مبارزه با روان‌شناسی زرد و مثبت‌گرایی سمی

گفت‌وگو‌ با علی میرصادقی، مؤلف کتاب «ش‌کو؟!ه» مبارزه با روان‌شناسی زرد و مثبت‌گرایی سمی فائزه مؤمنی: روان‌شناسی زرد اغلب با راه‌حل‌های کپسولی و سریعی که برای حل مشکلات پیچیده ارائه می‌دهد، شناخته می‌شود و به همین علت، افرادی که به دنبال حل سریع مشکلات خود هستند از این نوع روان‌شناسی استقبال می‌کنند. اما چنین روش‌ها و راه‌حل‌هایی عموما حمایت روان‌شناسان و جوامع علمی و دانشگاهی را با خود همراه ندارند؛ چراکه آنها معتقدند برای رفع چنین مشکلاتی، به درمان‌های عملی و پایه‌های علمی محکم‌تری نیاز است. علی میرصادقی، روان‌شناس، در کتاب جدید خود به نام «ش‌کو!؟ه» علنا به جنگ روان‌شناسی زرد رفته و پیش‌بینی کرده که پس از انتشار این کتاب مورد هجمه این دسته از روان‌شناسان یا به گفته خودش «روان‌شناس‌نماها» قرار بگیرد.
کتاب «ش‌کو‌!؟ه» آخرین نگارش میرصادقی در واقع کتابی برای بازسازی زندگی و معنای آن مبتنی بر نظریه‌ شکوه مارتین سلیگمن توسط انتشارات بارسا است. به گفته مؤلف، نگارش این کتاب سه سال طول کشیده و سعی شده به مسائل و نیاز‌های امروزی جوانان به شیوه‌ای ساده و روان پاسخ داده شود. این کتاب، شب پنجشنبه در سالن همایش‌های بین‌المللی دانشگاه شهید بهشتی رونمایی شد. در مراسم رونمایی هنرمندانی همچون بابک جهانبخش، امید حاجیلی، فریبا کوثری، ابوالفضل پورعرب، فردین ناجی و افرادی در حوزه روان‌شناسی حضور داشتند.
او در مراسم رونمایی از کتاب خود تأکید کرد توصیه‌های سخیف، بی‌اساس و سودمحوری که در فضای مجازی و صفحات اینستاگرام به نام توصیه‌های روان‌شناسی به خورد مردم داده می‌شود، هیچ نسبتی با اخلاقیات و علم روان‌شناسی ندارند.
نقطه قوت و مزیت کتاب «ش‌کو!؟ه» نسبت به سایر کتب روان‌شناسی، متناسب‌سازی آن با فرهنگ و زندگی مردم ایران است. میرصادقی در هر فصل این کتاب، راه‌های رسیدن به شکوفایی را با محوریت یک شخصیت ایرانی برای خواننده بازگو می‌کند.


در گفت‌وگویی اختصاصی با او درباره جزئیات هر شش فصل او صحبت کردیم؛ کتابی که پیش از مراسم رونمایی زیر چاپ اول، دوم، سوم و چهارم، پنجم و ششم رفت و 18 هزار نسخه آن پیش‌فروش شد.
