روزنامه شرق
1400/12/09
ما و جنگ فیلها
ما و جنگ فیلها غلامرضا نظربلند . تحلیلگر حمله نظامی روسیه به اوکراین تحلیلها و تفسیرهای گوناگونی را موجب شده و مفسران و تحلیلگران بسیاری را به اظهارنظر وادار ساخته است. دراینمیان عدهای هم پا را از تحلیل و تبیین فراتر نهاده، علیه و له یکی از طرفین منازعه به داوری پرداختهاند. این یادداشت در پی تحلیل چیستی و چرایی حمله نظامی مزبور یا اظهارنظر درخصوص قلمزنیها و سخنپراکنیهای مورد اشاره نیست. مراد آن است که با انداختن نگاهی به صفحه مختصات روزآمدشده سپهر سیاست جهانی از جایگاه کشورمان در آن ارزیابی درستی داشته باشیم تا بتوانیم رفتارمان را در مواجهه با تحولاتی از قبیل آنچه درحالحاضر در جریان است، به صواب نزدیک کنیم و از انجام اقدامات نسنجیده و کژتابی در گفتار و نوشتار و موضعگیریهای رسمی پرهیز کنیم. نگاهی گذرا به صفحه مختصات مزبور از این حکایت میکند که با وجود پیشرفتهای شگرف علمی و بهویژه تکنولوژیکی در سه دهه گذشته که چهره جهان را دگرگون کرده، روابط بینالملل چرخشی معکوس داشته و به همان سه دهه پیش شباهت یافته است. این به آن معنا است که روابط بینالملل در این سی سال نهتنها نتوانسته است طرحی متناظر و متناسب با پیشرفتهای شگرف در عرصههای علمی و فناوری و اقتصادی ارائه کند بلکه حتی با نشاندادن همبستگی معکوس با آن، ممکن است به شکلی به دوران قبل از فروپاشی شوروی سابق که با دو ویژگی نظام دوقطبی و جنگ سرد شناخته میشد، بازگردد. در زمان فروپاشی، روسیه بهعنوان یکی از پانزده جمهوری سرزمین اصلی و البته قدرتمندترین، پهناورترین و پرجمعیتترین آن، خود با خطر جدی فروپاشی از درون و تجزیه به بخشهای کوچکتر روبهرو شد. ناامنی و مافیا نیز مزید بر علت بود. پوتین به همه این داستانها پایان داد و در فرجام کار کشوری برکشاند که حداقل جنگ داخلی و تجزیه تهدیدش نمیکرد. از سوی دیگر، غرب به رهبری آمریکا که دیگر به جز موارد استثنائی نظیر جنگ بالکان، استفاده از شیوههای سنتی جنگ سخت را برای برخورد با معارضان نظم جدید پساجنگ سرد ضروری نمیدید، جنگ نرم را با آن جایگزین و اسلحه مالی(weaponization of finance) را مهمترین جنگافزار آن کرد. این در حالی بود که مسکو نه از چنین امکانی برخوردار بود و نه اصولا برای توسل به چنین سلاحی دلیل و توجیهی داشت. به گمان نگارنده روسیه قبل از شروع تهاجم به کییف به این نتیجه رسیده بوده که اتکای بیش از اندازه غربیها به جنگ مالی، آنها را از گرفتن آرایش جنگی در برابر حمله نظامی آن کشور به اوکراین بازمیدارد. چنانچه ناتو در روزهای آینده دست به اقدام نظامی نزند، که بعید است بزند، این تحلیل در عمل به اثبات میرسد؛ اما روی دیگر سکه، قدرت بلامنازع غرب در اعمال انواع و اقسام تحریمهای اقتصادی بهویژه در زمینههای مالی و قطع تراکنشهای بانکی است.
