مردان هم بازنده‌اند (۱)

درباره ناكافي بودن رشد جسمي براي ازدواج 
 قتل فجيع يك خانم در اهواز و انتشار فيلم آن مطابق انتظار بازتاب بسيار گسترده‌اي داشت كه به ابعاد آن بايد پرداخت. يكي از نكات مهم در اين باره سن ازدواج اين خانم بود كه در ۱۲ سالگي ازدواج كرده (با پسرعموي خود) و اكنون نيز يك پسر سه ساله دارد و در ۱۷ سالگي كشته شده است. به همين علت عده‌اي وضعيت پيش آمده را محصول كودك‌همسري او دانستند و از سوي ديگر مقامات رسمي و نمايندگان كه طرفدار كاهش سن ازدواج هستند، مدعي شدند كه اين وضعيت ربطي به كودك‌همسري ندارد و خواستند كه تقصير را به گردن فضاي مجازي بيندازند. در اين يادداشت به نكته اول يعني كودك‌همسري اشاره مي‌كنم.  اين جنايت مورد منحصر به فرد نيست و نبوده است. ريشه‌هاي اجتماعي و فرهنگي قديمي دارد و حتي منحصر به زناني كه متاهل هستند نيز نمي‌شود، 
چه بسا دختران مجرد نيز دچار اين وضعيت مي‌شوند و ربطي به سن و سال زن نيز ندارد. اگر چه چنين وضعيت يا اتهامي براي زنان با سن بالاتر از متوسط به‌طور معمول رخ نمي‌دهد. در مطالعه‌اي كه در دهه ۱۳۶۰ درباره مسائل اجتماعي قتل در ايران انجام دادم، يكي از نمونه‌هايي را كه ذكر كردم و باعث تاسف بود، كشته شدن يك زن به دست پدر و برادرش بود و اتفاقا شاكي عليه اين قتل نيز شوهر آن زن بود. آن زن ۴ سال بود كه ازدواج كرده بود و دو فرزند هم داشت، ولي به دست پدر و برادرش كشته مي‌شود، زيرا به اين نتيجه رسيده بودند كه اين دختر پيش از ازدواج با همين همسرش رابطه داشته است! بنابراين وجود اين پديده ربطي به كودك‌همسري ندارد، ولي در مورد خاص خانم اهوازي، مي‌توان با قاطعيت گفت كه ازدواج او در سن ۱۲ سالگي، عامل اصلي در رفتارهاي بعدي وي و فرار از خانه و رفتن به تركيه و حتي برگشتن به ايران بوده است.  درست است كه در قديم دختران در سنين پايين ازدواج مي‌كردند، مادران نسل ما عموما با ميانگين سني ۱۵ سالگي ازدواج مي‌كردند، همسران نسل ما هنگام ازدواج عموما بالاي ۱۸ و ۲۰ سال داشتند، ازدواج دختراني كه فرزندان نسل ما هستند عموما بالاي ۲۵ و حتي ۳۰ سال است. آيا اين روند زيان‌بار و نادرست است؟ آيا توطئه‌اي در كار است؟ پاسخ اين است كه اين روند طبيعي است و تقريبا به نقطه نهايي خود نيز رسيده است.
اين روند محصول تحولات اجتماعي است و ضرورت‌هاي خاص خود را دارد. همان‌گونه كه در عصر خودرو نمي‌توان با چهارپا سفر كرد، در جامعه امروز نيز نمي‌توان و نبايد دختران را در ۱۲ سالگي شوهر داد. سعي مي‌كنم به‌طور خلاصه علت جامعه‌شناسانه اين تحول را توضيح دهم.  انسان از يك جهت تفاوت مهمي با ساير حيوانات دارد. اين تفاوت در دوره وابستگي نوزاد انسان به پدر و مادر و به‌طور مشخص خانواده و جامعه است كه دوره‌اي بسيار طولاني است. برخي حيوانات به‌طور كلي وابستگي ندارند، به محض متولد شدن روي پاي خود مي‌ايستند، مثل حشرات، برخي ديگر نيز مدت زماني را با مادر خود هستند تا آموزش ببينند و روي پاي خود بايستند، ولي در نهايت به‌طور معمول اين زمان بيش از يك سال نيست. مثل گربه‌سانان، فيل  و... هر چه اين مدت بيشتر باشد، يعني دوره توانمندي و آموزش ديدن آن حيوان بيشتر است، در نتيجه بعدا كه بالغ شد، قدرتمندتر خواهد شد. اين فرآيند را درباره انسان مي‌توان اجتماعي شدن ناميد كه شامل رفع نيازهاي اوليه، يادگيري زبان و سواد ارتباطي، آموزش موضوعات گوناگون و توانمندسازي در زندگي شامل كار، خانه‌داري، فرزندآوري و نيز انتقال ارزش‌هاي اجتماعي و... است. در مورد انسان اين فرآيند بسيار طولاني است و هرچه جامعه پيشرفته‌تر مي‌شود بر مدت زمان اين دوره افزوده مي‌شود و البته انساني هم كه به جامعه تحويل مي‌شود بسيار قدرتمندتر از پيش است. در گذشته اين فرآيند به گونه‌اي بود كه دختر يا پسر در فرآيند اجتماعي شدن در «خانواده گسترده» و در كنار پدر و مادر و حتي پدربزرگ حضور داشتند و زندگي مي‌كردند و اگر زودتر ازدواج مي‌كردند بخشي از فرآيند اجتماعي شدن را در طول ازدواج طي مي‌كردند. اكنون چنين چيزي رخ نمي‌دهد، يا خيلي كم است.