درباره «ش کو؟!ه» بگویید؟
این چهل‌و‌دومین کتاب من است و کتاب قبلی یعنی کتاب 13، پرفروش‌ترین داستان ایرانی در سایت کتابراه بوده است. همیشه علاقه‌مند به خواندن کتاب‌های خودیاری بودم و تأثیر بسزایی در زندگی خودم داشته و اینکه به نوشتن آن علاقه داشتم. یکی از کتاب‌هایی که در حیطه خودیاری نوشتم، سال 2013 برنده مقام دوم کتاب‌های خودیاری جهان در USA Book News شد و هر چند سال یک بار یکی از این کتاب‌ها می‌نوشتم. کتاب اخیرم تفاوت عمده‌ای که دارد این است که مبتنی بر نظریه مهمی به نام فلوریش آقای مارتین سلیگمن است. ایشان رئیس سابق انجمن روان‌شناسی آمریکا بوده و بودجه‌های پژوهشی و تحقیقاتی بسیار بزرگی در دستش بوده و یکی از بزرگ‌ترین تئوریسین‌های روان‌شناسی دنیاست. ایشان کتابی به نام شکوفایی دارند که بیشتر برای قشر متخصص و روان‌شناس نوشته شده و خوانش آن برای عموم جامعه چندان قابل درک نیست و برای مردم عادی کاربردی نیست. چندین سال بر روی این کتاب زمان گذاشتم. اول با آن یک دوره برگزار کردم که از این دوره استقبال زیادی شد و حیفم آمد که فقط به دوره محدود شود و تلاش کردم این تئوری را با یک زبان عامیانه و تعدادی داستان‌های ایرانی و یک‌سری طراحی‌ها و اتفاقاتی که به خواندن کتاب کمک کند، بنویسم و این نظریه را وارد زندگی مردم کنم.
درباره نظریه بیشتر توضیح می‌دهید؟
این نظریه به دنبال این است که مردم با شکوفا‌کردن استعدادها و نقاط قوتشان به رضایت بیشتر از زندگی برسند. اعتقاد این نظریه این است که افسردگی‌های اضافه‌شده که در دنیای امروز می‌بینیم، یک دلیلش این است که مردم روز به روز از شکوفایی خودشان دور می‌شوند و بیشتر استانداردهای اجتماعی و باید و نبایدهای جامعه را زندگی می‌کنند. این تئوری یک تئوری بسیار مهم است و آقای سلیگمن پیش‌بینی کرده که دنیا بر این مدار خواهد چرخید و ما تلاش کردیم پیشی بگیریم و فکر می‌کنم این کتاب اولین کتاب خودیاری دنیا باشد که مبتنی بر این تئوری نوشته شده است.
نوع چیدمان محتوا در کتاب به چه ترتیبی است؟
کتاب در شش فصل راجع به پنج بُعد انسان صحبت می‌کند. بعد اول مسئله مثبت‌گرایی است؛ اینکه بتوانیم با تولید هیجانات مثبت و مناسب زندگی‌مان را از یکنواختی بیرون بیاوریم و انرژی لازم را برای طی مسیر شکوفایی به دست بیاوریم. در بُعد دوم به کشف نقاط قوت ورود می‌کنیم؛ حتما خوانندگان متعجب خواهند شد. یک تست جالب در کتاب گذاشتم. خیلی از افراد با نقاط قوت خود آشنا نیستند و من با تستی که گذاشتم افراد به این سمت گرایش پیدا می‌کنند که خود را پیدا کنند. یادمان باشد هیچ پولی ارزش این را ندارد که نقاط قوتمان را به آن بفروشیم. این کتاب یکی از شعارها و رسالت‌هایش همین موضوع است. مردم باید به خودشان فشار بیاورند تا هماهنگ با نقاط قوت‌شان حرکت کنند؛ چون اگر این‌طور نشود، موضوعی که پیش خواهد آمد این است که فرد با میلیاردها تومان پول و با بهترین زندگی‌ها در انتهای عمرش احساس ناکامی خواهد کرد.
یکی از موضوعاتی که در حال حاضر مطرح می‌شود، این است که نباید مثبت‌اندیشی سمی را به مردم القا کنیم و باید به مردم اجازه دهیم اشتباه کنند، غمگین شوند و با این اشتباه و غم روبه‌رو شوند...
بله درست است؛ یکی از کارهایی که در کتاب کردم این است که نمونه‌هایی را مثال زدم تا نشان دهم چقدر افراد ثروتمند و موفقی در دنیا خودکشی کردند و این ایده را تصویب و تأیید می‌کند. در فصل دیگر راجع به اینکه چطور می‌توانیم موفقیت‌ها و دستاوردهای بیشتری داشته باشیم، صحبت کردم اما به جای اینکه مثل کتاب‌های معمولی که در کتاب‌فروشی‌های امروز دنیا وجود دارد که خیلی زرد نوشته می‌شود «باورهایت را باور کن» یا «مثبت‌اندیشی سمی» را که در این کتاب‌ها گفته می‌شود، کاملا رد کرده و نشان دادم مردم با روحیه‌های غمگین هم می‌توانند موفق عمل کنند و باید به انسان اجازه دهیم اشتباه کند و ناراحت باشد و غمش را ببیند.
