تنیده شده است؛ به‌طور‌ی‌که هر بار خوانش‌هایی عجیب از آن بیرون می‌آید تا جایی که اخیرا پای بلشویک‌ها و صهیونیست‌ها را هم در این ماجرا به میان کشیده‌اند. با‌این‌حال، به نظر می‌رسد یک نگاه منطقی مبتنی بر تحلیل و واقعیت‌های تاریخی، سعی کرده در این سال‌ها راهش را از میان هیاهوهای سیاسی و پروپاگانداطور حول این اتفاق جدا کند و بدون دخیل‌کردن تعصب، نگاهی واقعی به آن بیندازد. خوانش‌هایی در سال‌های اخیر جسته‌و‌گریخته از سوی برخی تاریخ‌نگاران و پژوهشگران مطرح شده که از یک سو نقش عوامل خارجی، به‌ویژه انگلستان و از سویی دیگر ماهیت کودتایی آن را زیر سؤال برده‌اند؛ اگرچه قرائت غالب و فائق همچنان آن را کودتایی انگلیسی می‌داند.
کودتای انگلیسی بود
روایت غالب از واقعه سوم اسفند این است: «‌کودتا دستپخت انگلیسی‌ها بود. رضا‌خان خودش کودتا نکرد، بلکه انتخاب شد. انگلیس برای اینکه بتواند به اهداف و خواسته‌های خود برسد، درصدد بود دولتی تحت نفوذ خود داشته باشد. این حکومت بایستی قوی و فعال باشد و ارتشی نیرومند داشته باشد تا به حکومت‌های ملوک‌الطوایفی خاتمه داده و حکومت خود را به کل کشور بسط دهد. حکومت جدید می‌بایست دست‌نشانده انگلیس باشد و عمرانی‌ها و آبادی‌هایی در شهرها ایجاد کند و به نفود ایلات و عشایر خاتمه دهد و راه‌آهن شمال به جنوب را تعمیر و ایجاد کند. این در واقع کل سیاستی بود که موجب شد کودتای ۱۲۹۹ اتفاق بیفتد. انگلیسی‌ها برای پیدا‌کردن این فرد نیرومند هم تلاش بسیاری کردند تا اینکه «اردشیر ریپورتر» را که ایرانی‌الاصل بود اما تابعیت انگلیسی داشت و خبرنگار هم بود، مأمور کردند این فرد را پیدا کند که او نیز در نهایت رضا‌خان را پیدا کرد. رضا‌خان تا آن زمان در نیروهای قزاق بود. بنابراین اردشیر، رضا‌خان را انتخاب و به آیرونساید معرفی کرد». برخی اما این روایت را قبول ندارند و می‌گویند: «اینکه عده‌ای معتقد هستند کودتا ۱۲۹۹ را رضا‌خان به وجود آورد، اشتباه است. در واقع این سید‌ضیاء بود که کودتا را به وجود آورد».
کودتایی صهیونیستی و بلشویکی بود


در این میان، برخی پژوهشگران روایت‌های عجیب‌تری نیز منتشر کردند؛ از نقش بلشویک‌ها و کمونیست‌ها بگیر تا صهیونیست‌ها. خسرو معتضد به نقش کمونیست‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: کمونیسم مانند دیواری آهنین دور تا دور اروپا کشیده و گسترش می‌یابد. از این‌رو یک نگرانی برای انگلیسی‌ها و اروپا به وجود آمد. احسان‌الله‌ خان و کمونیست‌ها نقش مهمی در جلو‌افتادن کودتا داشتند. احسان‌الله خان و بلشویک‌ها در حال نزدیک‌شدن به تهران بودند، در نتیجه کودتا از سوی انگلیس‌ها در تهران سریع‌تر شکل گرفت». محمدحسن رجبی نیز در همایشی که سال پیش در صدمین سالگرد کودتا برگزار شد، گفته بود: «عوامل کودتا به‌‌گونه‌ای حرکت کردند که یهودی‌های مستقر در اروپا طراحی کرده بودند. کودتا و سلطنت رضاخان در ایران در راستای برنامه‌ریزی‌های صهیونیست‌ها به وجود آمد. بر اساس مندرجات صهیونیست‌ها در دوران احمدشاه قاجار، رجال آن دوره از‌جمله رضاخان از فعالیت‌های صهیونیست‌ها اطلاع داشتند و در جشن‌های صهیونیست‌ها شرکت می‌کردند».