انفعال نظامی غربیها در برابر تهاجم روسیه نهتنها به معنای دستبرداشتن از واردکردن ضربات اقتصادی به کشور متجاوز نیست بلکه حتی میتواند آنها را به دلیل جبران انفعال و بیعملی هم که شده، بیشازپیش به استفاده از اسلحه مالی ترغیب کند. این در حالی است که روسیه در مقابل اسلحه مالی که برخلاف اسلحه نظامی فقط در انحصار آمریکا است، بهشدت آسیبپذیر است. آشنایی پوتین به آسیبپذیری کشورش در برابر جنگ مالی که باید آن را مفروض دانست، موجب این پرسش میشود که پس چرا او به استقبال چنین خطری شتافته است؟ به نظر میرسد پاسخ را باید در منفعتی سراغ گرفت که مرد شماره یک کرملین انتظار آن را میکشد و آن احیای روسیه قدیم و البته در قالبی جدید است. چنانچه غرب همچنان مقابله نظامی با روسیه را خط قرمز خود قرار دهد، پوتین میتواند دستاورد مورد انتظار را قابل دسترسی بداند. دراینصورت، جهان باید با نظم نیمبندی که در این حدود 30 سال شکل گرفته است، وداع گوید و آمریکا هم دیگر قدرت بلامنازع جهانی به شمار نیاید. اینکه آمریکا و متحدانش بتوانند روسیه را سر جای خود بنشانند و خود را بهعنوان قدرت بلامنازع به منصه ظهور برسانند یا کرملین به آرزوی خود نائل آید و سایر مناطق مدنظر را به تیول خود درآورد، فعلا معلوم نیست؛ اما آنچه روشن است، این است که تحقق هرکدام از دو شق مزبور تبعات منفی خاصی دارد که مخرج مشترکشان در بازتولید اقتدارگرایی و قدرقدرتی و قلدری، هرچند هرکدام به شکلی، خلاصه میشود. چنین نتیجه شومی میتواند کشورهای کوچک و متوسط را بهشدت تهدید کند و اندک فضای تنفسی موجود را هم از آنها سلب کند.
کیاست و هوشمندی سیاسی حکم میکند که کشور ما در برابر حمله نظامی گسترده روسیه به کشور مستقل دیگری رویکرد متعادل و متناسبی اتخاذ کند. نباید به دلیل ضدیت با غربیها و ناتو حسگرهای خود را از کار بیندازیم و نسبت به تجاوزگری چشم روی هم بگذاریم. زیبنده نیست برای آنکه همسایه شمالی را از خود نرنجانیم، رنج و حرمان میلیونها انسان بیگناه را به فراموشی بسپاریم. شاید بتوان گفتوگوی تلفنی با پوتین تنها ساعاتی بعد از حمله به اوکراین را به شکلی توجیه کرد؛ اما به ادبیات گفتوگوی صورتگرفته ایراد اساسی وارد است. ازجمله آنکه کدام جنگی را در تاریخ میتوان یافت که نتیجهاش به نفع ملتها تمام شده و برای منطقه درگیری امنیت آورده باشد که حالا ما آرزوی آن را میکنیم؟! اگر جنگ ذاتا مذموم است که هست، چگونه میشود از امر بالذات مذموم کسب نتیجه مثبت امیدوار بود؟
وقتی حافظه تاریخی مردم ما تجاوزات روس تزاری و دولت طرفدار شوروی سابق (عراق صدام) به کشورمان را از یاد نمیبرد و از کشورهایی که در وقت تجاوزگری با متجاوز دمساز شدند نمیگذرد، چه توقعی از مردم کشورهای مورد تجاوز دیگر داریم که آنها ببخشند و بگذرند؟ چکیده کلام آنکه اگر در راستای انجام بدهبستانی سیاسی روی حمایت روسیه از کشورمان در مذاکرات هستهای و هر چیز دیگر تا آن حد حساب باز کردهایم که حاضر میشویم اخلاقیات و ارزشهایمان را هزینه کنیم، بهصراحت باید بگوییم که این راه به جایی نمیبرد. فارغ از جنبه اخلاقی موضوع، اینکه با اتخاذ سیاست خارجی سوگیرانه به سمت قدرت مدنظر یله شویم و با قدرت دیگر شرطی عمل کنیم، به گونهای که هرجا اسمی از آن به میان میآید، پیشفرض را بر تقابل با آن گذاشته باشیم هم «بازی با حاصب جمع صفر» است. سیاست خارجی متوازن ایجاب میکند که در جنگ فیلها که به نظر میرسد هماکنون به جریان افتاده، راههای گریز از لگدکوبشدن را بیابیم و آنها را بپیماییم. کیان کشور با چشمدوختن به قدرتها محفوظ نمیماند، ولی با پشتکردن به یکی برای خوشایند دیگری حتی از دست هم میرود.
سایر اخبار این روزنامه
برندگان علیه بازندگان
جنگ گاز
توسل به زور را باید محکوم کرد
کلنل در اُپرا
ابقای معاونت پارلمانی وزارتخانهها
پوپولیست نباش آقای مدیرعامل
غیرعلنیهای مجلس برای کلیگوییهای رئیس
باز هم رادیکالها علیه برجام
کانال عباسآباد قتلگاه کودکان ری
گامهاي غرب برای فشار بر پوتين
جوابیه وزارت راه و شهرسازی به گزارش «شرق»
ما و جنگ فیلها
اقیانوس هند، منطقه دریایی تحت نفوذ چین در آینده؟
رفقا جنگ چیز خوبی نیست! رفقا جنگ چیز خوبی نیست!