بیشتر کتاب‌های خودیاری دنیا را روان‌شناسان ننوشتند و بیشتر افراد عادی و افرادی که در کسب‌وکارشان موفق بودند، نوشتند. این افراد هیچ وقت نتوانستند اصل انسان را از نزدیک لمس کنند و به همین خاطر است که من و همکارانم اعتقاد داریم در حیطه خودیاری و توسعه فردی نباید مردم عادی ورود کنند. کسی که در بیزینس است، خیلی خوب است و به او افتخار می‌کنیم؛ اما او نباید راجع به روان‌شناسی ایده و تئوری بدهد.
در‌حال‌حاضر بسیاری از افراد در فضای مجازی در قالب مشاور به مردم توصیه‌هایی می‌کنند که پایه و اساس درستی ندارند و کسی هم با آنها مقابله نمی‌کند... .
من نمی‌توانم از سازمان‌ها بخواهم جلوی حرف‌زدن مردم را بگیرند و به جایش از مردم می‌خواهم که وقتی می‌خواهند حرف کسی را گوش دهند، یاد بگیرند عقبه فرد را چک کنند و ببینند تحصیلات و تخصص آن فرد چیست و واقعا چه چیزهایی بلد است. امروزه هرکس می‌تواند درباره زندگی حرف بزند و ما حق نداریم به او بگوییم حرف نزند؛ اما کسی که خواننده و مخاطب است، اگر می‌خواهد چیزی را رفرنس قرار دهد و با آن زندگی کند، نیاز به پژوهش دارد و نیازمند این است که ببیند چه کسی این حرف را زده است. من به‌عنوان کسی که دکترای روان‌شناسی دارم، به خودم اجازه نمی‌دهم از خودم تئوری بدهم و خودم بر‌اساس تئوری یکی از روان‌شناسان بزرگ نوشتم؛ چون برای دادن یک تئوری سال‌ها زمان لازم است و شاید به عمر من قد ندهد. نباید همه ما تئوریسین باشیم و هر‌کدام از ما در زندگی نقشی داریم و نقش من این بوده که یک تئوری بسیار بزرگ و مؤثر دنیا را پیدا کنم و درباره‌اش یاد بگیرم و آن را وارد زندگی مردم کنم، چه برسد به مردم عادی که اطلاعات کمتری راجع به مسائل روان‌شناسی دارند.
من اگر بخواهم چیزی راجع به روان و زندگی انسان بخوانم، پشت جلد را نگاه می‌کنم که ببینم نویسنده کیست و وقتی روان‌شناس نیست، اصلا به خودم اجازه نمی‌دهم آن را بخوانم و این نگاه من است و نمی‌توانم برای مردم تعیین تکلیف کنم. یکی از کارهایی که در کتاب کردم این است که در عین احترامی که برای تمام نویسنده‌ها قائل بودم، گفتم واقعا هنوز اسکاول شین بخوانیم؟! مردم می‌دانند اسکاول شین تصویرساز و نقاش بوده است؟! خانمی بوده که سال 1870 حرف‌های خوبی زده و شاید در زمان خودش چیز بدی نبوده؛ اما با حضور این‌همه روان‌شناس، تئوریسین و دانشمند حوزه روان‌شناسی واقعا هنوز باید اسکاول شین، برایان تریسی یا آنتونی رابینز بخوانیم؟! مسائل ما فقط مشکلات درونی نیست و ما خیلی از ته‌دیگ‌های آن سوی دنیا را هنوز داریم مصرف می‌کنیم که آنها دور ریختند و ما هنوز می‌گوییم خواندن فلان کتاب را شروع کرده‌ایم. خیلی از بزرگانی که در صنعت نشر ایران کتاب‌های ترجمه زیادی دارند و معروف‌اند نیز کتاب‌های‌شان مناسب نیست. مسئله فقط این نیست که مثلا چون فلان شخص روان‌شناسی نخوانده نمی‌تواند راجع به این قضیه حرف بزند و حتی افراد خارجی هم این حق را ندارند؛ اما متأسفانه مردم ما گول تبلیغات و ظاهر کار را می‌خورند و یادشان می‌رود که بپرسند مثلا آقای برایان تریسی که کتابش را می‌خوانند کیست، چه تحصیلات و تخصصی دارد و چرا درباره همه چیز حرف زده است؟!