کودتای ایرانی بود
لطف‌الله آجودانی، پژوهشگر تاریخ نیز می‌گوید: «در آثار هوشنگ صباحی و سیروس غنی آمده است که زمانی که بین رضاخان و سید‌ضیاء اختلاف در‌می‌گیرد، رضاخان خطاب به سید‌ضیاء می‌گوید افسران من به من می‌گویند که ما قیام نکرده‌ایم تا بار دیگر زیر بار صاحب‌منصبان انگلیس و روس قرار بگیریم. نورمن بعد از اطلاع از این تنش و درگیری می‌گوید برخورد سردار‌سپه با افسران انگلیسی بسیار نگران‌کننده است و مدام از اختیارات آنها کاسته می‌شود. همچنین آرنولد ویلسن هم می‌گوید سردار‌سپه سخت مخالف هر خانی است که دوست بریتانیاست». یا می‌گوید: «حسین مکی آورده است که وضعیت ایران در آن زمان بحرانی بود و همه از‌جمله مدرس به این نتیجه رسیده بودند که نیاز به کودتاست. با توجه به عشایری‌بودن جامعه آن زمان، اکثر افراد مسلح بودند و نیاز به نیروهای دیگر نبود. ملک‌الشعرای بهار و چند منبع دیگر هم آورده‌اند که مرحوم مدرس به خود من گفت رضاخان قبل از اینکه کولونل اسمایس سراغ او برود، در فکر کودتا بوده است؛ بنابراین تنها ایرانیان بیگانه‌پرست نبوده‌اند که قصد کودتا داشته‌اند. موضع‌گیری علما درباره کودتا نیز درخور توجه است؛ علما یا ساکت بودند یا برخی حتی حمایت تلویحی کردند. آقای مدرس نیز در جلسه استیضاح رضاخان می‌گوید رضاخان را مضاری است و فوایدی و منِ مدرس به صراحت می‌گویم فواید او بیش از مضرات اوست. در کتب رسمی آموزش‌وپرورش متأسفانه نطق مدرس را گزینشی   آورده‌اند». به گفته آجودانی، اگر کودتا انگلیسی بوده حضور افراد ضد انگلیسی در کودتا به چه معناست؟ ماژور مسعود‌خان به‌عنوان افسر مقاومت در برابر انگلیس مطرح بود و فردی مطرود بوده است.‌همایون‌ کاتوزیان در کتاب دولت و جامعه (انقراض قاجار و استقرار پهلوی)، باور رایج عامه در‌خصوص انگلیسی‌بودن کودتای سوم اسفند را زیر سؤال می‌برد و با اسناد و مدارک ایرانی و انگلیسی نشان می‌دهد که برخلاف تصور عامه، دولت انگلیس نقشه نکشیده بود که در ایران کودتا کند و رضاخان را سر کار بیاورد و مدتی بعد به پادشاهی برساند. او می‌گوید‌: «‌کودتای سوم اسفند نتیجه 10، 12 سال بی‌ثباتی و هرج‌ومرج هم در ایلات و ولایات و هم در پایتخت کشور بود. سیدضیاء و رضاخان هر دو ناسیونالیست و هر دو ضد بلشویک بودند و با سوسیالیسم ارتباطی نداشتند. وجه ظاهرا انقلابی این کودتا ـ‌برخلاف کودتای ۲۸ مرداد- در این بود که به نسبت حرکتی از پایین بود نه از بالای جامعه. سیدضیاء یک روشنفکر ناسیونالیست بود که به همکاری با انگلیس اعتقاد داشت؛ یعنی گمان می‌کرد با کمک‌های مالی و فنی انگلیس می‌توان دست به توسعه اجتماعی و اقتصادی زد. اگرچه ـ‌چنان که دیدیم‌ـ به‌رغم دوستی‌اش با دیپلمات‌هایی مانند اسمارت، کرزن کوچک‌ترین عنایتی به او نکرد. رضاخان هم قزاق جاه‌طلبی بود که در حدود شعور خودش می‌خواست مملکت را سر‌و‌سامان دهد؛ اگر‌چه اصول ایدئولوژی ناسیونالیسم ایرانی را بعد‌ها افرادی مانند تیمورتاش، داور، بهرامی و... به او آموختند».
