کارگردان سینما چاقوکش استخدام کرد!
مجرمان در حالیکه شاکی روی تخت بیمارستان بود، با او تماس گرفته و قصد اخاذی 500 میلیونتومانی را داشتند، اما نتوانستند مخفی بمانند و خیلی زود از سوی ماموران پلیس پایتخت دستگیر شدند. یکی از شروران اجیرشده، صبح دیروز در حیاط پلیس آگاهی پایتخت در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای این درگیری خطرناک را روایت کرد:
چند سال داری؟27 سال
سابقه داری؟بله دو بار به اتهام درگیری و شرارت دستگیر شدم.
چی شد که به این کارگردان حمله کردید؟من او را نمیشناختم. ماجرا از این قرار بود که یکی از دوستانم به من گفت در ازای پول میلیونی حاضری به یک نفر، گوشمالی بدهی. گفتم اگر آدمکشی است، قبول نمیکنم. او هم گفت قضیه فقط یک اختلاف کاریومالی بین دو نفر است. تو باید بروی و یکنفر را بترسانی و تنبیه کنی. من هم قبول کردم.
همدستانت را از قبل میشناختی؟دو نفری که با من آمدند را میشناختم. با هم از قبل آشنا بودیم. ولی آن کسی که ما را اجیر کرد را نمیشناختم. بهواسطه دوستم او را شناختم و فهمیدم که کارگردان سینماست.
از روز حادثه بگو؟آن روز با دوستانم به سراغ این کارگردان رفتیم. آدرسش را از قبل گرفته بودیم. همان کسی که ما اجیر کرد، آدرسش را داد. حدودا چهار یا پنج روز مقابل خانهاش در شمالغرب تهران کشیک دادیم. روز حادثه خودش با ماشین شخصیاش آمد. شب شده و هوا تاریک بود. وقتی ریموت پارکینگ خانهاش را زد و میخواست وارد شود، به سراغش رفتیم. با ضربات چاقو او را زدیم و فرار کردیم.
صورت خود را پوشانده بودید؟ماسک داشتیم و صورتمان دیده نمیشد.
وقتی به سراغش رفتید حرفی هم زدید؟نه اصلا هیچ حرفی نزدیم. فقط با چاقو به او ضربه میزدیم. در آن لحظه کمی هم ترسیده بودم. میترسیدم همسایهها سر برسند. برای همین بدون هیچ تهدید یا حرفی او را زدیم.
چند ضربه زدید؟حدودا 20 ضربه.
قصدتان کشتن بود؟نه اصلا. فقط میخواستیم او را تنبیه کنیم.
فکر نکردی با این همه ضربه چاقو ممکن است بمیرد؟در آن لحظه به این چیزها فکر نکردیم. ولی اصلا قصدمان کشتن نبود.
کسی که شما را اجیر کرد، چه اختلافی با این کارگردان داشت؟نمیدانیم. فقط به ما گفتند که اختلاف کاریومالی با هم دارند و چندوقتی میشود که با هم درگیر هستند.
چرا دوباره از او اخاذی کردی؟اخاذی کار ما نبود. همان کارگردانی که ما را اجیر کرد، خودش با او تماس گرفت و گفت که باید 500 میلیونتومان بدهی وگرنه این بار تو را میکشم.
چرا این پیشنهاد را قبول کردی؟مشکلات مالی و بدهی زیادی داشتم و باید قرضهایم را پرداخت میکردم.
چرا بدهکار بودی؟پدرم بهتازگی فوت کرده بود. برای مراسم کفنودفن او و پذیرایی از میهمانان به پول احتیاج داشتم. برای همین قرض کردم. من از روی خوشی این کار را قبول نکردم. بیپول بودم و بیچاره.
چندوقت بود که از زندان آزاد شده بودی؟حدودا دو سال بود که آزاد شده بودم. نمیخواستم دوباره سمت خلاف بروم. نمیدانم چه شد که دوباره این کار را قبول کردم. الان هم خیلی پشیمانم. تروخدا به شاکی بگویید مرا ببخشد. نمیخواستم این بلا را سر او بیاورم. در آن لحظه فقط میخواستم چند ضربه کوچک در حد خراش به او بزنم. از روی ترس و اینکه هول شده بودم، ضربهها را سنگینتر و بیشتر زدم.