به کتاب برگردیم... .
فصل دیگر کتاب راجع به افزایش دستاوردهای انسان با کمک حل معضلات روانی است. هنوز هم که هنوز است در مدارس ما به خاطر پایین‌بودن اطلاعات برخی از اولیا و مربیان مدرسه، فردی که درس نمی‌خواند، مورد توهین و سرزنش قرار می‌گیرد؛ در‌صورتی‌که ممکن است این فرد اختلال روانی داشته باشد یا ممکن است درگیر افسردگی شده باشد یا علایقش را درست تشخیص نداده باشند. بسیاری از دردهای انسان ریشه‌های روانی دارند؛ اما وقتی به قضیه سطحی نگاه کنید، مجبورید به آن بچه بگویید بیشتر تلاش کن و درست را بخوان و این حق پدر و مادرت نیست و از این‌گونه حرف‌های انگیزشی که شاید هیچ کمکی نتواند بکند. ما به دنبال این هستیم که بتوانیم ریشه‌های مشکلات روانی افراد برای دستاوردآوری و موفقیت را در این کتاب با یک‌سری تست پیدا کنیم و ببینیم تاب‌آوری فرد در چه وضعیتی قرار دارد و کارآمدی‌اش چقدر است. در این کتاب با تعدادی مفهوم علمی و یک‌سری ابزار «پژوهیده» کار می‌کنیم؛ یعنی در اینجا به خودم اجازه ندادم نظریات و تجربیات خودم را وارد کتاب بکنم؛ تلاش کردم مفاهیم علمی را که شاید سخت باشد یک دانشمند روان‌شناس یا نویسنده وارد زندگی مردم عادی بکند، بنده با پژوهش‌های چندین ساله‌ام با یک زبان ساده و داستان‌ها وارد کنم. البته خیلی ساده هم نیست و فردی که هیچ کتابی نخوانده، خواندن این کتاب را به او توصیه نمی‌کنم.
درباره تست‌های کتاب توضیح می‌دهید؟
این تست‌ها، تست‌های روان‌شناسی هستند که در دانشگاه مورد پژوهش قرار گرفته‌اند. باید بگویم تستی نداریم که صددرصد واقعیت را به ما بگوید. هر تستی کمک می‌کند قسمتی از وجود ما در این تست‌ها آشکار شود. تست‌هایی راجع به تاب‌آوری هستند شامل چندین سؤال که پاسخ‌شان را در کتاب گذاشتم و می‌تواند بخشی از واقعیت را برای ما مشخص کند. اینها فال قهوه نیستند.
یکی از روان‌شناسان می‌گفت این روزها مردم به جای خواندن کتاب روان‌شناسی یا رفتن پیش روان‌شناس پیش فالگیر و دعانویس می‌روند... .
بله، درست است. یک بار دیگر مباحث کتاب را به صورت خلاصه عرض می‌کنم؛ در فصل اول تئوری شکوفایی را باز می‌کنم. در فصل دوم راجع به مثبت‌گرایی صحبت می‌کنم. مثبت‌گرایی با مثبت‌اندیشی خیلی فرق دارد. در فصل سوم راجع به کشف نقاط قوت حرف زدم. در فصل چهار درباره دستاوردآوری صحبت کردم که چطور ریشه‌های روانی نتوانستن‌های‌مان را پیدا کنیم و باید با تعدادی از آنها کنار بیاییم؛ چون روان‌شناسی این قابلیت را ندارد که تمام مسائل انسان را حل کند و می‌توانیم قسمت‌هایی از مشکلات بشر را التیام ببخشیم. جادویی در دستان‌مان نیست که همه مشکلات بشریت را تمام کنیم. ما آمدیم کمک کنیم و زندگی را بهبود دهیم و آن را کمی بهتر کنیم. فصل پنجم کتاب درمورد روابط است و اسم‌های فارسی برای آنها گذاشتم.