اصلا کودتا نبود
حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، اعتقاد دارد همه مسئولان مملکتی، از شاه تا دیگران، در جریان رخداد بوده‌اند؛ پس آنچه رخ داده، نه کودتا، بلکه یک شبه‌کودتا بوده است. او در گفت‌وگویی می‌گوید: «سند قاطعی در کار نیست تا نشان دهد کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ هجری شمسی کار آنهاست. بیشتر بازیگران عرصه سیاسی ایران از هرج‌ومرج و ناامنی به ستوه آمدند و با یک اجماع به یک حرکت نظامی شبه‌کودتا دست زدند. اصولا با توجه به تعاریف مشخص‌شده «کودتا»، اقدام سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتا نبوده است؛ زیرا این اقدام محرمانه نبود و همه خبر داشتند و با احمدشاه قاجار توافق شده بود. این عملیات علیه دولت خاصی نبود... آن حرکت نظامی کودتا نبود، بلکه یک برنامه جمعی و اجماعی سیاسی بوده است که نخبگان سیاسی با همکاری نظامیان برای مقابله با تهدید خارجی عمدتا انجام دادند... در خاطرات نخبگان سیاسی مانند بهار که نماینده بودند، آمده است که اصولا چند سال قبل از کودتا شرایط نامساعد بود و خطر ملی فروپاشی کشور را تهدید می‌کرد. به گفته بهار، آیت‌الله مدرس، سیدضیاء‌الدین طباطبایی، رضاخان و نصرت‌الدوله فیروز، وزیر خارجه وثوق‌الدوله، همه برای دگرگون‌کردن اوضاع دنبال کودتا بودند تا نظم و ثبات در کشور برقرار شود. این برنامه توطئه‌ای برای سرنگونی دولت نبود. اگر خواهان سرنگونی بودند، باید پادشاهی از بین می‌رفت. دیدی که آن زمان درباره کلمه کودتا داشتند، با نگاه امروز ما به آن به‌عنوان یک توطئه نظامی تفاوت داشت. اصولا سند متقن و دقیقی مبنی‌ بر اینکه انگلیس در کودتا دخالت داشته، به دست نیامده است. اگر هم بود تا امروز پیدا شده بود. طراحی کلا داخلی است. این یک اجماع داخلی بود که حرکت نظامی انجام شود. البته هر‌کس تلاش کرد به نام خود آن را تمام کند. دربار، رضاخان و رجال بودند، اما بخش عمده با رضاخان بودند؛ چون یک حرکت نظامی بود و آنها قزاق بودند و باید دربار اول هوای آنها را می‌داشت؛ زیرا نیروی دیگری برای این برنامه موجود نبود. انگلستان از این برنامه خبر داشت؛ زیرا سفارت فعال بود و اولین خبرها درباره کودتا را دولت انگلیس در روز بعد از کودتا دریافت کرد؛ چراکه اختلاف‌نظر بین سفارت و لندن وجود داشت».‌ریشار، محقق فرانسوی نیز می‌گوید: «آنچه آقای عبدالله شهبازی در جلد دوم خاطرات فردوست منتشر کرده، این است که اردشیر جی ریپورتر می‌گوید من رضاخان را به آیرونساید معرفی کردم و من بودم که ترتیب عملی‌شدن کودتا را دادم. من هرگز اصل این نوشته ریپورتر را به انگلیسی ندیدم. آنچه را شهبازی نقل می‌کند، نمی‌دانم از کجا آورده است. البته اغلب ترجمه‌های فارسی از منابع خارجی ناقص و با اشتباهات فاحش است و باعث تصورات غلط در ذهن ایرانیان می‌شود. دو ترجمه فارسی از خاطرات آیرونساید با اشتباهات فاحش منتشر شده؛ یکی با مقدمه ترکمان که ترجمه بسیار ضعیفی است».