و به‌طور خلاصه و قابل‌فهم‌تر بگویم که این تئوری مبتنی بر پنج بعد است و می‌گوید اگر می‌خواهید به شکوفایی برسید، فقط پولدار‌شدن کمکتان نمی‌کند. هم باید موفقیت داشته باشید، هم باید مبتنی بر نقاط قوتتان باشد. باید هم ‌در زندگی‌تان رابطه داشته باشید، هم ‌معنا یا خدمتگزاری نسبت به دیگران و هم ‌مثبت‌گرایی داشته باشید. من این پنج بعد را که نیازمند شکوفایی است، در شش فصل مختلف با تئوری توضیح دادم. هر‌کدام از فصل‌ها یک شخصیت و راوی دارد که اسمش به آن بعد ربط دارد؛ مثلا معنا اسمی است که راجع به این مؤلفه صحبت می‌کند و داستان خودش را تعریف می‌کند. هر فصل از کتاب با یک داستان آغاز می‌شود که خیلی به واقعیت نزدیک است و بسیاری از مردم که آن را می‌خوانند احتمالا با آن همزادپنداری می‌کنند.
هر فصل قابلیت تبدیل به یک فیلم کوتاه هم دارد...
یکی از ایده‌هایم این است که در آینده این را انجام دهم.
چه بازخوردهایی تاکنون از کتابتان گرفته‌اید؟
بازخوردها تاکنون خیلی عجیب بوده و 18 هزار نسخه قبل از چاپ کتاب پیش‌خرید کردند. چون مردم نخوانده کتاب را خریدند، امیدوارم راضی باشند و کمی دچار اضطراب شدم که نتوانم پاسخ‌گوی محبت مردم باشم. امیدوارم کتاب را بخوانند و دوست داشته باشند. ما رکورد ایران را با یک شدت خیلی عجیب‌و‌غریبی زدیم.
طبق چیزی که شنیدم رکورد ایران دو چاپ بوده است که پیش‌فروش شده بوده اما ما داریم وارد چاپ هفتم می‌شویم.
پس چرا مراسم رونمایی آن‌قدر دیر برگزار شد؟
وسواس‌های یک روان‌شناس باعث شده رونمایی از کتاب را دیر برگزار کنیم.
کتاب بعدی چه زمانی منتشر خواهد شد؟
فکر کنم دو، سه سال آینده باید منتظر کتاب بعدی بنده باشید.
دوره‌های روان‌شناسی را با پاندمی چگونه برگزار کرده و می‌کنید؟
در دو، سه سال اخیر سازگارپذیری‌مان خیلی بالا رفته و هر‌وقت که شرایط سخت می‌شود، آنلاین می‌شویم و دوباره حضوری می‌شویم و مردم هم عادت کرده‌اند. خبر خوبی که می‌توانم بدهم، این است که مردم خیلی عجیب عاشق آموزش شده‌اند و من و همکارانم هر‌چه سمینار برگزار می‌کنیم، با استقبال مواجه می‌شود و این جای تبریک به مردم دارد. این نیاز است. در منطقه خاور‌میانه بررسی کردم و دیدم این نیاز خیلی اوقات سرکوب می‌شود اما گروه اندکی از مردم ایران واقعا به این نیاز پاسخ می‌دهند و میزان کتاب‌خواندن یک‌سری از مردم ایران خیلی بالا رفته است. همان‌طور‌که می‌گویند از نظر مالی اختلاف طبقاتی بزرگی ایجاد شده، از نظر فرهنگی هم این اختلاف طبقاتی بزرگ به وجود آمده است. به کسانی که شاید کمتر کتاب می‌خوانند و کمتر دوره می‌روند و کمتر به خودشان کمک می‌کنند، این پیام را می‌دهم که همان‌طور‌که از نظر مالی این اختلاف دارد بسیار زیاد می‌شود، از نظر فرهنگی هم همین‌گونه است. حیف است و هر‌کس در ماه اگر بتواند یک جلد کتاب بخواند، قطعا با دست‌های خودمان به فرهنگ این کشور کمک خواهیم کرد.
مردم یکی از دلایل مراجعه‌نکردن به روان‌شناس را هزینه بالای جلسات مشاوره اعلام می‌کنند...
همکاران من در ایران در حیطه هزینه‌ها واقعا مورد ظلم قرار می‌گیرند؛ این‌قدر‌که هزینه‌های روان‌شناس پایین است. من فرصت زیادی برای خصوصی کارکردن ندارم و بیشتر درس می‌دهم. قیمت یک جلسه در کشور امارات تقریبا 600 دلار برای یک‌ساعت‌و‌نیم است. کلا کار گران و خیلی سنگینی است. کشورهایی هستند که مشاوره و روان‌شناسی جزء بیمه آمده است و باید این اتفاق بیفتد و می‌افتد اما هر‌چقدر دیرتر این کار در کشور انجام شود، صدمات بیشتری به مردم وارد می‌شود. در یک‌سری از کشورها خدمات مشاوره و روان‌شناسی کاملا بیمه هستند و وقتی دکتر اول تأیید می‌کند فردی به روانکاو یا روان‌درمانگری نیاز دارد، وارد سیکل بیمه می‌شود و مثل بقیه درمان‌ها با آن برخورد می‌شود. به کسانی که در این زمینه تصمیم‌گیرنده هستند، می‌گویم وقتی پیشگیری روانی انجام دهیم، خیلی از مشکلات جسمی کمتر می‌شود؛ چون بسیاری از مشکلات جسمی به خاطر مشکلات روانی است و فرد به خاطر اینکه نمی‌تواند خودش را خوب توضیح دهد و خوب ابراز کند، درد زیادی را متحمل می‌شود و با دردهای جسمی همراه می‌شود. پژوهش‌های زیادی در دنیا انجام ‌شده که مشکلات روانی می‌تواند به اضافه‌شدن مشکلات جسمی کمک کند و هر‌چقدر مقابله با این اتفاق برای مردم کشورمان زودتر بیفتد، حتما قشنگ‌تر خواهد بود.
در‌نهایت اما شرایط اقتصادی بر استفاده مردم از خدمات روان‌شناسی اثر می‌گذارد...
تا جایی که می‌دانم و می‌فهمم روان‌شناس نمی‌تواند نیاز به نان و آب را برطرف کند، به همین دلیل این قسمت کاملا با دولت و حکمرانی کشور است. ما از جایی به بعد می‌توانیم به مردم کمک کنیم. فردی که الان غصه نان شب دارد، به روانکاو نمی‌تواند مراجعه کند. اما خیلی از مردم هم هستند که الان بیش از اندازه غصه نان را می‌خورند؛ یعنی به شکلی طمع می‌کنند و با اینکه حداقل‌هایی را در زندگی دارند، خیلی حواسشان نیست که از این امکانات استفاده کنند تا حالشان خوب باشد و اینها به کمبود توان من برمی‌گردد. آقای سلیگمن می‌گوید اگر پول داری در کافه یک قهوه بخوری و یک کتاب بخری پولداری. اگر بخواهیم با این تعریف نگاه کنیم، خیلی از افراد این پول را دارند که در این اندازه به خودشان برسند اما مسئله این است که قهوه و کبابمان را می‌خوریم اما کتاب را نمی‌خوانیم. همان‌طور‌که نسبت به دولت این انتقاد وجود دارد که باید شرایط بهتری را برای قشر ضعیف‌تر فراهم کند، این انتقاد هم به خود مردم وارد است که یک‌سری از آنها به خودشان رسیدگی نمی‌کنند.